چگونه از مَثَل به مُمثّل پي ببريم؟ فرمود: «نضربها للناس لعلّهم يتفكّرون» ما مثال ها را ميزنيم تا شايد كه مردم فكر كنند. فكر، كار و روش است، كار و روش هم سرمايه ميخواهد و هم مقصد. سرمايه اين كار، علم و مقصد آن، عاقل شدن است. انسان بايد بينديشد كه چه بشود به كجا برسد. مَثَل را قرآن ذكر نميكند كه انسان متفكر و يا دانشمند، چون انديشه كردن، ابزار است و علم و دانش هم سرمايه، پس نه دانشمند شدن هدف است و نه تفكر كردن، بلكه تمام تلاش دين اين است كه عاقل تربيت كند نه عالم. عالم شدن سخت نيست عاقل شدن دشوار است، چون عاقل شدن علم به علاوه عمل صالح است، آن كه عالم نيست عاقل هم نيست سختي عقل براي آن است كه انسان بايد معارف و احكام را خوب بفهمد، سپس اعتقاد پيدا كند و آن گاه عمل نمايد، از اين رو بسيار دشوار است، امّا تفكر ابزار است. خداوند سبحان اين موضوع را در سوره مباركه عنكبوت آيه 43 مشخص فرمود كه: «و تلك الامثال نضربها للناس و ما يعقلها الاّ العالمون» غير از افراد عالم كسي آنها را تعقل نميكند يعني عالم بودن سرمايه داشتن است، تفكر ابزار اين كار و كار كردن است و عاقل شدن هدف. تمام تلاش براي اين است كه انسان عاقل بشود عاقل كسي است كه معارف الهي را خوب بفهمد و از جنبه عملي هم كسي كه نتواند بهشت را كسب كند عالم شده ولي عاقل نشده است، چرا كه عقل آن است كه به وسيله آن، خداوند پرستش شود و بهشت به دست آيد، چرا كه تعريف عقل اين است كه: «يُعبَدُ به الرحمن و يُكتَسَبُ به الجنان»و تمام تلاش قرآن براي اين است كه انسان را تا دم دروازه بهشت برساند «يهدي به الله من اتّبع رضوانه سُبُلَ السلام».12 بنابراين عالم شدن، موادّ سرمايهاي را داشتن است، تفكر، كار كردن است و عاقل شدن هدف.