انتظار
وقتى ابرهاى تيره، چهره خورشيد را پوشانده و دشت و دَمَن از دست بوسىِ آفتاب محروم گرديده و سبزه و گل از دورى مِهر عالم تاب پژمرده است چاره چيست؟ زمانى كه عصاره آفرينش و خلاصه خوبىها و آيينه زيبايىها رخ در نقاب غيبت كشيده و جهانيان از فيض حضور او بى نصيب ماندهاند چه مىتوان كرد؟ گلهاى باغ چشم به راهند تا سايه باغبان مهربان را بر سر خود ببينند و از دستان پر مهر او آب حيات بنوشند و دلهاى مشتاق، بى تاب چشمهاى اويند تا عنايت شور آفرين او را لمس كنند و اينجاست كه «انتظار» شكل مىگيرد. آرى، همه منتظرند تا او بيايد و سبزى و نشاط را به ارمغان آورد. به راستى «انتظار» چه زيبا و شيرين است اگر زيبايى آن در نظر آيد و شيرينى آن در كام دل، چشيده شود. حقيقت انتظار و جايگاه آن
براى «انتظار» معانى گوناگونى گفتهاند و لى با دقت و تأمّل در اين كلمه مىتوان به حقيقت معنى آن پى برد. انتظار، چشم به راه بودن است و اين چشم به راهى به تناسب بستر و زمينه آن ارزش پيدا مىكند و آثار و پيامدهايى دارد. انتظار تنها يك حالت روحى و درونى نيست بلكه از درون به بيرون سرايت مىكند و حركت و اقدام را مىآفريند. به همين دليل است كه در روايات، انتظار به عنوان يك عمل و بلكه بهترين اعمال، معرفى شده است. انتظار به «منتظر» شكل مىدهد و براى كارها و تلاشهاى او جهت خاصّى را ايجاد مىكند و آن جهت، راهى است كه به تحقق آنچه به انتظار آنست، منتهى مىگردد. بنابراين «انتظار» با نشستن و دست روى دست گذاشتن، نمىسازد. انتظار با چشم به در دوختن و حسرت خوردن، تمام نمىشود؛ بلكه در حقيقت انتظار، حركت و نشاط و شور آفرينى نهفته است. آنكه در انتظار مهمان عزيزى است، سر از پا نمىشناسد و در تلاش است تا خود و محيط اطراف خود را براى آمدن مهمان، آماده كند و موانع حضور او را بر طرف سازد. سخن درباره انتظار رويدادى بى نظير است كه در زيبايى و كمال، نهايت ندارد. انتظار روزگارى است كه در سبزى و خرّمى در تمامى روزگاران گذشته مثالى نداشته است و جهان چنان دوران زيبايى را هرگز تجربه نكرده است. اين همان انتظار حكومت جهانى امام مهدىعليه السلام است كه در روايات، از آن به «انتظار فرج» ياد شده است و آن را از بهترين اعمال و عبادات، بلكه پشتوانه قبولى همه اعمال، شمرده است. پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله فرمود: بهترين اعمال امت من، انتظار فرج است.(1) امام صادقعليه السلام به ياران خود فرمود: آيا شما را از چيزى آگاه نكنم كه خداوند بدون آن هيچ عملى را از بندگان نمىپذيرد؟ گفتند: بفرماييد. فرمود: گواهى به يگانگى خدا و نبوت پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله و اقرار به آنچه خدا امر فرموده و ولايت ما و بيزارى از دشمنان ما - يعنى ما امامان بخصوص - و تسليم شدن در برابر ايشان (=امامان) و پرهيزكارى و كوشش و خويشتندارى و انتظار قائمعليه السلام.(2) بنابراين «انتظار فرج» انتظارى است كه ويژگيهاى خاص و منحصر به فرد دارد كه لازم است به خوبى دانسته شود تا رمز و راز آن همه فضيلت و آثار كه براى آن خواهيم شمرد آشكار گردد. ويژگىهاى انتظار مهدىعليه السلام
گفتيم كه «انتظار» امرى فطرى است و براى همگان درهر قوم و آيينى كه باشند وجود دارد اما انتظارهاى معمولى كه در جريان زندگى افراد و حتّى جامعهها وجود دارد هر اندازه بزرگ و با اهميت باشد در مقايسه با انتظار موعود جهانى، كوچك و بى مقدار است زيرا كه انتظار ظهور او ويژگىهاى خاص خود را دارد: انتظار مهدىعليه السلام انتظارى است كه از ابتداى عالم آغاز شده است يعنى از زمانهاى بسيار دور، انبياء و اولياء نويد ظهور او را دادهاند و در زمانهاى نزديكتر، همه امامان ما، آرزوى روزگار دولت او را داشتهاند. امام صادقعليه السلام فرمود: اگر او را درك مىكردم، تمام عمر به او خدمت مىكردم.(3) انتظار مهدىعليه السلام، انتظار مصلح جهانى است. انتظار حكومت عدل جهانى است و انتظار تحقق همه خوبىها است. در اين انتظار، بشريت چشم به راه است تا آنچه را بر اساس فطرت پاك خدايى، در آرزوى آن بوده و هيچگاه به صورت كامل به آن دست نيافته است، ببيند و مهدىعليه السلام همان است كه عدالت و معنويّت، برادرى و برابرى، عمران و آبادى زمين و امنيت و صلح و عصر شكوفايى عقل و دانش بشرى را براى انسانها به ارمغان مىآورد و برچيدن بساط استعمار و بردگى انسانها و نفى هر گونه ستم و ستمگرى و رهايى اجتماع از انواع فسادهاى اخلاقى، ره آورد حاكميّت اوست. انتظار مهدىعليه السلام انتظارى است كه تنها با فراهم شدن زمينههاى شكوفايى آن، خواهد شكفت و آن زمانى است كه همه انسانها در طلب منجى و مصلح آخر الزمان باشند. او مىآيد تا با همكارى و هميارى يارانش عليه بدىها قيام كند نه اينكه تنها با معجزه كار جهان را سامان دهد. انتظار مهدىعليه السلام در منتظرانش شوق يارى و همراهى او را ايجاد مىكند و به انسان هويّت و حيات مىبخشد و او را از پوچى و بى هدفى نجات مىدهد. آنچه گفته شد بخشى از ويژگىهاى آن انتظارى است كه به وسعت همه تاريخ است و ريشه در جان همه انسانها دارد و هيچ انتظار ديگرى به خاك پاى اين انتظار سترگ نمىارزد. بنابراين جا دارد كه ابعاد و آثار فراوانِ انتظار مهدىعليه السلام را بشناسيم و درباره وظايف منتظران ظهور او و پاداش بى نظير آنها سخن بگوييم. ابعاد انتظار
انسان از زواياى مختلف داراى ابعاد گوناگون است: از سويى از بُعد نظرى و عملى برخوردار است و از سوى ديگر داراى بُعد فردى و اجتماعى است و از زاويهاى ديگر در كنار بُعد جسمى، بُعد روحى و روانى دارد. بدون ترديد در همه ابعاد ياد شده نياز به چارچوبِ مشخصى است تا در قالب آن راه صحيح زندگى باز شود و مسيرهاى انحرافى به روى آدمى بسته گردد. و آن راهِ درست همان مسير انتظار است. انتظار موعود جهانى در همه ابعاد زندگى منتظر تأثير مىگذارد. در بعد فكرى و نظرى كه زير بناى اعمال و رفتار انسان است، باورهاى اساسى حيات آدمى را در حصار خود حفظ مىكند. به بيان ديگر انتظار صحيح مىطلبد كه منتظر، بنيانهاى اعتقادى و فكرى خود را تقويت كند تا در دام مكتبهاى انحرافى گرفتار نشود و يا به خاطر طولانى شدن دوره غيبت امام عصرعليه السلام به چاه يأس و نااميدى سقوط نكند. امام باقرعليه السلام فرمود: روزگارى بر مردم خواهد آمد كه امام ايشان غايب خواهد شد پس خوشا به حال آنان كه در آن زمان، بر امرِ (ولايت) ما ثابت و استوار بمانند.(4) يعنى در دوره غيبت كه دشمنان با انواع شبههها مىكوشند تا اعتقادات درست شيعيان را از بين ببرند به بركت قرار گرفتن در سنگر انتظار مرزهاى عقيدتى حفظ مىشود. در بُعد عملى، انتظار به همه اعمال و رفتار انسان جهت مىدهد. منتظر بايد در ميدان عمل بكوشد تا زمينههاى ظهور دولت حق فراهم گردد. بنابراين، منتظر در اين بخش هم به ساختن خود و هم به سامان دادن جامعه همت مىگمارد. در بُعد فردى هم به حيات روحى و روانى خود و كسب فضيلتهاى اخلاقى روى مىآورد و هم به تقويتِ جنبه جسمى و بدنى مىپردازد تا نيرويى كار آمد براى جبهه نور باشد. امام صادقعليه السلام فرمود: ... كسى كه دوست دارد از ياران قائمعليه السلام باشد پس منتظر باشد و در حال انتظار پرهيزگارى پيشه كند و به اخلاق نيكو آراسته گردد...(5) ويژگى «انتظار» آن است كه آدمى را از محدوده خود فراتر مىبرد و او را با تك تك افراد جامعه مرتبط مىسازد. يعنى انتظار نه تنها در زندگى فردى منتظر مؤثر است كه در حوزه رابطه فرد با جامعه نيز طرح و برنامه دارد و او را به تأثير گذارى مثبت در جامعه وا مىدارد و از آنجا كه شرط ظهور دولت حق آمادگى جمعى است، هر كسى به اندازه توان خود براى اصلاح جامعه مىكوشد و در برابر ناهنجارىهاى اجتماعى ساكت و بى تفاوت نمىماند، چرا كه منتظر مصلح جهانى در انديشه و عمل، مسير صلاح و راستى را طى مىكند. كوتاه سخن اينكه «انتظار» جريان مباركى است كه در تمام مويرگهاى حيات فرد و اجتماع منتظر جارى است و در همه عرصههاى زندگى، رنگ الهى به انسان و حيات او مىبخشد و چه رنگى از رنگ الهى بهتر و ماندگارتر؟! قرآن كريم مىفرمايد: «... صِبْغَةَ اللّه وَ مَنْ اَحْسَن مِنَ اللَّه صِبْغَةً...»(6) رنگ الهى (بگيريد) و چه چيز از رنگ الهى داشتن نيكوتر است؟! با توجه به آنچه گذشت، وظايف منتظرانِ مصلح كلّ، چيزى جز همان «رنگ خدايى داشتن» نيست كه به بركت انتظار در جاى جاى زندگى فردى و جمعى آنها جلوهگر مىشود. و با اين نگاه، ديگر آن وظايف بر دوش ما - منتظران - سنگينى نخواهد داشت بلكه به عنوان جريان شيرينى كه به همه زواياى زندگى ما معنى و مفهومى زيبا بخشيده است، به حساب مىآيد. به راستى اگر فرمانرواى ملك مهربانى و امير كاروان مِهرورزى تو را به عنوان سربازى شايسته براى خيمه ايمان خواسته باشد و حضور تو را در سنگر حق، انتظار كشد، چگونه خواهى بود؟ آيا بايد بر تو تكاليفى را تحميل كنند كه چنين و چنان باش و اين كار و آن كار را انجام ده يا تو خود راه انتظار را شناختهاى و براى همان مقصدى كه برگزيدهاى گام خواهى زد؟! وظايف منتظران
در روايات و بيانات پيشوايان دين وظايف فراوانى براى منتظران ظهور بيان گرديده است كه در اينجا مهمترين آنها را بيان مىكنيم. شناخت امام
پيمودن جاده انتظار بدون شناختن امامِ منتظَر ممكن نيست. استقامت و پايدارى در وادى انتظار وابسته به درك صحيح از پيشواى موعود است. بنابراين علاوه بر شناخت امام به اسم و نسب، لازم است نسبت به جايگاه امام و رتبه و مقام او نيز آگاهى كافى بدست آورد. ابونصر كه از خدمتگذاران امام حسن عسكرىعليه السلام است، پيش از غيبت امام مهدىعليه السلام به حضور آن حضرت مىرسد. امام مهدىعليه السلام از او مىپرسد: آيا مرا مىشناسى؟ پاسخ مىدهد: آرى، شما سرور من و فرزند سرور من هستيد! امامعليه السلام مىفرمايد: مقصود من چنين شناختى نبود!؟ ابونصر مىگويد: (مقصود شما چيست) خودتان بفرماييد. امامعليه السلام مىفرمايد: من آخرين جانشين پيامبر خدا هستم و خداوند به (بركت) من بلا را از خاندان و شيعيانم دور مىكند.(7) اگر معرفت امام براى منتظرِ حاصل شود، او از هم اكنون خود را در جبهه امام مىبيند و احساس مىكند كه در خيمه امام و كنار او قرار گرفته است. بنابراين لحظهاى در تلاش براى تقويت جبهه امام خويش كوتاهى نمىكند. امام باقرعليه السلام فرمود: ...مَنْ ماتَ وَ هُوَ عارِفٌ لِاِمامِهِ لَمْ يَضُرُّهُ، تَقَدَّمَ هذَا الْاَمْرِ اَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ ماتَ وَ هُوَ عارِفٌ لِاِمامِهِ كانَ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقائمِ فِى فُسْطاطِهِ.(8) كسى كه بميرد در حالى كه امام خود را شناخته باشد، جلو افتادن يا تأخير امر (ظهور) به او زيان نمىرساند و كسى كه بميرد و حال آنكه امام خود را شناخته است مانند كسى است كه در خيمه امام و همراه او بوده است. گفتنى است كه اين معرفت و شناخت چنان مهمّ است كه در كلام معصومينعليهم السلام آمده است كه براى بدست آوردن آن، لازم است از خداوند طلب يارى شود. امام صادقعليه السلام فرمود: ... در زمان غيبت طولانى امام مهدىعليه السلام باطل گرايان (در اعتقاد و دين خود) به شك و ترديد گرفتار مىشوند. زراره، از ياران خاص امام گفت: اگر آن زمان را شاهد بودم چه عملى انجام دهم؟ امام صادقعليه السلام فرمود:... اين دعا را بخوان: اَللَّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللَّهُمَّ عَرِفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى.(9) آنچه تا كنون مطرح شد معرفت نسبت به جايگاه امام در مجموعه نظام هستى است(10). او حجّت پروردگار و جانشين به حق پيامبر و پيشواى همه مردم است كه اطاعت از او بر همگان واجب است چرا كه اطاعت از او همان اطاعت از خداست. يكى ديگر از ابعاد معرفت امام، شناختن سيره و صفات امام است(11) و اين بُعد از شناخت، تأثير عملى گستردهاى در رفتار و خُلق و خوىِ منتظر مىگذارد و بديهى است كه هر اندازه معرفت انسان به زواياى گوناگون زندگى امام و حجت الهى بيشتر و عميقتر باشد، آثار آن در بخشهاى گوناگون زندگىِ او بيشتر خواهد بود. الگوپذيرى
وقتى معرفت به امام و جلوههاى زيباى رفتارى آن بزرگوار به دست آمد، سخن از پيروى و الگوگرفتن از آن مظهر كمالات به ميان مىآيد. پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله فرمود: خوشاحال آنكه قائم خاندان مرا درك كند در حالى كه پيش از دوران قيام، به او و امامان قبل از او اقتدا كرده و از دشمنان ايشان، اعلام بيزارى كرده باشد. آنان دوستان و همراهانِ من و گرامىترينِ امت من، در نزد من هستند.(12) به راستى آن كس كه در تقوا، عبادت، ساده زيستى، سخاوت، صبر و همه فضائل اخلاقى دنباله رو امام و مراد خويش است چه رتبه بلندى نزد آن رهبر الهى خواهد داشت و آنگاه كه به حضور مقدسش بار يابد چه سربلند و سرافراز خواهد بود؟! آيا جز اين است كه منتظرى كه در طلب زيباترين پديده عالم است خود را به خوبىها مىآرايد و از زشتىها و رذائل اخلاقى دورى مىكند و در مسير انتظار همواره مراقب افكار و اعمال خويش است؟! و گرنه افتادن به دام بديها رفته رفته فاصله او و معشوق خوبان را زيادتر خواهد كرد و اين حقيقتى است كه در بيان هشدار دهنده آن امام موعود آمده است: فَما يَحْبِسُنا عَنْهُم اِلاَّ ما يَتَّصِلُ بِنا مِمَّا نُكْرِهُهُ وَلا نُؤْثِرُهُ مِنْهُم(13) هيچ چيز ما را از شيعيان جدا نكرده است مگر آنچه از كارهاى ايشان كه به ما مىرسد. اعمالى كه خوشايند ما نيست و از شيعيان انتظار نداريم! نهايت آرزوى منتظران آن است كه در برپايى دولت مهدوى و حكومت عدل جهانى سهمى داشته باشند و افتخار ياورى و همراهى آخرين حجت حق را بدست آورند ولى مگر نيل به چنين سعادت بزرگى جز با خودسازى و آراستگى اخلاقى ميسّر است؟! امام صادقعليه السلام فرمود: مَنْ سَرَّهُ اَنْ يَكُونَ مِنْ اَصْحابِ القائمِ فَلْيَنْتَظِرْ وَلْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَمَحاسِنِ الْاَخْلاقِ وَهُوَ مُنْتَظِر؛(14) هر كس دوست دارد از ياران حضرت قائمعليه السلام باشد بايد منتظر باشد و در حال انتظار به پرهيزكارى و اخلاق نيكو رفتار نمايد. و روشن است كه در مسير تحقق چنين خواستهاى هيچ الگو و نمونهاى برتر از آن امام بزرگوار كه آينه تمام زيبايىهاست يافت نمىشود. يادِ امام
آنچه منتظران را در كسب معرفتِ امام و پيروى از آن بزرگوار يارى مىدهد و پايدارى در راه انتظار را به دنبال دارد؛ پيوستگى و ارتباط مداوم با آن طبيب جانها است. به راستى وقتى آن امام مهربان امّت، هميشه و همه جا به حال شيعيان خود نظر دارد و لحظهاى آنها را از ياد نمىبرد آيا رواست كه دلدادگان روى او به دنيا و تعلّقات آن سرگرم شوند و از آن عزيز، غافل و بىخبر بمانند؟ يا راه و رسم دوستى و محبّت آن است كه در همه حال او را بر خود و ديگران مقدم بدارند. وقتى بر سجاده دعا مىنشينند از او آغاز نمايند و براى سلامتى و فرج آن حضرت دعا كنند كه آن بزرگوار خود فرمود: براى تعجيل فرج بسيار دعا كنيد كه فرج شما در همان است.(15) و همواره بايد زمزمه كنند: اَللَّهُمَّ كُنْ لِوَليِّكَ الْحُجَّةِبْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى ابائهِ فِى هذِهِ السَّاعَةِ وَ فى كُلِّ ساعَةٍ وَليّاً وَ حافِظاً وَ قائداً و ناصراً و دليلاً وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.(16) خدايا براى ولىّ خود، حجةبن الحسن كه درود تو بر او و خاندانش باد در اين ساعت و در همه ساعات سرپرست و نگهبان و رهبر و ياور و راهنما و ديده بان باش تا [ آن زمان كه ] او را در زمين خود با ميل و رغبت جاى دهى و براى مدتى طولانى او را در زمين بهرهمند سازى. منتظر حقيقى، در هنگام صدقه دادن، ابتدا سلامتى وجود شريف امام خود را در نظر مىگيرد و به هر بهانه دستِ توسّل به دامن پر مهر او مىزند و به اشتياق ظهور مبارك او و ديدن جمال بى مثالش ناله سر مىدهد. عَزيزٌ عَلَىَّ أَنْ اَرَى الخَلْقَ وَلاتُرى.(17) سخت است بر من كه همه را ببينم و تو ديده نشوى!! رهرو راه انتظار در مجالسى كه به نام آن محبوب دلها تشكيل مىشود حضور مىيابد تا ريشههاى محبت او را در دل خود محكمتر كند و به مكانهايى مانند مسجد سهله و مسجد جمكران و سرداب مقدّس كه منسوب به امام عصرعليه السلام است رفت و آمد مىكند. و از زيباترين جلوههاى ياد امام مهدىعليه السلام در زندگى منتظران ظهورش آن است كه هر روز با او تجديد عهد كرده و پيمان وفادارى ببندند و استوارى خود را بر آن عهد اعلام كنند. در فرازى از دعاى عهد چنين مىخوانيم: اَللَّهُمَّ اِنّى اُجَدِّدُ لَهُ فى صَبيحَةِ يَومى هذا وَما عِشْتُ مِنْ اَيَّامى عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً لَهُ فى عُنُقى لااَحُولَ عَنها وَلااَزوُلَ اَبَداً اَللَّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ اَنْصارِهِ وَاَعْوانِهِ وَالذَّابّينَ عَنْهُ وَالْمُسارِعينَ اِلَيْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِه والمُمْتَثِلينَ لِاَوامِرِه وَالمُحامينَ عَنْه وَالسّابِقينَ اِلى اِرادَتِهِ وَالمُسْتَشهِدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ.(18) بار خدايا من در بامداد اين روز و تمام دوران زندگيم، عهد و پيمان و بيعتى را كه از آن حضرت بر گردن دارم با او تجديد مىكنم، كه هرگز از آن عهد و بيعت برنگردم و بر آن پايدار بمانم. بار خدايا مرا از ياران و كمك كاران آن حضرت و مدافعان از حريم مقدس او و شتاب كنندگان به سوى او براى انجام خواستههايش و اطاعت كنندگان از دستوراتش و حمايت كنندگان از وجود شريفش و سبقت جويان به سوى خواستهاش و شهيدان در ركاب حضرتش قرار ده. اگر كسى پيوسته اين عهد را بخواند و از عمق جان به مضامين آن پاى بند باشد هرگز به سستى گرفتار نمىشود و در تحقق آرمانهاى امام خود و زمينه سازى براى ظهور آن بزرگوار لحظهاى از پاى نمىنشيند. و به راستى كه شايسته حضور در ميدان يارى آن ذخيره الهى خواهد بود. امام صادقعليه السلام فرمود: هر كس چهل بامداد خدا را با اين عهد بخواند از ياوران قائم ما خواهد بود. و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد، خداوند او را از قبرش بيرون آورد [ و قائمعليه السلام را يارى دهد ]... . وحدت و همدلى
از وظايف تك تك افراد قبيله انتظار كه بگذريم، جمعيت منتظران نيز بايد طرح و برنامهاى داشته باشند كه در راستاى اهداف امام و حجت الهى باشد. به بيان ديگر اجتماع منتظر لازم است كه تلاش و حركت خود را در مسير رضايت رهبر موعود قرار دهد. بنابراين جامعه منتظر بر آن است كه عهد و پيمان خود با امام را به انجام رساند تا زمينه مناسب براى ظهور دولت مهدوى فراهم شود. امام عصرعليه السلام در يكى از بيانات خود به چنين جمعيتى اينگونه بشارت داده است: اگر شيعيان ما - كه خداوند آنان را در راه اطاعتش يارى دهد - در وفاى پيمانى كه از ايشان گرفته شده، يكدل و مصمم باشند؛ البتّه نعمت ديدار، از آنان به تأخير نمىافتد و سعادت ملاقات ما براى آنها با معرفت كامل و راستين نسبت به ما، تعجيل مىگردد.(19) و آن عهد و پيمان همان است كه در كتاب خدا و سخنان نمايندگان خدا آمده است كه مهمترين آنها را بيان مىكنيم: 1- تلاش در جهت پيروى از امامان و دوستى با دوستان ائمه و بيزارى جستن از دشمنان آنها. امام باقرعليه السلام از پيامبر خداصلى الله عليه وآله روايت كرده كه فرمود: خوشا حال آنكه قائم خاندان مرا درك كند در حالى كه پيش از قيام، از او پيروى كرده باشند. با دوستان او دوستى و با دشمنان او دشمنى نموده باشد. آنها رفيقان من و اهل دوستى و محبت من و گرامىترين امت من نزد من در روز قيامت هستند!!(20) 2- جمعيت منتظران در مقابل بدعتها و انحرافها در دين و رواج منكرات و زشتىها در سطح جامعه بى تفاوت نيستند و نيز در برابر فراموش شدن سنّتهاى نيكو و ارزشهاى اخلاقى از خود واكنش نشان مىدهند. از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله روايت شده كه فرمود: البتّه در پايان اين امت (دورهى آخر الزّمان) گروهى خواهند بود كه پاداش آنها همانند اجر امت اول اسلامى خواهد بود. آنها امر به معروف و نهى از منكر مىكنند و با اهل فتنه (و فساد) مىجنگند.(21) 3- جامعه منتظر در برخورد با ديگران وظيفه دارد كه تعاون و همكارى را سر فصل برنامههاى خود قرار دهد. و افراد اين جامعه به دور از تنگ نظرى و خود محورى، پيوسته حال فقراء و نيازمندان جامعه را پىگيرى مىكنند و از آنان بى خبر نمىمانند. گروهى از شيعيان از امام باقرعليه السلام درخواست نصيحت كردند؛ حضرت فرمود: از ميان شما آنكه نيرومند است، ضعيف را يارى كند و آنكه بىنياز است با نيازمندتان مهربانى ورزد و هر يك از شما نسبت به ديگرى خيرخواهى كند.(22) گفتنى است كه دائره اين همكارى و هميارى محدود به محيطى كه در آن زندگى مىكنند نيست بلكه خير و نيكى منتظران به محيطهاى دورتر و نيازمندان شهرهاى ديگر نيز مىرسد زيرا كه در پرتو روح انتظار هيچ جدايى و دوگانگى بين افراد احساس نمىشود. 4- افرادى كه عضو جامعه منتظر هستند مىبايد جامعه را رنگ و بوى مهدوى بخشيد و نام و ياد امام را در همه عرصهها بلند كنند و گفتار و كردار امام را به عنوان سرآمد همه سخنان و شيوهها به نمايش عمومى بگذارند و در اين راه با همه وجود بكوشند كه بدون ترديد مورد عنايت و لطف ويژه امامان خواهند بود. عبدالحميد واسطى از ياران امام باقرعليه السلام به آن حضرت مىگويد: ما در انتظار امر فرج همه زندگى خود را وقف كرديم به گونهاى كه براى بعضى از ما مشكلاتى را به همراه داشته است! امام در پاسخ او مىفرمايد: اى عبدالحميد، آيا گمان مىكنى كه خداوند راه رهايى (از مشكلات) را براى آن بندهاى كه خود را وقف خداوند كرده باشد قرار نداده است؟! آرى به خدا قسم خداوند براى او راه چارهاى قرار خواهد داد. خداوند رحمت كند بندهاى را كه امر (ولايت) ما را زنده دارد!(23) سخن آخر اينكه جامعه منتظر بايد بكوشند كه در همه ابعاد زندگى اجتماعى، الگوى ساير اجتماعات باشند و همه زمينههاى لازم براى ظهور منجى موعود را فراهم كنند. آثار انتظار
بعضى گمان كردهاند كه انتظار مصلح جهانى، افراد را در حالت سكون و بى تفاوتى قرار مىدهد و آنها كه منتظرند تا اصلاحگرى جهانى قيام كند و فساد و تباهى را بردارد، خود در مقابل بديها و پليدىها واكنشى نخواهند داشت بلكه ساكت و بى تفاوت، دست روى دست خواهند گذاشت و تماشاگر جنايتها خواهند بود!! ولى اين نگاه، يك نگاه سطحى و به دور از انديشه و دقت است. زيرا با توجه به آنچه در حقيقت انتظار امام موعود و ويژگىهاى آن و نيز ابعاد انتظار و ويژگىهاى منتظران مطرح شد، روشن است كه روحيه انتظار، آن هم با ويژگىهاى منحصر به فرد و جايگاه بى نظير امام مهدىعليه السلام نه تنها سكون و سردى را به دنبال ندارد بلكه بهترين عامل حركت و پويايى است. انتظار، در منتظر غوغايى مبارك و حركتى هدف دار پديد مىآورد و هر چه منتظر، به حقيقت انتظار، نزديكتر شود سرعت حركت او به سوى مقصد بيشتر خواهد شد. در پرتو انتظار، آدمى از خود محورى رهايى مىيابد و خود را جزئى از جامعه اسلامى مىبيند؛ بنابراين مىكوشد تا جامعه را در حد توان خود به صلاح و درستى نزديك كند و وقتى جامعهاى از عناصرى اين چنين با هويّت تشكيل يابد، اجتماعى در جهت ترويج فضيلتها پديد مىآيد و حركت عمومى به سوى اقامه خوبىها، شكل مىگيرد و در چنين محيطى كه محيط صلاح و سازندگى و فضاى اميدبخشى و نشاط و عرصه تلاش و هميارى و همكارى است، زمينه رشد باورهاى دينى و بينش عميق مهدوى در افراد جامعه پديد مىآيد و منتظران، كه به بركت انتظار، در فساد محيط حل نشدهاند بلكه هويت دينى و مرزهاى اعتقادى خود را حفظ كردهاند، در برابر سختىها و مشكلات دوران انتظار بردبارى مىكنند و به اميد تحقق وعده حتمى الهى بلاها را به جان مىخرند و لحظهاى گرفتار سستى و يا نااميدى نمىشوند. راستى كدام مكتب و مذهبى را مىشناسيد كه براى پيروان خود چنين مسير روشنى را ترسيم كرده باشد؟! مسيرى كه با انگيزهاى الهى پيموده مىشود و در نهايت پاداشى بس بزرگ را به ارمغان مىآورد. پاداش منتظران
خوشاحال آنانكه چشم به راه خوبىها نشستهاند! چه بزرگ است پاداش آنان كه به انتظار موعود جهانى روزگار مىگذرانند و چه شكوهمند است رتبه و مقام آنان كه منتظر حقيقى قائم آل محمّدصلى الله عليه وآله هستند! بجاست كه در بخش پايانى از فصل انتظار، از فضيلت و رتبه بىنظير جرعه نوشان جام انتظار سخن بگوييم و نمونههايى از كلمات پيشوايان دين را بياوريم. امام صادقعليه السلام فرمود: خوشا به حال شيعيان قائم ما (اهل بيت)، آنها كه در دوران غيبت او، ظهورش را انتظار دارند و در ايام ظهورش سر به فرمان او مىآورند. آنها دوستان خدايند كه هيچ ترس و اندوهى براى ايشان نخواهد بود.(24) و چه افتخارى از اين برتر كه مدال دوستى پروردگار را بر سينه دارند. و چرا بايد گرفتار غم و اندوه شوند و حال آنكه زندگى و مرگ آنها ارزشى گران پيدا كرده است. امام سجادعليه السلام فرمود: كسى كه در زمان غيبت قائم ما بر ولايت ما استوار باشد خداوند پاداش هزار شهيد از شهداى جنگ بدر و احد را به او خواهد داد.(25) آرى آنان كه در دوران غيبت بر ولايت امام زمان خود باقى بمانند و عهد و پيمان خود با آن بزرگوار را استوار دارند مانند رزمندگانى هستند كه در ركاب پيامبر به نبرد با دشمنان خدا پرداخته و در آن صحنه به خون خود غلطيدهاند! منتظرانى كه جان بر كف به انتظار يارى فرزند رسول خداصلى الله عليه وآله ايستادهاند از هم اكنون در خيمه جنگ و در كنار امير جبهه حق هستند. امام صادقعليه السلام فرمود: اگر كسى از شما (شيعيان) بميرد در حالى كه منتظر امر (فرجِ امام مهدىعليه السلام) باشد همانند كسى است كه در كنار قائمعليه السلام و در خيمهاش بوده است! سپس اندكى درنگ كرد و فرمود: نه بلكه مانند كسى است كه در كنار حضرت جنگيده و شمشير زده است! سپس فرمود: نه به خدا قسم؛ بلكه مثل كسى است كه در كنار رسول خداصلى الله عليه وآله به شهادت رسيده باشد.(26) اين گروه همان جماعتى هستند كه قرنها پيش، پيامبر بزرگ خدا آنها را برادران و رفقاء خود خوانده است و دوستى و مودّت قلبى خود را نسبت به ايشان اعلام كرده است. امام باقرعليه السلام فرمود: روزى پيامبر در حضور گروهى از اصحاب خود فرمود: خدايا برادران مرا به من نشان ده! و اين جمله را دو بار فرمود: اصحاب حضرت گفتند: اى رسول خدا آيا ما برادران تو نيستيم؟! فرمود: خير، شما اصحاب من هستيد و برادران من قومى هستند در آخرالزمان؛ كه به من ايمان مىآورند و حال آنكه هرگز مرا نديدهاند! خداوند آنها را به اسم خود و پدرانشان به من معرفى كرده است... استوارى هر يك از ايشان در دين خود از كندن خارهاى گون در شب تاريك و به دست گرفتن آتش گداخته، سختتر است. آنها مشعلهاى هدايت هستند كه خداوند آنها را از فتنههاى تيره و تار نجات مىبخشد.(27) و پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله فرمود: خوشا حال كسى كه قائم اهل بيت مرا درك كند و حال آنكه پيش از قيامش به او اقتدا كرده باشد. با دوستان او دوستى و از دشمنان او بيزارى جسته باشد و امامان پيش از او را نيز دوست داشته باشد. آنها رفقاى من و صاحبان دوستى و مودت من و گرامىترين امت من نزد من هستند.(28) و اينان كه به چنين مقام و رتبهاى نزد پيامبر دست يافتهاند به شرف خطاب حضرت دوست مشرف مىشوند! آن هم ندايى كه مملوّ از محبّت و عشق است و حكايت از نهايت تقرّب و نزديكى آنها به محضر حضرت حق دارد. امام باقرعليه السلام فرمود: روزگارى بر مردم مىآيد كه امامشان غايب خواهد بود پس خوشا حال آنان كه در آن زمان بر امر (ولايت) ما استوار بمانند. به راستى كه كمترين پاداش آنها اين است كه حضرت پروردگار آنها را ندا مىدهد كه: اى بندگان من، به سرّ من (و امام غايب) ايمان آورديد و او را تصديق كرديد پس شما را بشارت باد به پاداش نيكوى من، شما به حقيقت بندگان من هستيد. اعمال شما را مىپذيرم و از خطاهاى شما مىگذرم و به (بركت) شما باران را بر بندگانم نازل مىكنم و بلا را از ايشان مىگردانم و اگر شما (در ميان مردم) نبوديد حتماً عذاب خود را [بر مردم گنهكار] مىفرستادم.(29) ولى به راستى چه چيز منتظران را آرام مىكند و انتظار آنها را پايان مىدهد؟ چه چيز روشنى چشم ايشان است و دل بى قرار آنها را قرار و آرام مىبخشد؟ آيا آنان كه عمرى به جادّه انتظار چشم دوختهاند و در همين مسير با همه سختىهايش راه پيمودهاند تا به دشت سر سبز موعود منتظر پاى گذارند به پاداشى كمتر از همنشينى با محبوب و معشوق خود راضى مىشوند؟! و چه فرجامى از اين زيباتر و چه لحظهاى از اين باشكوهتر! امام كاظمعليه السلام فرمود: خوشا حال شيعيان ما، آنان كه در زمان غيبت قائم ما به ريسمان دوستى ما، چنگ زنند و بر دوستى، و بيزارى از دشمنانمان استوار بمانند. آنها از ما هستند و ما از آنها. آنها به پيشوايى ما راضى شدند (و امامت ما را پذيرفتند) و ما نيز به شيعه بودن آنها راضى و خشنود شديم. خوشا حال ايشان!! به خدا قسم اينان در قيامت با ما و در رتبه و درجه ما خواهند بود.(30) 1) بحارالانوار، ج 52، ص 122. 2) غيبتنعمانى، باب 11، ح 16، ص 207. 3) همان، باب 13، ح 46، ص 252. 4) كمالالدين، ج 1، ح 15، ص 602. 5) غيبتنعمانى، باب 11، ح 16، ص 200. 6) سوره بقره، آيه 138. 7) كمالالدين، ج 2، ب 43، ح 12، ص 171. 8) اصول كافى 1 / باب 84، ح 5، ص 433. 9) غيبت نعمانى، باب 10، فصل 3، ح 6، ص 170. 10) درباره اين موضوع در فصل اول كتاب، مباحثى بيان گرديد. 11) درباره سيره و صفات امام مهدى7 در فصل آينده سخن خواهيم گفت. 12) كمالالدين، ج 1، باب 25، ح 3، ص 535. 13) بحارالانوار، ج 53، ص 177. 14) غيبت نعمانى، باب 11، ح 16، ص 207. 15) كمالالدين، ج 2، باب 45، ح 4، ص 237. 16) مفاتيحالجنان، اعمال شب بيست و سوم ماه مبارك رمضان. 17) مفاتيح الجنان، دعاى نُدبه. 18) همان، دعاى عهد. 19) احتجاج، ج 2، ش 360، ص 600. 20) كمالالدين، ج 1، باب 25، ح 2، ص 535. 21) دلائلالنبوة، ج 6، ص 513. 22) بحارالانوار، ج 52، باب 22، ح 5، ص 123. 23) همان، ح 16، ص 126. 24) كمالالدين، ج 2، باب 33، ح 54، ص 39. 25) همان، باب 31، ح 6، ص 592. 26) بحارالانوار، ج 52، ص 126. 27) همان، ص 123. 28) كمالالدين، ج 1، باب 25، ح 2، ص 535. 29) همان، باب 32، ح 15، ص 602. 30) كمالالدين، ج 2، باب 34، ح 5، ص 43.