سوى تو اى خلاصه گلزار زندگى
بگرفته آب و رنگ زفيض حضور تو
با اهل درد شرح غم خود نمىكنم
آن را كه لب به جام هوس گشت آشنا
روزى «امين» سزا لب حسرت گزيدن است
مرغ نگه در آرزوى پر كشيدن است
هرگل در اين چمن كه سزاوار ديدن است
تقدير قصه دل من ناشنيدن است
روزى «امين» سزا لب حسرت گزيدن است
روزى «امين» سزا لب حسرت گزيدن است
كوكب هدايت
وقتى بهسان خورشيد از گوشهاى برآيى
ماندم در انتظارت اى كوكب هدايت
اى آفتاب هستى! اى شور عشق و مستى!
اى ديدهها به راهت! اى قائم هدايت!
گر من تو را نبينم روييدنم نباشد
پيش رخ چو ماهت خورشيد سجده آرد
اى آيت الهى! اى پرتو خدايى!
روشن شود جهانى وقتى كه تو بيايى
بنما جمال خود را اى آيت خدايى
بازآ بخوان كلامى زآن معجز الهى
تا كى كنم حكايت شرح غم جدايى
بنما جمال خود را اى مظهر رهايى!
اى آيت الهى! اى پرتو خدايى!
اى آيت الهى! اى پرتو خدايى!
(1). سيد على خامنهاى.