کتاب ماه دين ـ شماره34، مرداد1379
زندگينامه علامه مجلسي
بخشعلي قنبري
شرح حال مؤلف به قلم خودش:
هيچ گاه مايل نبودم و نيستم که نامم در جايي ثبت و ضبط گردد، لکن از آن جايي که هميشه گردش امور برخلاف ميل انساني است، برخي از بزرگان علم و دانش و تحقيق، از راه بزرگواري خود، نام مرا در کتب خود ذکر نمودهاند که از آن جمله است:
1- آئين فرزانگي نشريه ستاد بزرگداشت مقام معلم- اصفهان.
2- تاريخ و فرهنگ معاصر نشريه مرکز بررسيهاي اسلامي بخش تاريخي ـ قم.
3- الذريعه مرحوم حاج شيخ آقا بزرگ تهراني عليهالرحمه
4- مختصر المکارم مرحوم معلم حبيبآبادي عليه الرحمه
5- مصفي المقال مرحوم حاج شيخ آقا بزرگ تهراني عليهالرحمه.
6- مقدمهرساله اعجاز القرآن بقلم مرحوم حاج شيخ آقا بزرگ تهراني عليهالرحمه.
7- نقباء البشر علامه تهراني در آن جا به نام محمدحسين بن محمد تقي ياد شده است.
در بامداد روز 15 محرم الحرام سال 1334 هجري قمري در اصفهان در محلّه بيدآباد متولد شدم پدرم مرا «محمد حسين» ناميد و لقبم را «مصلح الدين» گذاشت که بعداً به اين لقب، شهرت يافتم، همچون پدرم و برادرانم که همگي به لقب مشهور شدهاند و نامشان مهجور و متروک مانده است. پدرم مرحوم آقا سيد شهابالدين (سيد محمد تقي) از علماء، ادبا و مجتهدان اصفهان بود که عمر خود را در خدمت خلق و خالق گذرانيد.
مادرم دختر عالم جليل محقق، مرحوم آخوند ملا محمد حسين کرماني اصفهاني، از بزرگان علما و مدرسان اصفهان و صاحب مسند قضاوت و فتوي بود و نامش در المآثر و الاثار بطور اختصار و در نقباءالبشر و ديگر کتابها مذکور است.
شش ساله بودم که پدرم وفات يافت و از محبت پدري محروم شدم، لکن آن را مادرم و برادرانم جبران نمودند و هر يک در حد توان خود در تربيت من کوشيدند.
مرا به مدرسه اقدسيه که از مدارس جديد بود و زير نظر عالم محترم مرحوم آقا شيخ محمد حسين مشکوة زفرهاي اداره ميشد، فرستادند و پس از يک سال به مدرسه گلپايگاني که از بهترين مدارس جديد در آن زمان بودْ روانه کردند. مدرسه زير نظر مرحوم آقا سيد هاشم عدناني با معلماني مسلمان، متعهد، مؤمن و علاقه مند اداره ميشد، سپس در دبيرستان سعدي درس خواندم آنگاه به تهران رفته و در دانشسراي عالي به تحصيل ادامه دادم.
اساتيد: از شمار زيادي از بزرگان اهل علم و ادب بهره علمي يافتهام. اينک اسامي برخي از آنان که بيشتر از خرمن علم و دانش آنها بهرهمند شدهام برحسب حروف تهجي بدون ذکر القاب علمي در پي ميآيد:
- مرحوم حاج ميرزا محمد باقر امامي، فقيه و حکيم.
- مرحوم حکيم بزرگوار حاج شيخ محمد حسين فاضل توني در تهران، فلسفه قديم.
- مرحوم حکيم بزرگوار، حاج سيد صدرالدين عاملي کوهپايهاي حسيني، منظومه حکمت.
- مرحوم حکيم بزرگوار آقا سيد محمد کاظم عصار فرزند آقا سيد محمد در تهران، فلسفه.
- مشايخ اجازه حقير: جمعي از آيات عظام حجج اسالم اجازه روايت احاديث اهل بيت عليهم السلام دادهاند که برخي از آنان عبارتند از:
- مرحوم آيتالله حاج شيخ آقا بزرگ تهراني، تاريخ محرم الحرام سال 1363 هجري قمري.
- آيت اللـه العظمي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي.
- مرحوم آيت اللـه شيخ محمد علي عراقي (اراکي).
- آيت اللـه حاج سيد مصطفي حسيني صفائي خوانساري
اسامي برخي از تأليفاتم اعم از مطبوع و غير مطبوع بر حسب حروف تهجي:
- به ياد کربلا (ترجمه) .
- بيان المفاخر در شرح حال حاج سيد محمد باقر حجةالاسلام شفتي، دو جلد مطبوع.
- تاريخ تشيع مردم اصفهان.
- تذکره شعراي معاصر اصفهاني، مطبوع.
- چهار کتاب در شرح حال و کلمات قصار حضرات چهارده معصوم عليهم السلام.
- دانشمندان و بزرگان اصفهان، مطبوع.
- زندگينامه علامه محمد باقر مجلسي،دو جلد مطبوع.
- زندگينامه امامين همامين عسکريين عليهماالسلام، مختصر و مطبوع.
- زندگينامه آيت اللـه حاج آقا حسين بروجردي عطراللـه مضجعه، مطبوع.
- زندگينامه سيد هاشم علامه بحراني، فارسي.
- مشايخ و اساتيد حافظ ابونعيم اصفهاني.
شرح حال علما هر يک جزوهاي و رسالهاي مستقل:
- شرح حال حاج سيد محمد باقر بن سيد نقي موسوي حجة الاسلام شفتي مطبوع.
- شرح حال جهانگير خان حکيم قشقايي
- شرح حال آقا سيد شهابالدين مرعشي نجفي، مطبوع
- شرح حال ملا محسن فيض کاشاني
- شرح حال ثقة الاسلام کليني، محمد بن يعقوب.
- شرح حال بانوي ايراني حاجيه نصرت خانم امين.
مؤلف بزرگوار از يک عمر تحقيق، تأليف، تلاش و دفاع از حريم خاندان عصت و طهارت، سرانجام يکشنبه 26 محرم 1416 ه.ق. برابر 4/4/1374 ش به سوي رحمت واسعه پروردگار هجرت کرد، و درميان اندوه فراوان علما، فضلا و ديگر طبقات حق شناس اصفهان، در «تکيه مهدوي» به خاک سپرده شد.
«تکيه مهدوي» آرامگاه خانوادگي خاندان محترم مرحوم مؤلف، در جنب «تكيه خاتون آبادي» در «تخت فولاد» اصفهان قرار دارد مرحوم مهدوي در بقعه مبارکه علامه مجلسي و در کنار مرقد مطهر آن شخصيت بينظير جهان تشيع، جاي قبري داشت، ولي ترجيح داد که در پايين پاي مادرش مدفون شود و به مصداق حديث شريف:«الجنة تحت اقدام الامهات» در جهان برزخ و روز حشر، از اين بهشت به سوي بهشت جاويدان پر کشيد. روانش شاد و راهش پررهرو باد.
زندگينامه علامه مجلسي
نام علامه مجلسي، محمد مشهور به باقر (محمد باقر) است.
نام پدر علامه مجلسي، مولي محمد تقي و معروف به مجلسي اول است.
مادر علامه مجلسي دختر سيد صدرالدين محمد حسينى عاشوري قمي است.
بايد گفت تولد علامه مجلسي در روزهاي آخر سال 1037 و احتمالاً در روز آخر ماه ذي حجه يا روز اول محرم 1038 بود.
علامه مجلسي در خانواده علمي و روحاني متولد گرديد پدر و اجدادش تا آن جا که ميشناسيم از دانشمندان زمان و همگان عابد و زاهد و پرهيزگار بودند و آنهايي را که از اجداد مشاراليه به اسم و رسم نميشناسيم بنا بر نقل آقا احمد کرمانشاهي در مرآت الاحوال،عالم و عابد بودند. تحصيلات علامه مجلسي از همان کودکي، يعني خيلي زودتر از همسالانش- شايد در سنين سه و چهار سالگي- در نزد پدر شروع گرديد که خود در شرح فقيه در باب نماز ميت فرموده است:
الحمداللـه رب العالمين که بنده در چهار سالگي همه اينها را ميدانستم، يعني خدا و نماز و بهشت و دوزخ و نماز شب ميکردم و در مسجد صفا و نماز صبح را به جماعت ميکردم و اطفال را نصيحت ميکردم و به آيت و حديث به تعليم پدرم رحمهم اللـه.
روز وفات: وفات علامه مجلسي در شب يکشنبه (يا دوشنبه) 27 رمضان المبارک سال 1110 در اصفهان روي داده است و تاريخ 1111 را که برخي از نويسندگان نوشتهاند و متأسفانه در تمام مجلدات فهرست کتابخانه عمومي حضرت آيتاللـه نجفي مرعشي و در پشت جلدهاي بحارالانوار چاپ جديد نوشته شده، اشتباه و خالي از اعتبار است.
محل دفن: علامه مجلسي را پس از وفات طبق وصيت در بقعه پدر بزرگوارش در جلو قبر مشاراليه به خاک سپردند و قبر آن دو را متصل به همديگر ساخته از زمين برآوردند. چندي بعد جمعي ديگر را نيز در جلو و عقب دفن نموده و قبور همگي را بالا آوردند که به صورت سکويي بزرگ شد. بالا سر هر يک از علّامتين مولي محمد باقر و مولي محمد تقي مجلسي سنگي راست نهادند و اشعاري بر آنها منقور است.
تحصيلات علامه: محمد باقر که از هوش و استعداد فراگيري علم در سطح بالايي قرار داشت به کسب علم شيفتگي خاصي از خود نشان ميداد. اين استعداد باعث شده بود که وي در دوران کودکي و نوجواني از شخصي فاضل به نام شيخ عبداللـه بن جابر عاملي (پسر عموي پدرش) اجازه روايت حديث دريافت کند.
هر چند که از نحوه تحصيل علّامه اطلاعات دقيقي در دست نيست اما مولف رياض العلما که از شاگردان و دستياران وي در تدوين بحارالانوار بوده در شرح احوالش نوشته که علوم عقلي را نزد آقا حسين خوانساري و علوم نقلي را نزد پدرش فراگرفته است و ديگران نيز گفتهاند که وي مراتب علوم را در خدمت پدر بزرگوارش فراگرفته و در اندک زماني جامع علوم ديني و شهرهي آفاق گرديد.
اين گفته بيان کننده اين نکته است که او در زمان حيات پدر- که در سال 1070 فوت کرد اندکي بيش از 30 سال داشت- از شهرت علمي برخوردار بود و اگر از اساتيد و مشايخ ديگر بهرهي علمي برده به زماني قبل از اين سال مربوط ميشود. از اين رو ميتوان در زمرهي مشايخ او که از آنان اجازه روايت داشته از ملا محسن فيض کاشاني (متوفي 1096)، ملا صالح مازندراني ( متوفي 1080) و ملا محمد طاهر قمي (متوفي 1098) نام برد. هر چند که غرض، اجازه روايت بوده و رابطهي تعليم و تعلم در ميان نبوده است. البته از برخي از اشارات خود علامه هم به دست ميآيد که وي تنها از نوادر افرادي به طور رسمي و کلاسيک درس آموخته است. به هر حال آنچه به طور قطع و يقين درباره نحوهي تحصيلات وي ميتوان گفت اين است که يقيناً مرحوم محمد تقي مجلسي استاد مسلم علّامه بوده است. اما وي چون اهل مطالعه و پژوهش بود، در اغلب رشتههاي علوم ديني دست بلندي داشته است چنانکه خود به اين نکته اشاره کرده است:«من در ابتداي جواني به فراگيري همه گونههاي دانش عشق ميورزيدم و شيفته به دست آوردن ميوههاي درخت علم بودم و به فضل خدا به بوستانهاي علم راه مييافتم و به برداشتهاي درست و نادرست وقوف پيدا کردم، تا آن که آستيني پربار از ميوههاي گوناگون و دامني پر از گلهاي رنگارنگ فراهم ساختم، از هر آبشخوري جرعهاي سيراب کننده نوشيدم و از هر خرمني خوشهاي بي نياز کننده برگرفتم. آنگاه به نتايج و غايات اين دانشها انديشيدم ... و سرانجام به فضل و الهام خدا دانستم که زلال علم اگر از چشمهسار پاک وحي به دست نيايد، سيراب نميکند، و حکمتي که از ناموس دين نباشد گوارا نيست.»
در تأييد سخنان خود مجلسي، محمد بن حسن حر عاملي ( شيخ حر عاملي) صاحب وسائل الشيعه در اجازه خود درباره مجلسي نوشته است: « وي دقت نظر خود را صرف دانش حديث و فقه، بلکه همه دانشها کرد و انديشههاي عميق خود را در راه همه گونههاي کمال به کار گرفت.»
پس آنچه به طور خلاصه ميتوان گفت اين است که علامه مجلسي بيش و پيش از آن که در تحصيل علوم اساتيد زيادي داشته باشد خود اهل تحقيق و تتبع بوده و علوم سرشار او بيشتر مديون ويژگي علاقمندي و تحقيق و مطالعه وي است تا علوم اخذ شده از اساتيد. البته نبايد فراموش کرد که در پژوهشگري او همين بس که از آخرين آثار در عصر خود جستجو ميکرده و با علماء و صاحب نظران مراودهاي داشته که قطعاً براي وي مفيد و راهگشا بوده است!
ايام تحصيل و تعطيل: چون عده زيادي از طلاب علوم ديني از اهالي دهات و شماري از آنان نيز متأهل بودند و در بيشتر مدارس، شرط سکونت در حجرات، بيتوته در آنها بود، از اين رو عموم محصلان از صبح شنبه تا چهارشنبه در مدرسه ساکن و به درس و بحث و مطالعه مشغول بودند و روزهاي پنجشنبه و جمعه درسهاي عمومي تعطيل ميشد و آنها که از خارج شهر بودند به موطن خود رفته ضمن رسيدگي به وضع خانواده و سرپرستي زن و فرزند به اقامه جماعت و ارشاد و هدايت ميپرداختند و ديگران نيز به کارهاي شخصي ميرسيدند. علما و مدرسان بيشتر در اين دو روز، به مباحثه و مذاکره علم اخلاق و رجال و ديگر علوم ميپرداختند.
اسامي اساتيد و مشايخ علامه مجلسي:
1- قاضي ابواشرف اصفهاني
2- علامه جليل مولي محمد تقي مجلسي
3- شيخ حسن بن شهيد ثاني
4- ميرزا رفيعا نائيني
5- شيخ علي بن محمد بن حسن بن شهيد ثاني معروف به شيخ علي کبير و سبط شهيد
6- مولي محمد محسن بن شاه مرتضي بن شاه محمود کاشاني، معروف به ملا محسن فيض، عالم زاهد حکيم فيلسوف عارف محقق مدقق محدث مفسر اديب شاعر از بزرگان علما و مفاخر محدثان شيعه.
7- مولي محمد محسن بن محمد مؤمن استرآبادي
8- مولي صدرالدين محمد بن ابراهيم بن يحيي قوامي شيرازي، معروف به آخوند ملا صدرا حکيم فيلسوف عارف مفسر، از شاگردان ميرداماد و شيخ بهايي و مير فندرسکي بوده و از دو استاد اوليه اجازه روايت داشت، قريب پنجاه جلد کتاب و رساله تاليف نموده ، که بسياري از آنها به چاپ رسيده و معروفتر از همه کتاب اسفار اربعه يا حکمت متعاليه و تفاسير آية الکرسي و آيه نور و آيه «تري الجبال» و همچنين تفاسير سورههاي: اعلي، بقره، جمعه، حديد، زلزال، والضحي، والطارق، فاتحه الکتاب، واقعه، يس و همچنين شرح اصول کافي و الشواهد الربوبيه و مشاعر، که شيخ احمد احسائي و مولي اسماعيل واحد العين اصفهاني آن را شرح کردهاند.
9- سيد محمد بن شرفالدين علي بن نعمت اللـه بن حبيب اللـه بن نصراللـه حسينى موسوي جزائري معروف به سيد ميرزا.
10- امير سيد محمد مؤمن بن دوست محمد حسيني استرآبادي، شهيد به سال 1088 در مکه معظمه، داماد ملا محمد امين استرآبادي و شاگرد سيد نورالدين علي بن علي موسوي عاملي.
برخي از نظرات مجلسي
علامه مجلسي از عالمان متکلم اسلامي است. اما چنانکه علم کلام در تمام اديان به دو حوزهي عقلي و نقلي تقسيم ميشود در ميان مسلمانان هم متکلمان در اين دو حوزه به طور جداگانه و يا به طور هماهنگ به دفاع از دين و آموزههاي ديني پرداختهاند. آنچه درباره علامه مجلسي ميتوان گفت اين است که او عقل و خرد و فلسفه خود را به طور کامل در خدمت نقل قرار داده است و در ارايهي نظرات و تحليلها اولويت را به نقل (آيه و سنت) اختصاص داده است. البته نبايد اين نکته را از ياد برد که اين سخنان به معناي مبتني ساختن باورهاي کلامي بر بيانات شرعي نيست، تا از آن دور لازم آيد، بلکه اولاً آشنايي او با روشها و بيانات موجود در قرآن و حديث براي اثبات مسايل اعتقادي ميتواند راهگشايي خوب براي کارهاي کلامي باشد و ثانياً بخش بزرگي از مسايل اعتقادي جز از راه مآخذ ديني به دست نميآيد و مقولهاي عقلي نيست.
با وجود آن که مجلسي از خرد و خرد ورزي نهايت بهره را برده و نيز به فلسفه ناآشنا نبوده، بر فيلسوفان خرده ميگرفت و نسبت به اعتماد زياد آنان به عقل و فلسفه انتقاد زيادي داشت. اعتراض او به فيلسوفان به اين دو مساله برميگردد که اولاً آنان با تکلف بسيار در تطبيق مسايل فلسفي بر تعبيرات (و گاه برعکس: منطبق کردن مطالب قرآن و حديث بر دستآوردهاي فلسفي) ميکوشند و ثانياً برخي آراي ايشان مستلزم انکار برخي ضروريات ديني ميشود.
در اين باب از مسايلي مانند نظريه فلسفي در تعريف عقل به معناي جوهر مجرد از ماده (که مستلزم انکار ضروريات ديني همچون حدوث عالم و منحصر بودن تجرد به خدا ميشود)، انکار برخي از فيلسوفان درباره علم خدا به جزئيات، معاد جسماني و چند مساله ديگر ميتوان ياد کرد.
نکته ديگري که در عقايد مجلسي مطرح است برخورد او با صوفيان است که تقريباَ به اتفاق همه شرح حال نويسان، مجلسي از کساني به شمار ميرود که به جدّ با اين طايفه ستيز کرده است. مجلسي در اعتراضات و انتقادات و ستيزههاي خود، صوفيان را از چند جهت مورد عتاب قرار داده است
1) مخالفت صوفيان با استمرار و هميشگي بودن عبادات شرعي چرا که از ديدگاه مجلسي آنان عبادت رسمي را تا جايي لازم ميدانستند که يقين برايشان حاصل آيد و يقين را به معني يقين به وحدت وجود دانستهاند.
2) استفاده از الفاظ و واژههايي که در عرف مرسوم است در رابطه با خدا و رابطه انسان با او
3) کم اهميت جلوه دادن انجام اعمال ديني
4) جدا دانستن طريقت و شريعت از يکديگر و استغنا از شريعت به هنگام وصول به حقيقت.
5) بدعت گذاري صوفيان در دين
آنچه در اين زمينهها ميتوان گفت اين است که علّامه مجلسي در واقع در مقام آسيب شناسي عرفان تصوفي پرداخته است. زيرا حداقل پدر وي از عارفان بزرگ به شمار ميآيد که تذکره نويسان بر آن اتفاق دارند. به تعبير ديگر در نگرههاي مجلسي بايد عرفان را از تصوف (که شکل ظاهري و حزبي به خود گرفته بود) تمييز داد و به جرات ميتوان گفت که مجلسي هرگز با عرفان و عارفان مخالفت نداشته و صد البته که در اين راه گام زده است.
بنابر اين نميتوان به صرف مخالفت علامه مجلسي با برخي اعمال و اقوال صوفيه، ايشان را متهم به عارف ستيزي کرد بلکه او هم عمق و ذات و گوهر دين را عرفان ميدانست که چيزي جز ارتباط عميق انسان و خدا نبوده است و صد البته که همين امکان در ضمن انجام اعمال رسمي و شرعي دين، قابل دسترسي است و با آنها هرگز منافات ندارد. سخن خود مرحوم مجلسي گوياي اين ادعا است: «کفي باللـه شهيداً که اين ذرهحقير را با هيچ يک از سالکان آن طريق، عداوت دنيوي نبوده و نيست... در نوشتن و بيان اين معاني به غير رضاي جناب سبحاني غرضي نيست.
جالب اينجاست که مجلسي نه تنها به عرفان، معتقد و عامل بود بلکه هرگز تجربه هاي عرفاني را هم انکار نميکرد. مضافاً بر اين وي به تفسير عرفاني برخي احاديث اسلامي نيز پرداخته است. در شرح يک روايت از تجربههاي عرفاني پدرش مدد ميگيرد و مينويسد:
«بهترين بياني که در اين مقام شنيدهام مطلبي است که از والد علّامهي خود... بهره بردهام. اين بيان از انوار کشف و يقيني است که در طريق پيمودن مقامات سلوک براي او آشکار شد.»
اين نوع نگرش به عرفان آن اندازه در آثار مرحوم مجلسي مطرح بوده که علامه از اصطلاح «فناي في اللـه» ياد ميکند و آن را محصول کثرت عبادات و رياضات ميداند.
آثار مهم مرحوم مجلسي
1- بحارالانوار شاهکار جاويدان علامه مجلسي: اين کتاب مشتمل است بر مجموعه اخبار و احاديث و قصص و تواريخ که از پيغمبر اکرم و ائمه اطهار عليهم السلام به وسليله بزرگان محدثان نقل شده و علماي گذشته در کتب خود آنها را نقل کردهاند، به غير از کتب اربعه که از غايت شهرت، احتياج به نقل مجدد نداشته است.
2- آداب تجهيز الاموات، فارسي، شامل پنج فصل: 1- آداب احتضار 2- غسل 3- کفن 4- نماز 5- دفن
3- آداب الحج، رساله فارسي
4- آداب الصلاة، رساله علميه، فارسي در طهارت و نماز است.
5- آداب صلاة الليل
6- اعتقادات، که آن را رساله در سير و سلوک نيز گويند، به عربي. اين کتاب از تأليفات بسيار معروف علامه مجلسي است.
7- بداء (رساله در بداء)
8- ترجمه توحيد مفضل، حديثي از آن حضرت در توحيد حضرت حق جلّ و علا نقل ميکند که در آن امام ششم از خلقت آسمان و زمين و ستارگان و عناصر و انسان و حيوان و جمادات، يگانگي خداوند متعال را ثابت فرموده و نظام عالم کبير و صغير را دليل بر وحدانيت و قدرت او شمرده است و به دلايل واضح، بطلان عقايد باطله فرموده است.
اين حديث را علامه مجلسي ترجمه نموده و در برخي از مواضع که محتاج به شرح و بيان بوده، في الجمله به شرح آن پرداخته است. بيش از پانزده مرتبه (و شايد بيشتر) در ايران و هند و عراق به چاپ رسيده و به زبان انگليسي نيز ترجمه شده است.
9- ترجمه قصه بوذاسف و بلوهر، علامه مجلسي اين داستان را در مجلد هفدهم بحارالانوار نقل فرموده و سپس ترجمه آن را در عين الحيوة بيان داشته است.
10- جلاء العيون، فارسي، در تاريخ حضرات معصومين چهارده گانه عليهم السلام و مصائب آنان در بيست و دو هزار بيت، در يک مقدمه و چهارده باب، تاريخ ختم تاليف 6 محرم 1089، کتاب در ايران و عراق و هند مکرر به چاپ رسيده و متداول است. اولين چاپ آن در 1240 قمري در تهران بصورت سربي منتشر شده است.
11- حاشيه يا حواشي بر اصول کافي، کتاب شريف کافي از اصول معتمده نزد شيعه و از کتب اربعه حديث محمدين ثلاثه اوائل است که در سه قسمت تاليف شده 1- اصول 2- فروع 3- روضه
12- حق اليقين، در اصول دين به فارسي درسي و يک هزار بيت، تاريخ تاليف آخر شعبان 1109 به نام شاه سلطان حسين صفوي و اين آخرين تاليف معروف علامه مجلسي است که کليه مباحث اصول دين را در بر ميگيرد و به ويژه در بحث امامت، در نهايت بسط و توضيح در دو جلد.
13- حلية المتقين، در آداب و سنن به فارسي در 14 باب و خاتمه
14- حواشي بر کتب اربعه، (کافي، من لا يحضره الفقيه، تهذيب و استبصار)
15- عين الحياة، در شرح وصيت رسول اکرم (ص) به ابيذر غفاري رضي اللـه عنه، به فارسي
16- فقه المجلسي، رساله فتوايي است به زبان فارسي در تمام ابواب فقه از طهارت تا ديات، منسوب به علامه مولي محمد باقر مجلسي.
17- مرآت العقول في شرح اخبار آل الرسول عليهم السلام، که عبارت است از شرح اصول و فروع کافي و از اين کتاب مقام علمي و احاطه و تتبع علامه مجلسي معلوم ميشود، مؤلف الذريعه درباره اين کتاب مينويسد: «شرح لطيف مفيدي است، بلکه بهترين شروح کافي است»، در يکصد هزار بيت در دوازده مجلد تاليف شده و در سال 1321 قمري ميرزا احمدخان مشيرالسلطنه آن را در چهار مجلد به چاپ رسانيد.
جلد اول: شرح کتاب عقل و جهل و توحيد.
جلد دوم: شرح جزء اول از کتاب حجت.
جلد سوم: شرح از باب کراهيت توقيت تا آخر.
جلد چهارم: ايمان و کفر و دعاو قرآن و عشره
جلد پنجم تا يازدهم: فروع کافي از طهارت تا کفارات.
جلد دوازدهم: شرح روضه کافي که در چاپ، اصول را در دو مجلد و فروع را در دو مجلد قرار دادند.
علامه مجلسي اين شرح را از سال 1076 شروع نموده و تا پايان عمر به اين کار مشغول بود و با وجود اين، شرح ناتمام ماند.
18- مشکات الانوار: در فضيلت و آداب قرائت قرآن، به نام شاه سليمان تاليف شده است.
19- مشکات الانوار، مختصر عين الحيوة.
20- ملاذالاخيار، در شرح تهذيب الاخبار به عربي در سه مجلد در پنجاه هزار بيت و از بهترين و مهمترين شروح کتاب تهذيب است که تا آخر کتاب نکاح شرح گريده است.
کتاب : «زندگي نامه علامه مجلسي» در يک نگرش
با وجود آن که عنوان کتاب اقتضا ميکند که تمام يا اکثر مطالب آن به زندگاني علامه مجلسي مربوط باشد اما عملاً اينگونه نشده است بلکه در يک نگرش کلي ميتوان آن را به موضوعات زير، مربوط دانست:
1) زندگاني مجلسيها (علامه محمد باقر که هدف اصلي است و محمد تقي مجلسي). اين عنوان از آن جهت است که بيش از 40% مطالب اين دو جلد کتاب مربوط به محمد تقي و محمد باقر مجلسي رحمة اللـه عليهما است.
2) شيعه نامه، از يک جهت ميتوان اين اثر را نماي کلي از اعتقاد شيعه دانست. در جاي جاي کتاب علاوه بر موضوعات و عناوين اختصاصي مربوط به تشيع از قبيل: تاريخچه شيعه از اول پيدايش تا عهد صفويه به طور اجمال، شيعه و مبدأ پيدايش آن، وجه تسميه شيعه، ظهور صفويه(ج 1، صفحات 35-42)، عقايد کلي شيعه و نظرات بخش معظمي از علماي شيعه ذکر شده است. لذا اگر اين اثر را گزارش اجمالي از عقايد شيعه بدانيم سخن درستي گفتهايم.
3) تذکرة العلماي شيعه، واقعيت آن است که نويسنده به هر بهانهاي که از يکي بزرگان شيعه نام ميبرد بخشي از کتاب را به زندگاني، آثار و عقايد وي اختصاص داده است و اين گونه برخورد تقريباً در همه جاي کتاب مشهود است(در هر دو جلد)
4) تاريخ اصفهان، از چشمانداز ديگر، اثر حاضر را ميتوان بخشي از تاريخ و واقعيتهاي موجود اصفهان دانست زيرا به مناسبتهايي از مقابر، اماکن معروف، مدارس و … سخن رفته و توضيحات کافي پيرامون آنها داده شده است.(صفحات 47، -59ج1)
روش نگارش و تحقيق
کتاب حاضر بهروش تحقيق کتابخانهاي تهيه و تاليف شده است اما منظور از تحقيق کتابخانهاي تنها بهرهگيري از کتب مربوط به علامه مجلسي نيست بلکه نويسنده محترم با بهرهگيري از آثار زيادي که خود مرحوم مجلسي يا پيرامون او نوشته شده استفاده کرده است.
بعلاوه از آثار فيزيکي باقيمانده از علامه مجلسي اعم از اماکن، نوادگان، وافرادي که به نحوي اطلاعات از وي نسل اندر نسل داشتهاند بهره گرفته است و به تأليف اثر حاضر اهتمام ورزيده است.
از نظر نحوهي پردازش چند امر در تاليف اين اثر مدنظر مولف محترم بوده است:
1)نقل قول مستقيم يا غيرمستقيم از ديگران(منابع ديگر)
2) تبيين اطلاعات و دادههاي ارايه شده. مولف محترم در تحقيق خود براي اثبات ديدگاههاي مورد نظر حيطه منابع خود را گسترده کرده و علاوه بر آنچه ذکر شد، از منابع اهل سنت،مستشرقان، منابع تصوفو تشيع اعم از کتاب و نشريه(قديم و جديد) بهره گرفته و نظريههاي خود را بر اطلاعات مستند مبتني ساخته است. از اين رو ميتوان اين اثر را در عين برخي کاستيهايي که دارد(که در صفحات بعد به آنها اشاره کردهايم) يک اثر تحقيقي و پژوهشي محسوب کرد. در عين حال نويسنده محترم از ارايه نظريههاي خود نيز غفلت نجسته است.
مولف در موارد مختلف هنگام ارايهى منابع، علاوهبر ذکر ماخذ، ضمن معرفي آنها بخش آغازين آنها را نيز ذکر کرده تا خواننده با روش نگارش و … آنها آشنا شود.
مولف با بر خورداري از امکانات موجود توانسته است با استفاده از منابع مدرن و سنتي حلقه پيوندي بين اين دو دوره پديد آورد. البته اگر وي ميتوانست از منابع اصلي(نه ترجمهها) بهره ببرد مسلماً به کيفيت اثر ميافزود.
3) تطبيق و مقايسه نظرات
4) نقد و تحليل نظريات داده شده و دفاع از نظريه خود
مولف محترم با اشراف کامل به منابع موجود به بررسي نظرات مطرح شده پيرامون زندگي و عقايد مرحوم علامه مجلسي پرداخته و با ذکر دلايل مستند به رد يا تاييد نظريهاي پرداخته است.
او در اين زمينه از طرح ديدگاههاي مختلف غفلت نکرده است و همهى آنها را به طور دقيق مورد بررسي و ارزيابي قرار داده است و در پايان، نظر مورد تاييد خود را تبيين، تحليل و از آن دفاع کرده است. وي خواننده را در برابر چندين گزينه قرارميدهد و اظهار ميدارد که هر يک از آن گزينه، دلايل خاص خود را دارد اما نبايد از کاستيهاي آنها غفلت ورزيد بلکه بايد توجه داشت که کداميک از آنها با عقل و منطق و دلايل عقلي و نقلي و واقعيت تاريخي انطباق دارد.
به عنوان مثال مولف موضوع «شيعه شدن جمعي از اهل سنت» در زمان علامه مجلسي را مورد بررسي و تحقيق قرار داده و پس از ذکر نظرات «تنکابني»، «مينورسکي» و «سانسون» آنها را مورد بررسي قرار داده و با دقت تمام و ارايهي مدارک لازم، نظرات آنان را مورد نقد قرار ميدهد و اشتباهات آنان را گوشزد ميکند!
بدين ترتيب مولف محترم هرگونه اظهارنظري که افراد صاحبنظر درباره مجلسي، صفويه اصفهان و تشيع مطرح ميکنند با وسواس مورد ارزيابي دقيق و مستند قرار ميدهد و از جزئيترين مسائل غفلت نميکند. به عنوان مثال نويسنده محترم درباره منزل مسکوني علامه مجلسي(ره) هم از دقتنظر غفلت نکرده و اشتباهات برخي از نويسندگان و مترجمان را مورد بررسي قرار داده و ثابت کرده است که مثلاً جايي را که برخي بدون اطلاع دقيق، منزل مجلسي ميپنداشتند منزل او نبوده و مجلسي هم هيچوقت در آنجا نماز نخوانده بود و …
وي در جاي جاي کتاب با نوشتن «نويسنده گويد» به اظهار نظر پرداخته و آن را اثبات کرده است
بررسي و ارزيابي
واقعيت آن است که نويسنده واقعاً زحمت طاقتفرسايي کشيده و حداقل 138 منبع مستقل و غيرمستقل پيرامون علامه مجلسي را مورد بررسي و تحليل قرار داده و اطلاعات ذيقيمتي پيرامون مرحوم مجلسي جمعآوري کرده است و بهطور تفصيلي به مطالب و موضوعات اين اثر پرداخته است.
با وجود تمام اين مزيتها و ارجگزاري نسبت به خدمات نويسنده محترم رحمة الله عليه، ذکر چند نکته ضروري است که مجموعاً کاستيهاي اين اثر را نمايان ميکنند.
1) نويسنده در اثر حاضر مسلماً دو نکته اساسي را مدنظر قرار نداده و در عين زحمت طاقتفرسايي که کشيده از اين دو موضوع سخت غفلت کرده درحالي که موضوع اصلي کتاب قاعدتاً پرداختن به آنها بوده است: 1ـ شناخت تحليلي عقايد مهم علامه(پيرامون جهانشناسي، خداشناسي، دينشناسي و انسانشناسي).
اگر بپذيريم که عظمت و بزرگي تمام شخصيتها در عقايد، انديشهها و ديدگاههاي آنان است در اين اثر اين «مهم» چندان مشهود نيست و اگر هم باشد به دليل عدم انسجام خواننده بهسختي خواهد توانست به آنها دست يابد.
2ـ شرح بيوگرافي مفصل و متصل علامه مجلسي. مولف محترم زندگينامه منسجم و متصلي از علامه بهدست نداده و اگر هم اين کار را انجام داده باشد آنقدر به حواشي پرداخته است که متن اصلي کاملاً گم شده است به عنوان مثال روند تحصيلات علامه به هيچ وجه مشخص نشده است. اگرچه نويسنده چندين بار تذکر داده که به تحصيلات علامه خواهد پرداخت ولي فقط در ص 82 کتاب يک سطر و نيم بدان پرداخته و آن را به فصل چهارم موکول کرده است. در ص 92 نيز اين وعده داده و فقط 2 سطر بدان پرداخته و تفصيل آن را به آينده احاله کرده است. در فصل چهارم(ص 369 ـ 392) تنها به ذکر 27 تن از اساتيد وي پرداخته و بحث را تمام کرده است در حالي که از نحوه تحصيل علامه هيچگونه اطلاعي داده نشده است. و در مورد اول هم هرگز به لحاظ معرفت شناسانه به آموزههاي مجلسي(ره) نپرداخته است. در حالي که وي ميتوانست با اشرافي که به منابع پيرامون مجلسي(ره) و خود آثار وي داشته است دستگاه فکري عظيمي را که مجلسي بنا کرده به نمايش گذارد و خواننده بتواند با يکبار مطالعه اين اثر نسبتاً حجيم با دستگاه فکري مجلسي آشنا شود.
2) اگر به عناويني که پيشتر براي اين اثر برشمرديم توجه شود و پراکندگي و حاشيه پردازي اثر حاضر مشهود ميشود. واقعيت آن است که آنقدر حاشيهپردازي اين اثر زياد است که تشخيص اصول از فروع براي خواننده مشکل است. نگارنده بر اساس فهرست مطالب کتاب 164 صفحه را به طور کامل نسبت به موضوع غير مرتبط يافت.
اگر بر اين رقم، مطالب زايد و حاشيهاي کتاب را اضافه کنيم مسلماً بيش از 200 صفحه از حجم کتاب کاسته خواهد شد.
3) دفاع مطلق از رفتار، کردار، گفتار و عقايد هر فردي غير از معصومان بزرگوار عليهمالصلوة والسلام بعيد است که حتي بنفع آن فرد تمام شود که از او دفاع ميشود. بالاخره خواننده متوجه خواهد شد که مگر ميتوان شخصيتي را در نظر گرفت که با وجود حجم بسيار عظيمي از آثار هيچگونه خطايي از وي سر نزند؟! در اين اثر در رابطه با علامه مجلسي(ره) چنين تعاملي شده است که مسلماً دفاعي ناقص از او تلقي ميشود.
4) تطبيق دولت حقه اسلامي با حکومت صفويهنيز توجيه چنداني نمييابد.
5) از يک چشم انداز اين اثر در واقع، دفاع از علامه مجلسي است نه بررسي بيطرفانه حيات اين بزرگوار. از اين رو نگرش مولف محترم کاملاً جانبدارانه است نه علمي و نقادي از اين رو به طور مطلق از علامه مجلسي دفاع کرده است بهعنوان مثال وي در ص 236 ج 1 طريقه علامه مجلسي را در برابر اصوليان و اخباريان قرار داده و آن را بر هر روش ذکر شده ترجيح داده است و در ص 203 به دفاع از علامه مجلسي به نقد صوفيه پرداخته است در حالي که نگارنده در عين پذيرش روش مولف محترم اين انتقاد را بر وي وارد ميکند که از اصوليان و عارفان هم دفاع ميشد تا در عين دفاع از مجلسي(ره) حقي از آنان ضايع شود. مضافاً بر اين نويسنده چنان وانمود ميکند که هيچ انتقادي بر مرحوم مجلسي وارد نيستو چنانکه پيشتر اشاره کرديم اين روش حداقل، در ميان خواص قابل پذيرش نيست چنانکه شيوه سلف صالح در ميان علمان متقدم و متأخر حوزههاي علميه بوده است.