خليفه دوم و مخالفتش با گريه - دو مسأله مهم عاطفی و اجتماعی در سنت رسول خدا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دو مسأله مهم عاطفی و اجتماعی در سنت رسول خدا - نسخه متنی

محمدصادق نجمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خليفه دوم و مخالفتش با گريه

انگيزه عمل جهان تسنن و عامل تفكر اين گروه از مسلمانان را در موضوع گريه، علي رغم جواز آن از نظر سنت و حديث و از نظر فقهاي چهارگانه، بايد در مخالفت عملي خليفه دوم در اين موضوع جستجو و ريشه يابي كرد; زيرا وي نه تنها مخالف با گريه بود و بر عقيده خويش اصرار مي ورزيد، بلكه عملاً نيز از گريه كردن ممانعت و جلوگيري مي نمود، گرچه به وسيله تازيانه و سنگ زدن بر گريه كنندگان و يا پاشيدن خاك و شن بر سر و صورت آنان باشد. و اين بود عقيده و روش خليفه در طول سال هاي خلافتش و همچنين در دوران حيات رسول خدا ـ ص ـ . و اينك به نقل چند نمونه از آنچه در اين زمينه، در منابع اصيل اهل سنت آمده است مي پردازيم:

1 ـ بخاري در صحيح خود پس از نقل حديثي در مورد گريه رسول خدا ـ ص ـ و صحابه آن حضرت در بالين سعد بن عبـاده مـي گـويـد: «وكـان عـمـر ـ رض ـ يضرب فيه بالعصاء و يرمي بالحجارة و يحثي بالتراب».11

2 ـ احمد بن حنبل و محدّثين ديگر، از ابن عباس نقل نموده اند كه زن ها در مرگ رقيه دختر رسول خدا ـ ص ـ گريه مي كردند، عمر آنها را با تازيانه مي زد رسول خدا ـ ص ـ فرمود: بگذار گريه كنند. آنگاه خطاب به آنان فرمود: «ابكين و اياكن و نعيق الشيطان»; «گريه كنيد ولي از صداي شيطان دور باشيد.» و گريه خود را با عملي حرام توأم نكنيد. در نقل واقدي و ذهبي اين جمله نيز اضافه شده است: «عمر كه آنها را مي زد رسول خدا دست او را گرفت و فرمود آرام باش عمر! بگذار گريه كنند (فأخذ النبي ـ ص ـ بيده فقال مهلاً يا عمر دعهن يبكين).12

3 ـ باز احمد بن حنبل نقل مي كند كه عده اي از زن ها در تشييع جنازه اي گريه مي كردند، عمر آنها را منع نمود، رسول خدا فرمود: به حال خودشان واگذار; زيرا عزيز خود را تازه از دست داده اند، قلبشان اندوهگين و چشمشان گريان است (دعهنّ فان النفس مصابة والعين دامعة و العهد حديث).13

4 ـ و بخاري در صحيح خود اشاره اي دارد به عكس العمل خليفه دوم در مورد زناني كه در مرگ ابوبكر گرد آمده بودند. او مي گويد: «وقد أخرج عمر اخت ابي بكر حين ناحت».14 مشروح اين جريان را طبري چنين نقل مي كند: در مرگ ابوبكر عايشه مجلس عزايي بر پا نمود، عمر شخصاً به درب خانه او آمد و شركت كنندگان را از گريه كردن بر ابوبكر منع كرد، آنها چون به گفتار عمر گوش ندادند، به هشام بن وليد دستور داد وارد خانه شود و دختر ابي قحافه را به نزد وي بياورد. عايشه به هشام گفت: «بخدا سوگند در اين صورت خانه را بر سرت ويران خواهم كرد» عمر مجدداً به هشام دستور داد كه داخل خانه شود و او امر خليفه را اجرا و امّ فروه، خواهر ابوبكر، را در نزد وي حاضر نمود. عمر چند ضربه تازيانه بر پيكر امّ فروه نواخت كه ساير شركت كنندگان با ديدن اين صحنه مجلس را ترك نموده و متفرق شدند (فاخرج أمّ فروه أخت أبي بكر الي عمر فعلاها بالدرة فضربها ضربات...)15 ابن ابي الحديد مي گويد: اوّلين كسي كه عمر در دوران خلافتش با تازيانه زد «امّ فروه» دختر ابي قحافه بود; زيرا وقتي ابوبكر از دنيا رفت، زنان بر وي گريه و شيون مي نمودند، عمر چندين بار آنها را نهي نمود و چون آنان به گريه خود ادامه دادند، ام فروه را از ميانشان بيرون كرد و با تازيانه بر وي زد، زنان ديگر با ديدن كتك خوردن امّ فروه متفرق شدند.16 و اين بود چند نمونه از مخالفت عملي خليفه دوّم با گريه كرن مسلمانان در مرگ عزيزان و در فقدان اقوام و خويشانشان و طبعاً كساني كه فرصت بررسي بيشتري دارند مي توانند نمونه هاي ديگري در اين زمينه به دست آورند. از اين بررسي كوتاه، دو مطلب بدست مي آيد:

1 ـ اين سختگيري خليفه، در ارتباط با يك موضوع عاطفي همگاني و مورد ابتلاي عموم و انعكاس قطعي آن در منابع و مآخذ معمول و رايج از حديث و تاريخ كه در طول قرن ها مورد استفاده مستقيم و غير مستقيم اهل سنت قرار گرفته است، در ميان اين گروه از مسلمانان همان بينش و فرهنگ را بوجود خواهد آورد و همان اثر را از خود بجاي خواهد گذاشت كه امروز شاهد آن هستيم. بنابر اين اگر گروهي از مسلمانان، گريه كردن را عملي زشت و ناپسند و گريه كنندگان را مرتكب عمل غير مشروع و ناروا و افرادي دور از واقعيات مي پندارند، يك امر طبيعي است و از آثار و ثمرات همان حقيقت تاريخي است.

2 ـ از اين حقيقت تاريخي و سختگيري خليفه، علت ايجاد بيت الأحزان در كنار بقيع و انگيزه انتخاب اين محل براي گريه كردن حضرت زهرا ـ ع ـ روشن مي شود; زيرا بديهي است كسي كه خواهر ابوبكر را بجرم گريه كردن در مرگ خليفه اول مورد ضرب قرار مي دهد و كسي كه در حضور رسول خدا با ضرب تازيانه از گريه بانوان جلوگيري مي كند در غياب آن حضرت اجازه نخواهد داد بانويي در فراقش گريه و بر وي نوحه سرايي كند كه: «يا ابتاه الي جبرئيل ننعاه يا ابتاه، جنة الفردوس مأواه.»17




  • ماذا علي من شم تربة احمد
    صبت علي مصائب لوانها
    صبت علي الأيام صرن ليالياً18



  • ان لايشم مدي الزمان غوالياً
    صبت علي الأيام صرن ليالياً18
    صبت علي الأيام صرن ليالياً18



ب ـ اهتمام رسول خدا ـ ص ـ بر حفظ ياد و نگهداري قبر فرزندش ابراهيم و عثمان بن مظعون دومين مطلبي كه از سيره و سنت رسول خدا در مراسم دفن ابراهيم و عثمان بن مظعون به دست ميآيد و بعنوان يك وظيفه براي تمام مسلمانان ارائه و ترسيم شده است. اهتمام بر حفظ ياد و نگهداري آثار و قبور شخصيت هاي مذهبي و كساني است كه با رسول خدا ـ ص ـ پيوند و ارتباط دارند; زيرا بطوري كه در مورد ابراهيم و ابن مظعون ملاحظه گرديد، روش شخص پيامبر اكرم قولاً و عملاً و با گفتار و كردارش توجه به اين جنبه و عنايت خاص به اين خصوصيت بوده است: بكار بردن جمله: «ادفنوا عثمان بن مظعون با لبقيع يكن لنا سلفاً» بهنگام مرگ وي و تكرار اين جمله پس از مرگ ابراهيم و به فاصله هشت سال: «الحقوه بسلفنا الصالح عثمان بن مظعون» و نصب كردن قطعه سنگ به دست مبارك خويش بر قبر ابن مظعون و تأكيد بر اين مطلب كه: «يكون علماً ليدفن اليه قرابتي» و همچنين «لاجعلنك للمتقين اماماً» نموداري از اهتمام آن بزرگوار بر حفظ ياد ابن مظعون بعنوان «سلف صالح» و نمونه اي از ياوران با وفاي آن حضرت كه بايد براي همه انسان ها در طول قرن ها بصورت الگوي زهد و تقوا و مبارزه و استقامت باقي بماند. همانگونه كه قبر او بايد به وسيله علامتي مشخص و اثري پايدار و بعنوان سمبلي گويا از اين حقايق حفظ شود. و باز انتقال پيكر ابراهيم از محله بني مازن به داخل مدينه با آن تشريفات و به وسيله امير مؤمنان ـ ع ـ با دستور رسول خدا ـ ص ـ و اجراي مراسم تغسيل و تكفين و تشييع و تدفين وي با نظارت مستقيم آن حضرت و نصب كردن سنگ و ريختن آب بر قبر او، همه حاكي از علاقه پيامبر ـ ص ـ بر حفظ و ابقاي قبر ابراهيم و جلب توجه مسلمانان به سوي آن بوده است. رسول خدا ـ ص ـ دستور داد جسد اين طفل شانزده ماهه، به بقيع منتقل شود در صورتي كه صحابه آن حضرت فكر مي كردند پيكر او را در گورستان عمومي بني مازن در خارج شهر و يا طبق فرهنگ آن روز و شرايط سني ابراهيم، در گوشه باغي و يا در زير درخت خرمايي به خاك بسپارند ولي رسول خدا ـ ص ـ فرمود:«الحقوه بسلفنا الصالح عثمان بن مظعون.» آري او بايد در بقيع و در گورستان رسمي شهر مدينه، كه در آينده پيكر هزاران نفر از صحابه و ياران پيامبر و شخصيت هاي علمي و محدثان و قاريان و تاريخ سازان را در آغوش خواهد گرفت، دفن شود تا ياد او در خاطره ها زنده و اثر قبر او در مرئي و منظر مسلمانان باقي بماند. و اين است شريعت و قانون رسول خدا ـ ص ـ و سنت آن حضرت در مورد فرزند شانزده ماهه اش ابراهيم و در مورد يكي از يارانش به نام ابن مظعون.

/ 13