عارف، ظاهر و باطن - اوصاف عارفان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اوصاف عارفان - نسخه متنی

صادق محمودی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عارف، ظاهر و باطن

از جمله ويژگي‎هاى عارف از ديد امام على (عليه السلام) اين است كه ظاهر او شكفته و خندان، اما باطنش اندوهگين است.


العارِفُ وَجْهُهُ مُسْتَبْشِرٌ مُتَبَسِّم‏ٌ و قَلْبُهُ وَجِلٌ مَحْزُونٌ.(1)


از صفات عارف اين است كه ظاهر شكفته و خندان دارد امّا در باطن محزون و غمگين است.


از آن جا كه ذات الاهى نهايت ندارد، درجات تجليات او نيز نامتناهى است. از سوى ديگر، عارف هيچ گاه به آن چه دست يافته، خشنود نمي‎شود، و نتيجة چنين وضعيتى، اندوهى است كه بر جان وى چيره مي‎گردد. بدين سبب، امام عارفان مي‎فرمايد:


كُلُّ عارِفٍ مَهْمُومٌ؛(2)


هر عارفى اندوهگين است.


ممكن است، دليل اندوه قلبى عارف ترس از آخرت باشد؛(3) اما گويا وجه پيش گفته جامع‎تر باشد. يعنى عارف، هم از آخرت مي‎ترسد و هم از فراق محبوب غمگين است. در تأييد اين كه عارف از دورى محبوب در هراس است، مي‎توان به اين حديث امام (عليه السلام) استناد كرد كه فرمود:


البُكاءُ مِن خيفَةِ اللهِ لِلْبُعْدِ عَنِ اللهِ، عِبادَةُ العارِفينَ؛(4)


گريه از ترس خدا به دليل دورى از خدا، عبادت عارفان است.


دليل خشرو بودن عارف آن است كه خداوند از او خواسته ناراحتي‎اش را كتمان كند و با ديگران گشاده‎رو باشد. در حديثى از امام على (عليه السلام) نقل شده كه خداوند، مؤمنان و عارفان را به نيكويى ادب كرده است؛ عارف به رغم نداشتن سرماية فراوان، نيكوترين ظاهر را دارد.(5)


از اين حديث چند نكته استفاده مي‎شود: اول اين كه خداوند عارف را ادب كرده و خود متكفل تربيت و تأديب او شده است. دوم اين كه عارف از مواهب دنيايى به حداقل بسنده مي‎كند. اين مطلب بيان ديگرى از زهد عارف در امور دنيايى است. سوم اين كه عارف از دارايى بسيارى برخوردار نيست، اما در چهره‎اش اندوه ناشى از فقر ديده نمي‎شود.


روايت ياد شده، حزن را از اوصاف عارفان و اولياى الاهى مي‎داند و خداوند در آية أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ،(6) حزن را از اولياى الاهى نفى مي‎كند. سؤال اين است كه ميان اين گونه روايات و آيات را چگونه مي‎توان جمع كرد؟


فيض كاشانى مي‎نويسد:


آن چه به ايشان وعده داده شده، از آنان فوت نخواهد شد و از اين رو، محزون نيستند.(7)


ابن عربى اين آيه را در وصف كسانى مي‎داند كه به مقام تمكين رسيده‎اند و كمالات و مقامات ايشان از دست نخواهد رفت.(8) علامة‌ طباطبايى در بيانى جامع مي‎گويد:


اين آيه، حزن اولياى الاهى را براى آرزوها نفى مي‎‏كند، اما خوف و حزنى را كه خداوند از ايشان خواسته - همچون خوف از خدا و حزن از فوت مقامات - از اوصاف اولياى الاهى است و آيات قرآن نيز اين اوصاف را براى اولياى خدا ثابت مي‎داند.(9)



(1). همان، ح 1985.


(2). عبدالواحد آمدى: غررالحكم و دررالكلم، ح 6827.


(3). ر.ك: همان، ح 1985.


(4). همان، ح 1791.


(5). ر.ك: محمدباقر مجلسى: بحارالانوار، ج 78، ص 8.


(6). يونس (10): 62. آگاه باشيد كه اولياى الاهى هرگز نه ترسى از چيزى دارند و نه محزون مي‎شوند.


(7). ملا محسن فيض كاشانى: الأصفى، ج 1، ص 516.


(8). محيى الدين عربى: تفسير القرآن الكريم، ج 1، ص 541.


(9). سيد محمد حسين طباطبايى: الميزان فى تفسير القرآن، ج 10، ص 90.

/ 18