مقدمه كوتاه
با خودم گفتم قلم بر پا كنم
اشك چشمم فرصت انشاء نداد
از فراسوى دلم آمد ندا
با دلى بشكسته و حالى خراب
من نبودم لايق مدحش ولى
اى بزرگ آفرينش فاطمه
اى ستون خيمه آل عبا
اى طفيل هستيت چرخ و فلك
اى طفيل هستيت چرخ و فلك
دست بوست اولين و آخرين
روح بخش كائنان فاطمه
معنى صوم و صلاتى فاطمه
بهر زهرا مدحتى انشاء كنم
دست لرزيد و قلم هم پا نداد
تو كجا و مدت خير النساء
زير لب گفتم مدد يا بوتراب
مدح زهراء گفتم از قول على
چلچراغ اهل بينش فاطمه
محور اصلى اصحاب كساء
لوح اصلى اصحاب كساء
لوح و كرسى و قلم جن و ملك
خاك روب خانه ات روح الامين
معنى صوم و صلاتى فاطمه
معنى صوم و صلاتى فاطمه