«شيخ بهائي» کاظم شانهچي مدرس دانشگاه مشهد شيخ اجل بهاء الدين(محمد بن حسين بن عبدالصمد) عاملي از بزرگترين و معروفترين دانشمندان شيعي و مفاخر ايرانست. کمتر کسي است که نام شيخ را نشنيده و حتي پارهاي از خوارق و قضاياي عجيبه بوي منسوب نداند معذالک از زندگي شيخ(مانند صدها دانشمند ديگر) جز شبهي در نظر ارادتمندان وي يافت نميشود. در اين مقاله با کمال اختصار سعي شده چهره زندگي شيخ را از نظر خوانندگان روشن و گوشههائي از صحنه احوال وي که از زواياي تاريخ بدست آمده و کمتر در يکجا ثبت شده تقديم پژوهندگان نمائيم. نسب شيخ بحارث همداني [1]صحابي خاص و معروف اميرالمؤمنين(ع) منتهي ميشود. حارث از بزرگترين تابعان و پيشوايان مخلصين مولي است. و همو است که هنگام بازپسين مورد دلجوئي حضرت قرار گرفت[2] و مضمون اشعار ذيل از مصدر ولايت در نويد به وي و ساير محبان درگاه صادر گشت: يا حار همدان من يمت يرني من مؤمن او منافق قبلا الخ[3] ظاهرا قسمتي از قبيله حارث(بني همدان که در يمن ميزيستهاند) پس از ويراني سد مآرب بحجاز و عراق کوچيده و پس از اسلام در نبردهاي بين امام و مخاصمين وي از آنجناب جانبداري مينمودند و مخصوصاً در صفين قبيله همدان بطرفداري امام دليريها نمودند و پس از فرو نشستن پيکار، حارث که از صهباي محبت امام سري پرشور داشت معتکف آستان ولايت گرديد و چنانکه اشاره شد مهر امام که با شير اندرون شده بود با جانش ويرا ترک گفت. بعدها احفاد وي بجانب شام کوچيدند و در جبل عامل [4]و بخشي از لبنان که از دير باز جايگاه زمرهاي از شيعيان مولي گرديده بود[5]ماوي گرفتند جبل عامل هنگام اقامت شهيد ثاني و پدر شيخ يکي از بزرگترين مراکز شيعه نشين بوده در امل الآمل آمده در عصر شهيد ثاني در قريهاي از قراي جبل عامل دانشمندي شيعي وفات کرد که در تشييع جنازهاش هفتاد مجتهد جمع شدند[6] باري اجداد شيخ بيت علمي بزرگي تشکيل ميدهند که نام جمعي را در بخش اول کتاب امل الآمل(طي تراجم علماي آنسامان) مشاهده ميکنيم، از اين خاندان براي اولين بار پدر شيخ( يعني عز الدين حسين بن عبدالصمد) بايران مهاجرت نموده.