در صحيح بخارى و صحيح مسلم و توحيد ابن خزيمه از ابوهريره روايت كنند كه گفت:رسول خدا صلّى الله عليه وآله فرمود: خداوند آدم را به صورت خود آفريد و طول قامت او شصت ذراع (1) بود، و پس از آفريدن به او فرمود: برو بر آن گروه فرشتگان نشسته سلام كن و سلام و تحيت آنان را بشنو كه آن، تحيت و سلام تو و فرزندان تو باشد، آدم چنان كرد و به ايشان گفت: سلام بر شما. و آنان در پاسخش گفتند: سلام بر تو و رحمت خدا نيز، و كلمه رحمه الله را بر سلام او افزودند.پس، هر كه داخل بهشت مىشود به صورت آدم باشد. و از آن پس تاكنون، همواره آدميان كوچك و كوچكتر مىشوند.(2)و نيز، در صحيح مسلم و مسند احمد از ابوهريره روايت كنند كه گفت:رسول خدا صلّى الله عليه وآله فرمود: هر گاه يكى از شما با برادر خود در ستيز، از زدن بر چهره و صورت برگريزد كه خداوند آدم را به صورت خود آفريده است. (3)
2 - يدالله در مكتب خلفا:
در صحيح بخارى و صحيح مسلم و سنن ابوداوود و توحيد ابن خزيمه از ابوهريره روايت كنند كه گفت:رسول خدا صلّى الله عليه وآله فرمود: آدم و موسى با يكديگر مناظره كردند. موسى گفت: اى آدم! تو پدر ما هستى، نااميدمان كردى و از بهشت بيرونمان آوردى، و آدم گفت: تو موسايى! خداوند تو را به سخن گفتن با خود برگزيد و (تورات) را با دست خود برايت نوشت. آيا مرا بر چيزى سرزنش مىكنى كه خداوند چهل سال پيش از خلقت من مقدر فرموده استسپس پيامبر فرمود: آدم و موسى مناظره كردند و آدم بر موسى پيروز شد. (4)و نيز، در صحيح بخارى و مسلم و سنن ترمذى و سنن ابوداوود و تفسير طبرى و تفسير ابن كثير و تفسير زاد المسير ابن جوزى و تفسير سيوطى از عبدالله بن مسعود روايت كنند كه گفت:دانشمندان از يهود خدمت رسول خدا صلّى الله عليه وآله آمد و گفت: اى محمد و اى ابوالقاسم! خداوند تعالى در روز قيامت آسمانها را بر يك انگشت نگه مىدارد و سپس آنها را مىجنباند و مىگويد: منم مالك و صاحب اختيار. رسول خدا صلّى الله عليه وآله از گفته اين دانشمند در شگفت آمد و خنديد و او را تصديق كرد و اين آيه را تلاوت فرمود:و ما قدروا الله حق قدره و الارض جميعا قبضته يوم القيامه و السموات مطويات بيمينه سبحانه و تعالى عما يشركون (5)خدا را آنچنان كه شايسته مقام اوست، نشناختند. زمين در روز قيامت يكجا در قبضه اوست و آسمانها در هم پيچيده در يد قدرت اويند. منزه است و برتر از آنچه شريك او مىپندارند. (6)و نيز، در صحيح بخارى و كنزالعمال از ابوهريره روايت كنند كه گفت:رسول خدا صلّى الله عليه وآله فرمود: دست خدا پر و انباشته است و انفاق و برداشت شب و روز از آن نكاهد. و فرمود: مگر نه آنكه از ابتداى آفرينش آسمان و زمين انفاق كرده و چيزى از آنچه در دست اوست كاسته نشده است. و فرمود: عرش او بر آب قرار گرفته و به دست ديگر اوست، و ميزان پايين و بالا مىرود. (7)و نيز، از ابوهريره روايت كنند كه گفت:از رسول خدا صلّى الله عليه وآله شنيدم كه مىفرمود: خداوند زمين را قبضه كرده و آسمانها را در يد قدرت خود در هم مىپيچد و مىگويد: منم سلطان و صاحب اختيار. پادشاهان و سلاطين زمين كجا هستند؟ (8)و نيز، در كتاب توحيد ابن خزيمه در باب اثبات دست براى خداوند جليل آمده است: خداوند متعال - همان گونه كه در آيات محكم قرآنى ما را آگاه فرموده - داراى دو دست است. (9)او سپس به مجموعه اى از آيات - از جمله آيات زير - استشهاد كرده است:1 - و قالت اليهود يد الله مغلوله غلت ايديهم و لعنوا بما قالوا بل يداه مبسوطتان ينفق كيف يشاءو يهود گفتند دست خدا بسته است. دستهاى خودشان بسته باد كه با اين گفته ملعون گشتند. دستهاى خدا گشاده است. به هر گونه كه بخواهد انفاق و بخشش مىكند. (10)2 - فسبحان الذى بيده ملكوت كل شى ء و اليه ترجعونپس، پاك و منزه است آن خدايى كه ملكوت و زمام هر چيزى به دست اوست و همه به سوى او بازگردانده مىشويد. (11)3 - تعز من تشاء و تذل من تشاء بيدك الخير انك على كل شى ء قديرهر كه را بخواهى عزت بخشى و هر كه را بخواهى ذلت دهى. همه نيكيها به دست توست و تو بر هر كارى توانايى. (12)
3 - ساق و قدم خداوند در مكتب خلفا:
در صحيح بخارى و صحيح مسلم و مسند احمد و توحيد ابن خزيمه و تفاسير طبرى و ابن كثير و سيوطى از ابوهريره روايت كنند كه گفت:رسول خدا صلّى الله عليه وآله فرمود: بهشت و جهنم با يكديگر به مناظره و مباهات پرداختند. جهنم گفت: من براى پذيرايى متكبران و جباران برگزيده شده ام، و بهشت گفت: مرا چه شده كه تنها ضعيفان و عاجزان و افتادگان مردم وارد من مىشوند. خداوند به بهشت فرمود: تو رحمت من هستى؛ و به وسيله تو هر يك از بندگانم را كه بخواهم، مورد رحمت خويش قرار مىدهم. و به جهنم فرمود: تو عذاب من هستى؛ و به وسيله تو هر يك از بندگانم را كه بخواهم، عذاب خواهم كرد؛ و هر دوى شما پر و انباشته شويد ولى جهنم سير نمى گردد تا خداوند قدم خويش بر آن نهد و جهنم نداى: بس است! بس است! سر دهد. (13)و نيز، در صحيح بخارى و صحيح مسلم و سنن ابى داوود و مسند احمد از ابوسعيد روايت كنند كه گفت: شنيدم كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله مىفرمود: پروردگار ما ساق خود را نمايان كند و همه مردان مومن و زنان مومنه سجده اش نمايند مگر آنكه در دنيا براى ريا و شهرت سجده كرده كه تا مىرود سجده كند، پشت او سيخ و راست گردد و نتواند سجده نمايد. (14)مشروح اين روايت در صحيح بخارى، كتاب التوحيد، از قول ابوسعيد خدرى چنين است:گويد: به رسول خدا صلّى الله عليه وآله عرض كرديم: آيا ما پروردگارمان را در روز قيامت مىبينيم فرمود:... روز قيامت ندا كننده اى ندا مىدهد كه هر قومى بايد به سوى آنچه پرستش كرده برود... تنها خداپرستان - نيكوكار و بدكار - بر جاى مىمانند. بدانها گفته مىشود: چه چيز شما را نگه داشته، همه مردمان كه رفتند. مىگويند: ما از آنها جدا شديم، و ما امروز به او (خداوند) نيازمندتريم. ما شنيديم كه ندا كننده اى ندا در داد كه هر قومى بايد به آنچه پرستيده بپيوندد. و ما منتظر پروردگارمان هستيم. فرمود: پس از آن، خداوند جبار نزد ايشان آيد و گويد: من پروردگار شما هستم. آنها مىگويند تويى پروردگار ما، و جز پيامبران با او سخن نگويند. گويد: آيا ميان شما و او نشانه اى هست كه با آن او را بشناسيد؟ مىگويند: ساق! پس خداوند ساق خود را نمايان سازد و همه مومنان او را سجده نمايند. (15)
4 - مكان خدا و عرش او در مكتب خلفا:
برخى از مسلمانان عقيده دارند كه خداوند داراى مكان بوده و از مكانى به مكان ديگر منتقل مىگردد و بر روى عرش خود مىنشيند و به زمين فرود مىآيد و به آسمان بالا مىرود:در سنن ابن ماجه و سنن ترمذى و مسند احمد از ابورزين روايت كنند كه گفت:به رسول خدا صلّى الله عليه وآله عرض كردم: يا رسول الله! پروردگار ما پيش از آنكه خلق خود را بيافريند، در كجا بود؟ فرمود: در عماء بود - يعنى چيزى با او نبود - پايين او هوا و بالاى او هوا بود و هيچ مخلوقى در آنجا نبود و عرش او بر آب قرار داشت. (16)و در روايت ديگرى آمده است كه آن حضرت فرمود: عرش او بر بالاى آسمانها اينچنين است: - و انگشتان خود را به شكل قبه و گنبد در آورد - و فرمود: (بر اثر سنگينى خداوند بر آن) همانند جهاز شتر به صدا در مىآيد. (17)و در صحيح بخارى و صحيح مسلم و سنن ابوداوود و سنن ترمذى و ابن ماجه و دارمى و موطا مالك و مسند احمد از ابوهريره روايت كنند كه گفت:رسول خدا صلّى الله عليه وآله فرمود: خداوند در اواخر شب به آسمان دنيا فرود مىآيد و مىفرمايد: چه كسى از من درخواست مىكند تا اجابتش نمايم، و چه كسى از من مىخواهد تا عطايش بخشم...(18)و نيز فرمود: در شب نيمه شعبان به آسمان دنيا فرود مىآيد و مىبخشد. (19)و نيز، درباره قيامت فرمود:به جهنم گفته مىشود: آيا سير و پر شدى؟ مىگويد: آيا زيادتى هست كه خداوند متعال قدم خود را بر آن مىنهد و جهنم فرياد مىزند: بس است! بس است!و در روايت ديگرى است كه:اما جهنم سير و پر نمى شود تا آنگاه كه خداوند قدم خود را بر آن نهد و جهنم فرياد زند: بس است! بس است!در اين هنگام سير و پر و درهم و برهم مىشود. (20)
5 - ديده شدن خدا در قيامت و در بهشت:
راويان مكتب خلفا روايت كرده اند كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله در قيامت پروردگار خود را مىبيند. مىگويند: آن حضرت فرموده است: پس از آنكه پيامبران همه از شفاعت سرباز مىزنند، مومنان به نزد من مىآيند. و من نيز حركت كرده و براى ورود به درگاه پروردگارى كسب اجازه مىكنم و چون اجازه مىيابم و پروردگارم را مىبينم به سجده مىافتم... تا آخر حديث.(21)و نيز فرموده:خداوند متعال در روز قيامت به سوى بندگان فرود مىآيد تا در ميان آنان قضاوت و داورى نمايد. (22)و نيز فرموده:شما به زودى پروردگار خود را آشكارا مشاهده مىكنيد. (23)و نيز:مسلمانان در روز قيامت پروردگار خود را مىبينند. همان گونه كه ماه را مىبينند و ازدحام و فشردگى ايجاد نمى كنند. (24)و خداوند در آن روز مىفرمايد:هر كس هر چه را پرستيده در پى آن برود. پس برخى به دنبال خورشيد مىروند و گروهى در پى ماه و برخى در عقب طاغوتها. و اين امت با منافقان خود بر جاى مىمانند كه خداوند با چهره اى ناشناس غير آنچه مىشناسد نزد آنان مىآيد و مىگويد: من پروردگار شما هستم. آنان مىگويند: از تو به خدا پناه مىبريم! ما در اينجا بر جاى خود باقى مىمانيم تا پروردگارمان نزد ما آيد، و هر گاه بيايد او را مىشناسيم. پس، خداوند با همان چهره اى كه او را مىشناسند نزد آنان آيد و گويد: من پروردگار شما هستم و آنان گويند: تو پروردگار مايى و پيرويش نمايند. (25)و در روايت ديگرى گويد:(هر كس به دنبال معبود خود رود) تا آنگاه كه جز عبادت كنندگان خدا - نيكوكار و بدكار - برجاى نمانند، پروردگار عالميان با صورتى نزديك به آنچه او را در آن ديده اند، نزد ايشان آيد و به آنان گفته شود: منتظر چه هستيد؟ هر امتى به دنبال آنچه مىپرستيده روان شود.مى گويند:... ما منتظر پروردگار مورد پرستش خود هستيم. خداوند مىفرمايد: من پروردگار شما هستم. آنان دو يا سه بار مىگويند: ما چيزى را شريك خدا قرار نمى دهيم.مى فرمايد: آيا ميان شما و او نشانه اى هست كه او را با آن بشناسيد؟ مىگويند:... ساق پس خداوند ساق را نمايان مىكند و آنان سجده مىكنند. سپس سرهاى خود را بر مىدارند و بى بينند خداوند به همان صورتى كه اول بار آنان مىگويند: تويى پروردگار ما. (26)ديدار خدا در بهشت:روايت كرده اند كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله درباره مومنان بهشتى فرموده است:ميان مومنان و ديدار پروردگارشان در بهشت برين، چيزى جز رداى كبرياى بر چهره خداوندى، فاصله نباشد. (27)و چون بهشتيان وارد آن شوند، خداوند متعال مىفرمايد:چيز ديگرى مىخواهيد تا بر شما بيفزايم؟ مىگويند: آيا روسفيدمان نكردى آيا در بهشت جايمان ندادى و از آتش نجاتمان نبخشيدى پس، خداوند حجاب بگشايد، و نزد آنان چيزى محبوبتر از ديدار پروردگارشان نباشد. (28)و روايت كرده اند كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله فرمود:در همان حال كه بهشتيان در نعمتهاى بهشتى غوطه ورند ناگهان نورى درخشان بر آنان مىتابد، سرها را كه بر مىدارند مىبينند پروردگار عالميان بر بالاى آنان قرار گرفته و مىفرمايد: درود بر شما اى بهشتيان! فرمود: اين همان سخن خداوند در قرآن كريم است: سلام قول من رب رحيم و فرمود: پس از آن، خداوند ايشان را نظاره مىكند و ايشان خدا را، و تا اين ديدار ادامه دارد، آنها متوجه هيچ يك از نعمتهاى بهشتى نمى شوند تا آنگاه كه از ديد آنان مستور گردد و نور و بركتش بر جاى ماند. (29)و نيز فرموده است:... گرامى ترين بهشتيان نزد خدا كسى است كه صبح و شب چهره او را نظاره مىكند. سپس، رسول خدا صلّى الله عليه وآله اين آيه را تلاوت فرمود: (وجوه يومئذ ناضره الى ربها ناظره) چهره هايى در اين روز خرسند و بشاشند و به سوى پروردگارشان نظاره گر. (30)و روايت كرده اند كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله خبر داده و فرموده:بهشتيان به زيارت خداى عزوجل روند و خداوند عرش خود را بر آنان چهره نمايد، و هيچ كس در آن مجلس نباشد مگر آنكه خداوند با او سخن گويد. تا آنجا كه برخى از شما گويد: فلانى آيا به ياد دارى كه در فلان روز چه و چه كردى او مىگويد: پروردگار! مگر مرا نبخشيدى؟ مىفرمايد: چرا بخشيدم... سپس به سوى منازل خود باز مىگرديم و زنانمان به ملاقات ما مىآيند و مىگويند: خوش آمدى، صفا آوردى، تو در حالتى بازگشته اى كه زيبايى و نور و عطر تو بسيار بيشتر از زمان رفتن توست، و ما مىگوييم: ما امروز با پروردگار خويش بوده ايم، و بايد هم اينچنين بازگرديم كه اين سزاوار ماست. (31)به همين اندازه از روايات كه در وصف اعضا و جوارح خداوند و ديده شدن او در قيامت آورديم، بسنده مىكنيم. و اين مقدار را براى نمونه و مثال كافى مىدانيم. چه، ما در صدد احصاء و گردآورى همه نيستيم. در بحث آينده پيرامون اختلاف در تاويل و معناى اين احاديث به بررسى مىپردازيم.