سيره سياسي امام علي(ع)
حجة الاسلام والمسلمين سيد احمد خاتمي اشاره :
در مورد سيره امامان(ع) باب سخن را گشوديم و فصولي از كلّيات اين بحث را تقديم كرديم، هرچند مناسب بود مباحثي ديگر نيز در مدخل اين بحث دراز دامن مطرح شود، ليكن مقتضاي مجلّه بيش از اين نبود و اينك به ياري خداوند اولين فصل بحث پيرامون سيره امامان(ع) را با بحث از سيره سياسي مولي علي(ع) مي گشاييم. بدان اميد كه خوانندگان محترم مجلّه پاسدار اسلام با دقّتي فزون تر به اين سلسله مقالات عنايت كنند و نظريّات خويش را ارسال دارند. ان شاءالله . ابعاد گسترده شخصيت امام علي(ع)
از امام علي(ع) گفتن كار آساني نيست! آن چنان كه از قرآن گفتن! و عجيب اين دو همراهند! پيامبر بزرگ(ص) فرمود: «عليٌ مع القرآن و القرآن مع علي لن يفترقا حتّي يردا علي الحوض؛1 علي با قرآن است و قرآن با علي(ع) و اين دو تا قيامت از هم جدا نخواهند شد». اين همراهي ابعاد گوناگوني دارد. قرآن عميق است؛ بطون دارد و هر كسي را ياراي رسيدن به عمق آن نيست.2 علي(ع) هم چنين است! علي شناسي كار آساني نيست. براي شناخت علي(ع) بايد از خدا شروع كرد؛ به پيامبر(ص) رسيد و از او به علي(ع)!3 قرآن كتاب هميشه قرون و اعصار است. كوثر همه نسل هاست. همه تشنه كامان معارف را در هر دوره سيراب مي سازد.4 غور در درياي معارف امام علي(ع) اين قرآن ناطق همين ويژگي را دارد. او امام همه عصرهاست و الهام از او و سيره اش تنها راه نجات است. قرآن اندكي بعد از پيامبر(ص) و بگذار بهتر بگويم در زمان حضرتش! مهجور و مظلوم5 شد و همين سرنوشت را قرآن ناطق علي(ع) يافت6و7... . بر اين اساس ما تشنه كامان سفره معارف امام علي(ع)، لب تشنه اي هستيم كه در كنار درياي ناپيدا كرانه اي نشسته ايم و مي خواهيم به اندازه ظرفيت اندكمان از اين دريا بهره گيريم. اميد كه مولا مدد كند تا همين اندك را برگيريم و بهره فراوان در زندگي بيابيم. در اين سلسله مقالات، تنها به بررسي يك بعد از ابعاد گسترده سيره مولا؛ يعني بُعد سياسي آن مي پردازيم و اگر مجالي بود به ياري خداوند در آينده ابعاد ديگر را مورد بحث قرار مي دهيم. در بررسي سيره سياسي مولا بايد به عنوان مبادي بحث سه موضوع را پي گيريم: 1 ـ مقصود از سيره سياسي؛ 2 ـ سياسي بودن مولا؛ 3ـ سياست از ديدگاه امام علي(ع).
مقصود از سيره سياسي
در مقاله «سيري در سيره سياسي امامان» معناي لغوي و اصطلاحي سياست را آورديم. در اين جا به اجمال مي گوييم كه مقصود ما از سيره سياسي، روش سياسي آن حضرت است. ما در اين بحث در پي پاسخ به اين سؤالات هستيم: 1ـ موضع امام علي(ع) در دوره بعثت و هجرت چگونه بود؟ سيره سياسي حضرت در اين دوره (كه مولا در مسند رهروي نشسته و بهترين رهرو راه پيامبر(ص) است و به معناي دقيق كلمه يك سرباز فداكار است) چه بوده است؟ 2ـ موضع امام در دوره 25 ساله سكوت چه بود؟ اولاً، سكوت حضرت به چه معني است؟ آيا به معناي انزواي كامل از جامعه است يا به معناي كنار كشيدن از مبارزه مسلّحانه و غير آن با دستگاه خلافت؟ ثانيا، فلسفه سكوت حضرت چه بود؟ گاه در سخنان حضرت سخن از «نداشتن ياور است» و گاه سخن از «وحدت قرآن كتاب هميشه قرون و اعصار است. كوثر همه نسل هاست. همه تشنه كامان معارف را در هر دوره سيراب مي سازد. غور در درياي معارف امام علي(ع) اين قرآن ناطق همين ويژگي را دارد. او امام همه عصرهاست و الهام از او و سيره اش تنها راه نجات است. مسلمين» جمع بين اين دو چگونه است؟ بي ترديد همان گونه كه در قرآن نمي توان تناقض يافت8 در گفتار قرآن ناطق هم نمي توان تناقضي ديد. و اگر ظاهري چنين يافت شد بايد خود را و درك خود را تخطئه كنيم نه قرآن و علي(ع) را. به هر حال اين بحث بايد در سيره سياسي مطرح شود. ثالثا، همكاري هاي مقطعي كه مولا در برخي از بحران ها با دستگاه خلافت داشت چه در ناحيه مشاوره، و چه در بعد عملي (حلّ مشكلات فرهنگي و سياسي) چه توجيهي دارد و چه الهامي از اين سيره مي توان گرفت؟ 3ـ سيره حكومتي حضرت چگونه بود؟ برنامه هايش در ابعاد مختلف چه بود؟ نحوه رفتار حضرت با مخالفان فكري حكومتش چگونه بود؟ با مخالفان توطئه گر چگونه برخورد كرد؟ در مورد بيت المال چه رفتاري داشت؟ قاطعيت ها و نرمش هاي مولا كجا و چگونه بود؟ معيارهاي مولا در نصب و عزل ها چه بود؟ راز به كار گماردن برخي از افراد ناصالح يا ابقاي آنها در مسؤوليت چه بود؟ آيا اينان از آغاز ناصالح بودند؟ يا بعدا به انحراف كشيده شدند؟ چه شيوه هايي امام در عزل كارگزاران داشت؟ با كارگزاران صالح ناتوان چگونه رفتار مي كرد؟ با كارگزاران متخلّف به اصطلاح اداري! چه رفتاري داشت؟ با كارگزاران خائن و چپاولگر بيت المال چگونه برخوردي داشت و... ؟ ما بررسي اين مجموعه مباحث را «سيره سياسي» مي ناميم. روشن است در اين بررسي تمام سر و كارمان با روش هست، روشي كه الهام گرفته از مجموع زندگي مولاست؛ به ديگر عبارت، ما در اين بحث در پي زندگي نامه سياسي مولا نيستيم كه حضرت در چه زماني حكومت را به دست گرفت؟ در چه تاريخي نبرد جمل (ناكثين) اتفاق افتاد و... اينها سير سياسي زندگي مولاست. ما در پي سيره و روشي هستيم هرچند در اين راستا «سير زندگي حضرت» متن است و حتما بايد مورد استفاده قرار گيرد، ولي در سيره سخن از استنباط، نتيجه گيري و دريافت روش از «سيره» است! سياسي بودن مولا علي(ع )
گفتيم كه از سياست دو برداشت شده است: يكي برداشت سياست بازان حرفه اي هميشه ادوار تاريخ كه سياست را به معناي شيطنت، تفسير مي كنند و آن را مسلخ ارزش هاي الهي و انساني قرار مي دهند. اين يك برداشت است كه ساحت مردان خدا از آن دور است و حاشا كه اولياي الهي در اين وادي قرار گيرند! برداشت دوّم، برداشت مردان خداست كه سياست را به معناي تدبير و تمشيت امور بندگان خدا و موضع گيري درست و صحيح در بحران ها مي دانند اين در متن زندگي مردان خداست. امام علي(ع) سياسي است با اين برداشت! گو اين كه برخي در دوره خود حضرت، او را «غير سياسي» مي دانستند و دليلش آن بود كه روش مولا و برداشت او از سياست، برداشت اول نبود، او با مكر، حقّه بازي، فريب كاري مخالف بود. و دشمنانش اينها را سياست مي دانستند. مولا خود تصوير عموم مردم را از سياست در دوره خود چنين بيان مي فرمايد: «والله ما معاوية بادهي منّي ولكنّه يغدر و يفجر و لولا كراهية الغدر لكنت من ادهي الناس؛ به خدا سوگند معاويه زيرك تر از من نيست، ليكن شيوه او پيمان شكني و گنهكاري است و اگر نيرنگ و پيمان شكني ناپسند و ناشايسته نبود من زيرك ترين بودم!» «... و لقد اصبحنا في زمان قد اتخذ اكثر اهله الغدر كيسا و نسبهم اهل الجهل فيه الي حسن الحيلة مالهم قاتلهم الله؛ همانا ما در روزگاري به سر مي بريم كه بيشتر مردم، بي وفايي (خيانت، حيله گري) را زيركي مي دانند و نادانان آنها را اهل تدبير مي خوانند خداشان كيفر دهد، چرا چنين مي پندارند؟» در اين سخن مولا تصوير عمومي مردم را از سياست «حقه بازي و فريب مي داند» در قسمت ديگري از همين خطبه، مي فرمايد: مردان خدا نيز راه مكر را مي دانند، ليكن دين خود را زير پا نمي گذارند و همين اساسي ترين مانعشان براي پوييدن سياست شيطاني است: «... قد يري الحوّل القلب وجه الحيلة و دونه مانع من امر الله و نهيه فيدعها رأي عين بعد القدرة عليها و ينتهز فرصتها من لاجريحة له في الدّين؛9 ... گاه بود كه مردِ آزموده و دانا از چاره كار آگاه است، اما فرمان خدا وي را مانع راه است و با اين كه قدرت بر انجام آن دارد آن را به روشني رها مي سازد ولي آن كس كه از گناه و مخالفت فرمان خداوند پروا ندارد از همين فرصت استفاده مي كند...». مولا در اين قسمت از سخن در حقيقت «سياست الهي» را تفسير كرده است. سياستمداران خدايي، «خدا محورند» و از او پروا دارند و موضع گيري هاي خويش را در اين محدوده تنظيم مي كنند هرچند به ضررشان باشد. مولا در سخني ديگر «مصداق مجسّم» سياست شيطاني؛ يعني معاويه را ترسيم مي كند و مي فرمايد: «والله ما معاوية بادهي منّي ولكنّه يغدر و يفجر و لولا كراهية الغدر لكنت من ادهي الناس؛ به خدا سوگند معاويه زيرك تر از من نيست، ليكن شيوه او پيمان شكني و گنهكاري است و اگر نيرنگ و پيمان شكني ناپسند و ناشايسته نبود من زيرك ترين بودم!» «ولكن كلّ غدرة فجرة و كلّ فجرة كفرة و لكل غادر لواء يعرف به يوم القيامة؛ ليكن هر پيمان شكني گناهكار است و هر گناهي نوعي كفر است، در قيامت هر غدّار و مكاري را پرچمي است كه به آن شناخته مي شود». در ذيل اين سخن مولا «سياست الهي» خود را تبيين مي فرمايد كه: «والله ما استغفل بالمكيدة ولا استغمز بالشديد؛10 به خدا مرا با فريب غافلگير نتوانند كرد و با سخت گيري ناتوانم نتوانند شمرد». مفهوم اين سخن آن است كه سياستمدار الهي فريب كار نيست، ولي فريب هم نمي خورد! سياستمدار الهي اهل مكر نيست، ولي مكر ناپذير است و اين همان است كه در روايات ما از آن به «كياست» و «فراست» و «فطنه» تعبير شده است. سياست علي(ع) سياست پاي بندي به قرآن و موازين انساني بود. و سياست معاويه پشت پا زدن به تمام ارزش ها و همين مرز بين سياست الهي و سياست شيطاني است. سياست علي(ع) در جنگ ها، سياست پيامبر بود؛ هدايت، نصيحت، ارشاد و آن گاه برخورد. او آغازگر جنگ نبود و پيش از آغاز جنگ سربازانش را سفارش به رعايت ارزش هاي الهي مي كرد: شما آغاز كننده نباشيد. فراريان را تعقيب نكنيد، مجروحان را به قتل نرسانيد (اين سفارش عمومي مولا بود به استثناي برخي از جنگ ها كه فلسفه آن را در مقالات آينده بيان خواهيم كرد.»11 ولي روش معاويه روش همه ستمگران تاريخ بود. براي او تنها پيروزي مطرح بود، هرچند به قيمت زير پا گذاردن تمامي ارزش هاي الهي و انساني باشد. جورج جرداق گويد : «انّ الّذين قالوا علي لايعرف السّياسة يريدون من علي ان يكون معاوية بن ابي سفيان و يأبي علي الاّ ان يكون ابن ابيالطاب؛12 آنها كه مي گويند علي سياست را نمي شناسد مي خواهند علي(ع) العياذ بالله، همانند معاويه باشد! و مثل او عمل كند در حالي كه علي(ع) علي است او به شيوه الهي خود عمل مي كند و بس!». بر اين اساس علي سياستمدار است و به ياري خداوند طي اين سلسله مقالات به اثبات خواهيم رساند كه تنها مواضع حق و صائب در دوره هايي كه مولا زيست، مواضع او بود. او آن جا كه جاي فداكاري و ايثار بود، سمبل ايثارگران بود. و آن جا كه جاي نرمش و سكوت قهرمانانه بر اساس تكليف بود، سكوت كرد. و به هنگامي كه به عنوان تكليف شرعي قدرت به دست گرفت آن را در مسير احياي ارزش هاي الهي به كار برد و الگويي ارزشمند براي حكومت الهي در طول تاريخ شد، اما افسوس كه تشنگان قدرت نگذاشتند كه حكومت الهي اين وليّ بزرگ خداوند شيفته خدمت به بندگان خدا، ادامه پيدا كند، افسوس! سياست از ديدگاه مولي علي(ع )
سياست به معناي صحيح آن در متن ديانت قرار دارد و اصولاً ديني كه عهده دار سعادت دنيا و آخرت انسان است نمي تواند چنين نباشد؛ به ديگر عبارت، نمي توان هيچ دين از اديان الهي را از سياست جدا دانست. اين منطق كه «كار قيصر را به قيصر واگذاريد و كار پاپ را به پاپ!»13 و يا «دو شمشير وجود دارد كه در دست يك نفر قرار نمي گيرد يك شمشير، قدرت سياسي است و بايد در دست قيصر قرار گيرد و يك شمشير، قدرت مذهبي است و بايد در دست پاپ قرار گيرد».14 نمي تواند منطق يك پيامبر بزرگ خداوند باشد، و اين مظلوميت مسيح(ع) است كه مكتبش اين چنين دچار تحريف شده است و به تعبير امام(ره): «مذهب مسيح را هم مسخ كردند، مذهب مسيح مسخ شد. هرگز نمي شود كه دعوتش اين باشد كه فقط عبادت كنيد».15 جالب اين جاست كه برخي از روحانيان متفكّر مسيحي نيز اين نظريه را در مورد مسيحيت رد كرده اند «توماس اكونياس» (1274 ـ 1225م) متفكّري كه در دوره قرون وسطاي اروپا مي زيسته گويد: (جدايي حوزه مادي و معنوي) در آيين مسيح امكان پذير نيست، زيرا طبق احكام و شعائر مسيحيت نيل به رحمت ابدي با رشته هاي گسست ناپذيري به تحصيل فضايل اخلاقي پيوند خورده است... به عبارت ديگر دولت و مذهب هر دو در كسب فضايل اخلاقي براي اعضاي خود علاقه اي مشترك دارند.16 مكتب اسلام كه خاتم اديان است، مدّعي است و به حق اين ادّعا را دارد كه تمامي نيازهاي مادّي و معنوي بشر را در بستر اداره جامعه تأمين مي كند. اين مكتب در اين زمينه هيچ چيزي را فروگذار نكرده است. در روايت صحيحه حمّاد از امام صادق(ع) نقل شده است: «ما من شي ء الاّ و فيه كتاب أو سنة»17؛ هيچ چيزي (مورد نياز) نيست مگر آن كه كتاب و سنّت در آن سياست علي(ع) در جنگ ها، سياست پيامبر بود؛ هدايت، نصيحت، ارشاد و آن گاه برخورد. او آغازگر جنگ نبود و پيش از آغاز جنگ سربازانش را سفارش به رعايت ارزش هاي الهي مي كرد: شما آغاز كننده نباشيد. فراريان را تعقيب نكنيد، مجروحان را به قتل نرسانيد. زمينه سخن دارند.» در روايت ديگر حضرت فرمود: «ان الله تبارك و تعالي انزل في القرآن تبيان كلّ شي ء حتي والله ما ترك الله شيئا يحتاج اليه العباد حتّي لايستطيع عبدٌ يقول لو كان هذا انزل في القرآن الاّ و قد انزله الله فيه؛18 خداوند در قرآن «بيان» هر چيز را فرو فرستاده تا آن جا كه به خدا سوگند چيزي را از احتياجات بندگان فروگذار نفرموده و تا آن جا كه هيچ بنده اي نتواند بگويد اي كاش در قرآن آمده بود جز آن كه خدا آن را در قرآن فرو فرستاده است». آري ممكن است ما را توان استنباط از كتاب و سنّت نباشد و نتوانيم اسلام عزيز را آن چنان كه هست عرضه كنيم اين ضعف ماست نه ضعف اسلام! امام صادق(ع) فرمود: «ما من امر يختلف فيه اثنان الاّ و له اصل في كتاب الله عزّوجل ولكن لاتبلغه عقول الرجال؛19 هيچ امري نيست كه دو نفر در آن اختلاف نظر داشته باشند، جز آن كه براي آن در كتاب خدا ريشه و بنيادي است، ولي عقل هاي مردم به آن نمي رسد». يك نگاه سريع و گذرا به مجموعه قوانين اسلام زنده ترين شاهد مدّعاي فوق است، و عجيب است كه كساني مدّعي تبيين دين باشند و اين معارف را جدا از آن پندارند: و بگويند: «گرچه در احاديث و كلمات پيامبران توصيه هايي در زمينه هاي مختلف زندگي وجود دارد خطبه هاي نهج البلاغه و نامه هاي حضرت امير(ع) ضمن آن كه شامل خداشناسي، دين شناسي و تعليم و تربيت است. نسبت به اخلاق و روابط اجتماعي و مسائل حكومتي و اداره حكومت عنايت وافر دارد، امّا آنان علاوه بر وظايف رسالت و امامت، معلّم و مصلح و موظف به خدمت و اعمال صالح بودند... تعليماتي كه از اين نظرها داده اند در عين ارزنده و ممتاز بودن جزء دين و شريعت محسوب نمي شود و مشمول «ان هو الاّ وحي يوحي» نمي گردد».20 مكتب اسلام كه خاتم اديان است، مدّعي است و به حق اين ادّعا را دارد كه تمامي نيازهاي مادّي و معنوي بشر را در بستر اداره جامعه تأمين مي كند. اين مكتب در اين زمينه هيچ چيزي را فروگذار نكرده است. اين سخن بي ترديد ناشي از عدم نگرش عميق به دين، و درك نادرست از آن است سيره پيامبر(ص) و امام علي(ع) زنده ترين شاهد نظريه همراهي دين و سياست روش اين دو بزرگوار هم در دوره بعثت هم در دوره هجرت و روش مولا علي(ع) در دوره 25 ساله سكوت و دوره حدود چهار سال و اندي حكومت، از ادله برجسته مدّعاي فوق است و به تعبير زيباي امام راحل (ره): «شعار سياست از دين جداست، از تبليغات استعماري است كه مي خواهند ملت هاي مسلمان را از دخالت در سرنوشت خويش باز دارند در احكام مقدّس اسلام بيش از امور عبادي در امور سياسي و اجتماعي بحث شده است روش پيامبر اسلام نسبت به امور داخلي مسلمين و امور خارجي آنها نشان مي دهد كه يكي از مسؤوليت هاي بزرگ شخص رسول اكرم(ص) مبارزات سياسي آن حضرت است. شهادت اميرالمؤمنين(ع) و نيز حسين ـ عليه السلام ـ و حبس و شكنجه و تبعيد و مسموميّت هاي ائمه(ع) همه در جهت مبارزات سياسي شيعيان عليه ستمگري ها بوده است و در يك كلمه مبارزه و فعاليت هاي سياسي بخش مهمّي از مسؤوليت هاي مذهبي است».21 اگر تشكيل حكومت و اداره اين حكومت گسترده سياست نباشد، پس سياست چيست؟ اگر برخورد قاطع و انقلابي با مخالفان توطئه گر سياست نباشد، پس سياست چيست؟ اگر ارائه بهترين برنامه براي اداره حكومت عدالت گستر اسلامي سياست نباشد، پس سياست چيست؟ سيره مولا خود شاهد بينش الهي اوست كه حضرت سياست را از ديانت جدا نمي دانست. از ديدگاه مولي كسي شايستگي رياست را دارد كه «حُسن سياست» داشته باشد، روش خوب سياسي زمينه ساز رياست است، رياستي كه در سايه آن حق احيا، و باطل از بين برود. مولا فرمود: «من حسنت سياسته وجبت طاعته؛22 آن كس كه سياست نيكو داشت اطاعتش واجب است». «من حسنت سياسته دامت رياسته؛23 آن كس كه سياست نيكو داشته باشد رياستش دوام خواهد يافت». در سخن ديگر مولا اولين گام ورود در سياست الهي را «سياست و تربيت خويش» مي داند فرمود: «من ساس نفسه ادرك السياسة؛24 آن كس كه خويش را سياست و مديريت كند، سياست را درك كرده است». مرحوم محقّق خوانساري، در توضيح اين جمله مي گويد: «سياست رعيّت» به معناي امر و نهي كردن ايشان است و واداشتن ايشان در آن چه صلاح ايشان در آن باشد و مراد اين است كه كسي كه سياست نفس خود كند برسد به مرتبه اي كه سياست قوم خود كند و در فرمان او باشند».25 سياستي كه در كلام مولا معمولاً به كار رفته مرادف با حكومت و مردم داري است؛ به عنوان نمونه مولا فرمود: «جمال السياسة العدل في الامرة و العفو مع القدرة؛26 زيبايي سياست عدالت در حكمراني و گذشت از موضع قدرت است». سياست مطلوب مولا را همين دو اصل تشكيل مي دهد «عدل، عفو» و خود اين چنين عمل كرد. از ديدگاه مولي سياست صحيح و درست مايه ثبات جامعه است: «حسن السياسة قوام الرعية؛27 سياست نيكو برپا دارنده رعيت است». از مصاديق «حسن سياست» تدبير درست جامعه و كناره گزيدن از ريخت و پاش و اسراف است: «حسن التدبير و تجنب التبذير من حسن السياسة؛28 نيكويي تدبير و دوري گزيدن از اسراف از نيكوئي سياست است». اينها برخي از كلمات مولي در زمينه سياست است. نمي توان توجيهي براي اين واژه جز اداره درست جامعه داشت و همه جا مولا سخن از «حسن سياست» دارد كه همان سياست الهي است و رهنمودهاي حضرت براي هدايت جامعه به اين نوع سياست است. در مقابل آن «سوء سياست» است كه همان سياست شيطاني است كه معاويه و دار دسته اش همين سياست را معتقد بوده و به همين عمل مي كردند. بدين ترتيب هم گفتار و هم رفتار رسول گواه زنده عينيت سياست با ديانت است. به ياري خداوند در مقاله آينده به بحث پيرامون اولين بخش سيره سياسي مولا مي پردازيم. ان شاء الله. 1- المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص124؛ نورالابصار، ص93؛ كنزل العمّال، ج11، ص603؛ مجمع الزوائد، ج9، ص134 والصواعق المحرقة، ص72 (به نقل از قادتنا، ج3،ص25). 2- مولا علي(ع) فرمود: القرآن ظاهره انيق و باطنه عميق، قرآن ظاهري زيبا و باطني عميق دارد (بحارالانوار، ج78،ص206). 3- مضمون دعايي كه در مفاتيح الجنان آمده است. 4- مضمون روايتي از امام رضا(ع) كه فرمود: ... لان الله تبارك و تعالي لم يجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس فهو في كلّ زمان جديد و عند كلّ قوم غضّ الي يوم القيامة... خداوند قرآن را براي زماني و مردم خاص قرار نداده، بر اين اساس قرآن هميشه نور است و تا روز قيامت طراوت و تازگي خويش را حفظ خواهد كرد. (بحارالانوار، ج92، ص45). 5- فرقان (25) آيه30. 6- ميزان الحكمة (ده جلدي) ج1، ص222. 7- در مورد قرآن مي خواستند با جار و جنجال از جاذبيّت آن بكاهند (فصلت(41) آيه26). قرآن ناطق علي(ع) هم همين ابتلا را يافت، با تبليغات وسيع مي خواستند چهره نوراني مولا بر مردم پوشيده بماند، بهانه جوئي ها در مورد قرآن بسيار بود: زخرف (43) آيه31، يونس(10) آيه15. در مورد علي(ع) ) هم همين بهانه جوئي ها بود و... 8- نساء (4) آيه82. 9- نهج البلاغه، خطبه 41. 10- نهج البلاغه، خطبه200؛ اصول كافي، ج2، ص338 (باب المكر والغدر و الخديعه)؛ مرآة العقول، ج10، ص319 و شرح ملاّ صالح، ج9، ص371. 11- در اين زمينه ابن ابي الحديد معتزلي در شرح نهج البلاغه، ج10، از ص212 تا ص223 به تفصيل سخن گفته است. 12- في ظلال نهج البلاغه، ج1، ص258. 13- انجيل متي، باب22، آيه 21. 14- انجيل لوقا، باب22، آيه38. 15- صحيفه نور، ج5، ص167. 16- خداوندان انديشه سياسي (مايكل فاستر) ج10، قسمت2،ص451. 17- اصول كافي، ج1، ص59 (باب الرد الي الكتاب والسّنة، حديث4). 18- همان، حديث2. 19- همان، ص60، حديث6. 20- مهدي بازرگان، خدا، آخرت، هدف بعثت انبيا، كيان، شماره28، ص55. 21- صحيفه نور، ج4، ص33. 22- غرر و درر با شرح مرحوم خوانساري، ج5، ص211. 23- همان، ص294. 24- همان، ج5، ص209. 25- همان. 26- همان، ج3، ص375. 27- همان، ص384. 28- همان، ص385.