عارف، ظاهر و باطن
از جمله ويژگيهاى عارف از ديد امام على (عليه السلام) اين است كه ظاهر او شكفته و خندان، اما باطنش اندوهگين است.العارِفُ وَجْهُهُ مُسْتَبْشِرٌ مُتَبَسِّمٌ و قَلْبُهُ وَجِلٌ مَحْزُونٌ.(1)
از صفات عارف اين است كه ظاهر شكفته و خندان دارد امّا در باطن محزون و غمگين است.
از آن جا كه ذات الاهى نهايت ندارد، درجات تجليات او نيز نامتناهى است. از سوى ديگر، عارف هيچ گاه به آن چه دست يافته، خشنود نميشود، و نتيجة چنين وضعيتى، اندوهى است كه بر جان وى چيره ميگردد. بدين سبب، امام عارفان ميفرمايد:
كُلُّ عارِفٍ مَهْمُومٌ؛(2)
هر عارفى اندوهگين است.
ممكن است، دليل اندوه قلبى عارف ترس از آخرت باشد؛(3) اما گويا وجه پيش گفته جامعتر باشد. يعنى عارف، هم از آخرت ميترسد و هم از فراق محبوب غمگين است. در تأييد اين كه عارف از دورى محبوب در هراس است، ميتوان به اين حديث امام (عليه السلام) استناد كرد كه فرمود:
البُكاءُ مِن خيفَةِ اللهِ لِلْبُعْدِ عَنِ اللهِ، عِبادَةُ العارِفينَ؛(4)
گريه از ترس خدا به دليل دورى از خدا، عبادت عارفان است.
دليل خشرو بودن عارف آن است كه خداوند از او خواسته ناراحتياش را كتمان كند و با ديگران گشادهرو باشد. در حديثى از امام على (عليه السلام) نقل شده كه خداوند، مؤمنان و عارفان را به نيكويى ادب كرده است؛ عارف به رغم نداشتن سرماية فراوان، نيكوترين ظاهر را دارد.(5)
از اين حديث چند نكته استفاده ميشود: اول اين كه خداوند عارف را ادب كرده و خود متكفل تربيت و تأديب او شده است. دوم اين كه عارف از مواهب دنيايى به حداقل بسنده ميكند. اين مطلب بيان ديگرى از زهد عارف در امور دنيايى است. سوم اين كه عارف از دارايى بسيارى برخوردار نيست، اما در چهرهاش اندوه ناشى از فقر ديده نميشود.
روايت ياد شده، حزن را از اوصاف عارفان و اولياى الاهى ميداند و خداوند در آية أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ،(6) حزن را از اولياى الاهى نفى ميكند. سؤال اين است كه ميان اين گونه روايات و آيات را چگونه ميتوان جمع كرد؟
فيض كاشانى مينويسد:
آن چه به ايشان وعده داده شده، از آنان فوت نخواهد شد و از اين رو، محزون نيستند.(7)
ابن عربى اين آيه را در وصف كسانى ميداند كه به مقام تمكين رسيدهاند و كمالات و مقامات ايشان از دست نخواهد رفت.(8) علامة طباطبايى در بيانى جامع ميگويد:
اين آيه، حزن اولياى الاهى را براى آرزوها نفى ميكند، اما خوف و حزنى را كه خداوند از ايشان خواسته - همچون خوف از خدا و حزن از فوت مقامات - از اوصاف اولياى الاهى است و آيات قرآن نيز اين اوصاف را براى اولياى خدا ثابت ميداند.(9)
(1). همان، ح 1985.
(2). عبدالواحد آمدى: غررالحكم و دررالكلم، ح 6827.
(3). ر.ك: همان، ح 1985.
(4). همان، ح 1791.
(5). ر.ك: محمدباقر مجلسى: بحارالانوار، ج 78، ص 8.
(6). يونس (10): 62. آگاه باشيد كه اولياى الاهى هرگز نه ترسى از چيزى دارند و نه محزون ميشوند.
(7). ملا محسن فيض كاشانى: الأصفى، ج 1، ص 516.
(8). محيى الدين عربى: تفسير القرآن الكريم، ج 1، ص 541.
(9). سيد محمد حسين طباطبايى: الميزان فى تفسير القرآن، ج 10، ص 90.