عارف و محبت خدا - اوصاف عارفان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اوصاف عارفان - نسخه متنی

صادق محمودی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عارف و محبت خدا

شوق لقاء الله و محبت به خدا از آثار معرفت خدا است كه از اوصاف عارف به شمار مي‎رود. كسى كه به عظمت و جمال و جلال الاهى رسيده، اگر ذاتِ خارج از وصف او را مشاهده كند، به طور طبيعى او را دوست خواهد داشت و آرزوى ديدار او را در دل خواهد پروراند. امام على (عليه السلام) مي‎فرمايد:


الشِّوْقُ خُلْصانُ العارِفينَ؛(1)


شوق، يار صميمى عارفان است.


امام حسن (عليه السلام) نيز مي‎فرمايد:


مَنْ عَرَفَ اللهُ أَحَبَّهُ؛(2)


هر كه خدا را بشناسد، او را دوست خواهد داشت.


بدين‎سان، عارف بر خلاف غالب دين‎داران كه همت اصلى آنان دست‎يابى به نعمت‎هاى دنيايى و آخرتى و رهايى از عذاب‎هاى الاهى است، به ديدار خدا و همنشينى و همسخنى با او مي‎انديشد. از اين رو، حضرت امير (عليه السلام) به پيشگاه الاهى عرضه مي‎دارد:


صَبَرْتُ عَلى عَذابِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَلى فَراقِكَ؛(3)


بر عذاب تو صبر مي‎كنم؛ اما چگونه بر دورى‎ات بردبار باشم.


همچنين در وصف عارفان مي‎فرمايد:


أَحَبُّ اللِّقاءِ إِلَيهِم، لِقاءُ رَبِّهِم؛(4)


دوست داشتني‎ترين ديدار براى ايشان - عارفان-، ديدار پروردگارشان است.


امام على (عليه السلام) چندان بر محبت به خدا تأكيد دارد كه پايه‎هاى اسلام را بر محبت به خدا مي‎شمارد:


إِنَّ هذا الْإسْلامَ دينُ اللهِ الَّذِى اصْطَفاهُ لِنَفْسِهِ... و أَقامَ دَعائِمَهُ عَلى مَحَبَّتِهِ؛(5)


همانا اين اسلام دين خدا است كه آن را براى خود برگزيد... و ستون‎هايش را بر دوستى خود استوار كرد.


در آيات قرآن و احاديث امير مؤمنان (عليه السلام) و ديگر معصومان (عليهم السلام) بر محبت به خدا تأكيد فراوانى شده است.(6) محبت به خدا در عرفان اصطلاحى نيز مورد توجه و تأكيد بسيار است. برخى عارفان، مانند عبدالرزاق كاشانى، محبت را نخستين وادى از وادي‎هاى فنا مي‎دانند كه سالك با عبور از آن، افعال و صفات خود را در افعال و صفات حضرت حق فانى مي‎بيند.



(1). همان، ح 855.


(2). محمدبن يعقوب كلينى: الاصول من الكافى، ج 6، ص 550.


(3). دعاى كميل.


(4). نهج البلاغه، نامة 28.


(5). همان، خطبة 198.


(6). ر.ك: محمد محمدى رى شهرى: الجمة فى الكتاب و السنه.

/ 18