معارف نهج البلاغه در شعر شاعران نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف نهج البلاغه در شعر شاعران - نسخه متنی

محمد دشتی؛ [برای موسسه تحقیقاتی امیرالمومنین (ع )]

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


خطبه 215-پارسائى على


بى ارزشى دنيا

ان دنياكم عندى لاهون من ورقه فى فم جراده تقضمها

"و همانا دنياى شما در نزد من از پوست جوى كه در دهان مورچه اى است بى ارزش تر مى باشد"

حافظ:

پدرم روضه ى رضوان به دو گندم بفروخت++

من چرا ملك جهان را به جوى نفروشم

[ فرهنگ تلميحات، ص 181. ]

پناه به خدا بردن از خواب عقل

نعوذ بالله من سبات العقل و قبح الزلل و به نستعين

"از به خواب رفتن عقل و زشتى لغزش ها به خدا پناه مى برم و از او استعانت مى جويم"

صائب تبريزى:

مگو عاقل كجا در محنت ايام مى افتد++

كه مرغ زيرك اينجا بيشتر در دام مى افتد

عاقل به پاى خويش به زندان نمى رود++

اى چشم روز حشر مكش انتظار ما

دام و قفس نماند در اين طرفه صيدگاه++

تا آرميده شد دل وحشى شكار ما

[ كليات صائب تبريزى، ص 511 و 162. ]

نراقى:

اى سرت نازم مرا تو يار باش++

جمله عالم گو مرا اغيار باش

چون مرا لطف تو كشتى بان بود++

نيست غم عالم اگر طوفان بود

چون تو باشى لنگر كشتى نوح++

آيد از هر موجى او را صد فتوح

چون تو احمد را فرستى سوى غار++

عنكبوتى گردد او را پرده دار

[ ديوان مثنوى طاقديس، ص 109. ]

على و دنيا

ما لعلى و لنعيم يفنى و لذه لا تبقى

"على "ع" را به نعمت فناپذير و لذت ناپايدار چه كار؟!"

نظامى گنجوى:

بيا ساقى آن مى نشان ده مرا++

از آن داروى بى هشان ده مرا

بدان داروى تلخ بى هش كنم++

مگر خويشتن را فراموش كنم

[ ديوان نظامى گنجوى، ص 852. ]

حافظ:

تا كى غم دنياى دنى اى دل دانا++

حيف است ز خوبى كه شود عاشق زشتى

مولوى:

هر كرا ذوق دين پديد آيد++

شهد دنياش كى لذيذ آمد

آنچنان عقل را چه خواهى كرد++

كه نگوسار يك نبيذ آيد

[ ديوان كليات شمس تبريزى، ص 396. ]

خطبه 216-نيايش به خدا


طلب روزى بى منت

اللهم صن وجهى باليسار، و لا تبذل جاهى بالاقتار

"خدايا آبرويم را با بى نيازى نگهدار و شخصيت مرا در اثر فقر ساقط مگردان".

ابوسعيد ابوالخير:

يا رب ز قناعتم توانگر گردان++

وز نور يقين دلم منور گردان

روزى من سوخته ى سر گردان++

بى منت مخلوق ميسر گردان

[ ديوان ابوسعيد ابوالخير، ص 72. ]

/ 246