آيةالله العظمي منتظري موضوع بحث، خطبه 186 نهجالبلاغه عبده بود كه در آن مسائل فلسفي و كلامي دقيقي در مورد شناخت خداوند آمده است و همانگونه كه سيدرضي ميفرمايد: اين خطبه مشتمل بر اصول و پايههاي علمي است كه در ساير خطبهها كمتر يافت ميشود. و در بحث گذشته اولين جمله خطبه را مورد بررسي قرار داديم. و اينك به دنباله
بحث:
«ولا حقيقته أصاب من مثّله» و حقيقت خدا را درک نکرده کسي که براي خدا مِثل و مانند قائل شود. براي اينكه اين مطلب روشن شود، شراح نهجالبلاغه مطالبي دارند كه متفرّع است بر مسائلي كه قبلاً در مبحث وجود و هستي بيان شد. و اكنون نيز ناچاريم بعضي از آن مطالب را يادآور شويم.
تحقق اشياء بواسطه وجود
وقتي گفته ميشود: انسان موجود است يا درخت موجود است و و... يك قضيّه درست ميشود. يعني: «الانسان موجودٌ» يك قضيه است. انسانيّت، ماهيت[1] است كه وقتي يك مفهوم به نام وجود را برآن حمل كرديم، ميشود: الانسان موجود. خوب توجه كنيد كه انسانيت بواسطه وجود محقق ميشود؛ پس اگر هستي و وجود را از انسانيت بگيري، چيزي باقي نميماند. بنابراين وقتي گفته ميشود: انسان موجود است، يعني انسان واقعيّت خارجي دارد. پس معلوم ميشود آن چيزي كه خارجيت و واقعيت دارد، همان هستي شيء است. از اين روي، هستي را به نور تشبيه ميكنند.