مقدمه
'ضرب الله مثلا كلمه طيبه كشجره طيبه...' 'قرآن كريم' سخن پاك و بارور، چونان درخت پاك و بارور است... كه ريشه اش در ژرفاى زمين، ثابت و استوار، و شاخسارش در شكوفايى و سربلندى، به اوج آسمان، كه در هر زمان بهره و ثمره ى خود را - به اجازه ى پروردگار- عرضه مى كند. اين چنين است سرگذشت نهج البلاغه.
نهج البلاغه كتابى جاودانه
'نهج البلاغه' چشمه ى زايا و جوشانى است كه كندكاو در آن زاينده ترش نموده و اتصالش را به درياى عميق معارف الاهى آشكار مى سازد. 'نهج البلاغه' رهنمون يك نسل و يك قرن نبوده، بلكه راهگشاى همه ى نسلها، در همه ى قرنها است. زايندگى و جاودانگى 'نهج البلاغه' از ذات آفريننده ى آن نشات گرفته و سايه ى كمرنگى است، از چهره ى پرفروغ و الا هى اميرالمومنين على "ع". اين، گذشت زمان نيست كه به اين كتاب بزرگ جلوه و عظمت داده است، بلكه روح پرجلال و با حشمت على "ع" است كه به تك تك اين واژه ها جان داده و به آن شكوه و جاودانگى بخشيده است. آرى 'نهج البلاغه' كتابى كه تجلى گاه عشق و شناخت، سياست و انسانيت، حكومت و عدالت، حماسه و حكمت، تربيت و عبادت، فصاحت و بلاغت... است. شگفت انگيز آنكه اين صحنه ها و پرده ها چنان به يكباره عوض مى شود كه مى پندارى در عالم ارواح به سر مى برى و گواهى كه در تمامى اين ميدانها 'حق' بر همه ى پندارهاى 'باطل' چيره و پيروزه شده است. 'شيخ محمد عبده' دانشمند و مصلح مشهور مصر، اين حقيقت را بدين گونه بيان مى كند: ... هنگامى كه پاره يى از عبارات نهج البلاغه را به دقت مى خواندم، صحنه هايى در نظرم مجسم مى گشت كه شاهد زنده يى براى پيروزى نيروى سخن و بلاغت بود: آنجا كه دلها به برهان حقايق آميخته مى گشت و سپاه سخنان محكم و نيرومند، چنان به درهم شكستن باطل و يارى ح بپا مى خاست، كه هر شك و باطلى را نابود مى كرد. قهرمان اين ميدان كه اين پرچم پيروزى را به اهتزاز درآورده بود 'اميرالمومنين على بن ابى طالب' بود. من هرگاه در مطالعه ى اين كتاب، از فصلى به فصل ديگر مى رسيدم، حس مى كردم كه پرده هاى سخن عوض مى شود و آموزشگاههاى پند و حكمت تغيير مى يابد. گاه خود را در جهانى مى يافتم كه ارواح بلند معانى، با زيور عبارتهاى تابناك آن را آباد ساخته است، اين معانى بلند، پيرامون روانهاى پاك و دلهاى روشن مى گردد، تا بدانها الهام رستگارى بخشد و به مقصد عالى كه دارند برساند و از لغزشگاهها دورشان كرده به شاهراه محكم فضيلت و كمال بكشاند. گاه مى يافتم، كه عقلى نورانى كه هيچ شباهتى با اجسام ندارد، از عامل الوهيت جدا گشته است و به روح انسانى اتصال يافته، او را ازلابلاى پرده هاى طبيعت بيرون آورده تا سراپرده ى ملكوت اعلى بالا برده است و تا شهودگاه فروغ فروزنده ى آفرينش رسانده است... [ حساسترين فراز تاريخ به نقل از مقدمه ى نهج البلاغه 'عبده'. ] آرى، اين درخشندگى، همان رمزى است كه اين كتاب را، فروتر از كلام خالق و فراتر از كلام مخلوق قرار داده است. كتابى كه گويا، با مسائل و رويدادهاى هر زمان همراه و همگام است و با تمامى ويژگيها و ريزه كاريها و نيرنگها و جريانهاى هر عصر آشناست. آرى، على "ع" آنچنان به حقايق ثابت ولايتغير ناموس آفرينش و هستى راه يافته، كه سخنش در هميشه ى تاريخ، چونان آب حيات، زندگى را جاودانه مى سازد. آرى، نهج البلاغه، از على پرورش يافته در آغوش پرمهر پيامبر "ص" و سيراب شده از منبع جوشان وحى و رشد يافته ى در خانه ى قرآن شگفت انگيز نخواهد بود. على بن ابى طالبى كه، تمامى كلام خدا را با تمامى وجودش لمس كرده و تمام پيكره ى ايمان و جلوه ى هميشگى 'حق' شده و خود در مدينه ى علم و دانش رسول الله است، كتابى جاودانه چونان نهج البلاغه از او سبب شگفتى نخواهد بود اين مطلب را نوشتارى ديگر نيازمند است، كه طى قرنها مجاهدان از عالمان و 'مرزبانان حماسه ى جاويد' اين راه را مشتاقانه و فداكارانه پيموده اند و منابعى عظيم و گسترده در دسترس حقجويان نهاده اند. "خداى آنان را پاداش دهاد". سخن از رمز جاودانگى نهج البلاغه بود. گوهرى كه غبار كهنگى بر آن نمى نشيند و هر روز بر درخشندگيش افزوده مى گردد و جهان آن را بهتر شناخته و پذيراى آن مى شود. زيرا سخن امامى است كه تمامى دردها و نيازها را لمس كرده و چشيده و تمامى كورانها را پشت سر گذاشته و از همه ى كوره ها، ناب و خالص بيرون آمده و اينها به جز معرفت امامانه و لدنى او است. در اين كتاب بزرگ، كلام والاى على "ع" است كه در قالب جمله هايى كوتاه و زيبا تبلور يافته و راز كمال انسانى، صريح و آشكار به نمايش گذاشته شده و خط مستقيم فلاح و رستگارى را از كوره راهها و پرتگاهها متمايز ساخته است. از اينرو 'نهج البلاغه' تنها راه و روش بلاغت را نشان نمى دهد. كه 'نهج الجهاد' است و 'نهج الحياه' است و 'نهج الفلاح' و اينست رمز خلود نهج البلاغه. اما فسوسا و دريغا! كه هزار سال جامعه اسلامى به چنين گوهر تابنده و سرمايه ى گرانقدر كم توجه بود و توده ى امت اسلام و پيروان على آنچنان كه بايسته بود بهره ى شايسته از آن نبرد، گرچه عالمان بزرگ بهره ها از آن بردند و زحمتهاى فراوان براى دست يافتن به اعماق اين درياى ژرف كشيدند. اما اين اجتماع و فرهنگ جامعه بود كه از آن محروم بود. تا در نيم قرن اخير كه نام 'نهج البلاغه' نامى آشنا شد و مطالبش سرمشق حركت آفرينان. اميد بسيارى است كه در آينده ى نزديك براى همگى امت اسلامى 'نهج البلاغه' 'نهج الفلاح' باشد.
بنياد نهج البلاغه
آيا به چنين كتابى، مى توان سطحى نگريست؟! و به خواندن ترجمه ى آن بسنده كرد؟! و يا فرازى از خطبه يى و فصلى از نامه يى را مطالعه كرد؟! آنكس مى تواند روى كلمات امام على "ع" تكيه كرده و از آن استفاده كند، كه مانند غواصى توانا، در ژرفاى درياى كتاب على "ع" فرورفته و همه ى آن را بررسى كرده باشد و يا اگر خود فاقد چنين قدرت علمى و تحقيقى است بدون تفسير و توضيح كاوشگران عالم راستين، قضاوت نكند البته اين برنامه، ويژه ى نهج البلاغه نيست، همه ى مدارك و منابع اسلامى را بايد همه جانبه با علم و دقت مطالعه و بررسى نمود و آنگاه به داورى نشست. تمامى دانشمندان اسلامى معتقدند كه 'قرآن مجيد'- كه اولين منبع و برترين مدرك آيين مقدس اسلام است- بدون بررسى كامل و تفحص عميق، بدون شناختن 'عام و خاص'، 'مطلق و مقيد'، 'محكم و متشابه' و 'شان نزول' و بدون داشتن سرمايه ى علمى و آگاهى به معارف قرآنى، نمى توان به تفسير و تبيين آن پرداخت و جان كلام و هدف قرآن را شناخت. نهج البلاغه هم- كه يكى از گرانقدرترين منابع فرهنگ اسلامى است- تا حدودى مشابه قرآن است، بايد با داشتن توان علمى خاص، همه ى ابعاد و زواياى آن را بررسى كرد تا به اعماق سخن على "ع" راه يافت و آنگاه در زمينه هاى جهان بينى الهى و ايدئولوژى اسلامى و به دست آوردن راه رسم يك زندگى سعادتبخش از آن بهره جست. و اين كار مهم از عهده ى يك فرد بيرون است. گروهى از دانشمندان متعهد بايد بر سر اين كار نيرو بگذارند تا نتيجه ى مطلوب به دست آيد. متفكر بزرگ اسلامى آيت الله 'شهيد مرتضى مطهرى' از آن جهت كه نهج البلاغه ناشناخته مانده بود و از فضاى كتابخانه ها و مراكز علمى، پا فراتر نگذاشته و به ميان مردم راه نيافته بود، خاطرى رنجيده و دلى سوخته داشت. معتقد بود كه براى شناساندن اين كتاب و استفاده ى همه جانبه، از آن، گروهى بايد گردهم آيند و موسسه يى را بنيان گذارند. جدا هم جاى تاسف بود كه در رژيم گذشته براى برخى از كتابهاى داستانى، موسسه و بنياد پديد آورده و هزينه هاى گزافى را به ملت محروم ايران تحميل كرده بودند. [ همانند: بنياد شاهنامه ى فردوسى... ] ولى براى قرآن و نهج البلاغه، نه تنها مركزى و موسسه يى نبود، بلكه تحقيق و بررسى و شناساندن آن، جرمى بزرگ بود و كيفرى سنگين به دنبال داشت. سرانجام در سال "1355" با رهنمودهاى استاد شهيد مطهرى 'بنياد نهج البلاغه' پاگرفت و برادرانى گردهم آمدند و كار را با هدفهاى زير آغاز كردند: 1- رده بندى علوم و معارف والاى علوى در نهج البلاغه. 2- فيش بردارى، از موضوعات و رده بنديهاى آماده شده از نهج البلاغه. 3- نوشتن يك تفسير موضوعى پيرامون علوم و معارف نهج البلاغه. 4- نوشتن درسهايى در زمينه هاى گوناگون از نهج البلاغه براى اقشار مختلف جامعه. 5- ايجاد يك موسسه مكاتباتى و انتشار درسهايى از نهج البلاغه و ديگر معارف اسلامى، براى شناختن هر چه بهتر اسلام از ديدگاه نهج البلاغه و ديگر منابع اسلامى. 6- چاپ يك نهج البلاغه ى مصحح به روش عالى تصحيح. 7- ترجمه ى فارسى نهج البلاغه. ترجمه يى كه از هر نظر جالب و تا حد مقدور بى عيب و نقص. 8- ترجمه ى نهج البلاغه به زبانهاى زنده ى جهان. 9- چاپ و نشر ترجمه هاى كهن نهج البلاغه. 10- تصحيح و چاپ نسخه هاى دستنويس از شرحهاى گوناگون نهج البلاغه كه تاكنون چاپ نشده است. 11- ايجاد يك كتابخانه و جمع آورى تمامى كتابها و رساله هايى كه پيرامون نهج البلاغه نوشته شد هاست، اعم از خطى و چاپى... 12- تهيه ى فيلم و ميكرو فيلم از نسخه هاى گوناگون نهج البلاغه و شروح و ترجمه ى آن كه در كتابخانه هاى ايران و ديگر كشورها موجود است. 13- رابطه با انجمن هاى اسلامى و مجامع علمى ايران و شناساندن هرچه بهتر نهج البلاغه. 14- رابطه با مجامع اسلامى، علمى و فكرى جهان براى معرفى نهج البلاغه... همانگونه كه از پيش گفتيم اين بنياد با حداقل امكانات تاسيس شد. نخست برادران، موضوعات و عناوين را آماده و فيش بردارى را آغاز كردند و بيش از 500 فيش در 120 عنوان اصلى و فرعى تهيه شده بود، كه كم كم انقلاب ايران اوج گرفت و برادران هر كدام در سنگرهاى گوناگون فعاليت مى كردند. كه با يارى خداوند متعال و رهبرى پيامبرانه ى 'امام خمينى' و با شركت همه جانبه ى امت، انقلاب كبير اسلامى ايران پيروز شد و طاغوت در گورستان تاريخ دفن شد و برادران هر كدام در سنگرى از انقلاب دفاع مى نمودند. نزديك دو سال تمام بنياد هيچ گونه فعاليتى نداشت. انقلابيون مسلمان راستين، انقلاب فرهنگى را بيش از هر چيز ديگر اصل مى دانستند و بدان پاى مى فشردند. چه آنكه نسل جوان رها شده از اختناق و گريخته از كوير فرهنگ استعمارى، تشنه ى دريافت فرهنگ اصيل و ناب اسلام بود. اندكى درنگ، دشمن فرصت طلب را امكان بهره بردارى مى داد و كوچكترين تاملى جايز نبود. از اينرو در سال 1358 بنياد كار را دوباره آغاز كرد. مى خواست هدفهاى خود را فعالانه دنبال كند و از اين راه به انقلاب فرهنگى كمكى كرده باشد و تا حد توانايى خود خلا معارف و تفكر اسلامى را پركند.
كنگره هزاره نهج البلاغه
هزارمين سال تاليف نهج البلاغه فرارسيده بود و خود بهترين فرصت بود تا انديشمندانى كه ساليان درازى در اين كتاب عظيم تحقيق و بررسى كرده اند گرد يكديگر جمع شوند و ثمره ى زحمتها و كوششهاى خود را در اختيار عاشقان نهج البلاغه قرار دهند. از اين رو بنياد بر آن شد، تا كنگره يى به مناسبت هزاره ى نهج البلاغه تشكيل دهد. نكته قابل ذكر آنست كه كنگره هاى علمى كه در گذشته برگزار مى شد، همانند ديگر جريانها بر پايه ى سنتهاى طاغوتى قرار داشت و در ضمن سرپرشى بر جنايتها و خيانتها بود. شكستن قالبهاى طاغوتى كارى ضرورى و يكى از زاويه هاى انقلاب فرهنگى بشمار مى رفت. لذا، بنياد نهج البلاغه، تصميم گرفت كنگره را در جو و فضايى اسلامى، با كمترين هزينه برگزار كند. دهها تن از دانشمندان متعهد و اسلام شناس و عارفان به نهج البلاغه، از داخل و خارج ايران دعوت شدند. نزديك به 2000 صفحه، مطالب گوناگون، پيرامون نهج البلاغه، از اين اساتيد به بنياد نهج البلاغه رسيد كه در حدود 20 رساله فارسى، عربى، انگليسى در قطع وزيرى به چاپ رسانده و بيش از 20 مقاله در اندازه ى نيم ورقى تايپ و تكثير نموده كه بعدا در دو مجلد به عنوان يادنامه ى كنگره چاپ خواهد شد. در ضمن بنا بود، اين كنگره در عيد سعيد غدير 1400 برگزازر شود، ولى به علت پيشامد جنگ تحميلى و خائنانه حزب بعث عراق كنگره به تاخير افتاد و سرانجام بنا شد در هفته ى ميلاد اميرالمومنين رجب 1401 برابر با ارديبهشت 1360 در مدرسه ى عالى شهيد مطهرى برگزار گردد. و من الله التوفيق و عليه التكلان بنياد نهج البلاغه تهران- ايران ص- ب- 98/633