عمار ياسر
معارف اسلامي فروردين و ارديبهشت، خرداد، تير 83. سال 23. شماره 57 . رجال/صحابه جواد محدثي 133ـ135الگوها و اسوهها
ياسر، پدر عمّار، اهل يمين بود. همراه دو برادرش به مكه آمدند و مقيم آن شهر شدند. ياسر سالها بعد با سميّه ازدواج كرد و عمّار، ثمره اين ازدواج بود. پس از بعثت پيامبر خدا، ياسر و سميه از پيشگامان پذيرش اسلام بودند و در آن دوران سخت در مكه، شديدترين شكنجهها را به خاطر توحيد و مسلماني تحمل كردند و سرانجام زير شكنجههاي طاقتفرساي مشركان قريش شهيد شدند. عمار، فرزند جوان اين دو قهرمان شهيد، با قلبي مالامال از عشق به اسلام و حضرت محمد (صلّي الله عليه و آله و سلّم) آن دوران سخت را پشت سر گذاشت و همراه اولين گروه از مسلمانان كه به سرپرستي جعفربن ابي طالب به حبشه هجرت كردند، به آن ديار رفت و پس از هجرت رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) به مدينه، به آن حضرت پيوست و همه توان خود را در خدمت به اسلام و قرآن و در ركاب پيامبر اسلام به كار گرفت. حضرت محمد (صلّي الله عليه و آله و سلّم) درباره او فرمود: سراپاي عمار را ايمان پر كرده، و ايمان با گوشت و خونش آميخته است. ستايشهاي فراوان پيامبر خدا از عمار ياسر، از او چهرهاي دوستداشتني، الگوي ايمان، اسوه حق و تجسّم ارزشهاي قرآني ساخته است و اين سخن آن حضرت كه: عمار، يكي از چهار نفري است كه بهشت، مشتاق آنان است، يكي از اينگونه سخنان ستايشآميز است. عمار ياسر، به عنوان سربازي شجاع و با ايمان در ركاب پيامبر خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) حضور داشت و در جنگهاي متعدد، با جانفشاني خود ايمان راستين خويش را نشان ميداد. در جنگ خندق، در حفر خندق پيرامون مدينه براي جلوگيري از نفوذ دشمن، از فعالترين نيروهاي مسلمان بود كه مورد ستايش پيامبر نيز قرار گرفت. پس از رحلت پيامبر، عمار همچنان در راه دفاع از حق و ولايت و اهل بيت، استوار ماند و دچار انحرافات سياسي يا دنياطلبيهاي شيطاني و جاهطلبي نگشت و چون شاهد ناديده گرفته شدن توصيههاي روشن رسول خدا درباره اهل بيت و اميرالمؤمنين (عليهالسلام) بود، در راه دين و حمايت از علي (عليه السلام) مصمّمتر شد و هرگز از آن جدا نشد. وي از افراد گروه «شُرطة الخميس» در زمان علي (عليهالسلام) بود؛ يعني آنان كه براي فداكاري در راه دين و حمايت از رهبري امام و اطاعت از همه فرمانهاي او، شرط و پيمان جان با آن حضرت بسته بودند. پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) و علي (عليهالسلام) هم به آنان وعده بهشت داده بود. عمار همانگونه كه در طول حيات پيامبر خدا، مؤمني جان بر كف و مدافع اسلام بود، در دوران امامت علي (عليهالسلام) نيز شيعهاي مخلص و استوار بود و در ركاب وي با متجاوزان و پيمانشكنان جنگيد. وي در زمان خليفه دوم، مدتي امارت و ولايت كوفه را عهدهدار بود و در زمانِ مسئوليتش در اين شهر، همچنان روحيه تواضع و اخلاص و سادهزيستي را حفظ كرد و كوشيد تا از عدل و حق فاصله نگيرد. همين شيوه بر عدهاي سنگين آمد و زمينه بركناري او را فراهم آوردند. پس از آن وي دوباره به مدينه برگشت و در كنار علي (عليهالسلام) ماند و از دانش و كمالات او بهره گرفت. عمار ياسر، در سنگر نهي از منكر، تلاشي چشمگير داشت و در دوره خليفه سوم نسبت به سوء استفادههاي وابستگان خليفه از بيتالمال انتقاد و اعتراض ميكرد و بهخاطر همين رفتارش مورد خشم دولتمردان قرار گرفت و آزارش دادند، چون حريف زبان صريح و حقگو و انتقادگر وي از انحرافات و خطاها نبودند. عمار، معيار حق بود. رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرموده بود: عمار با حق است و از آن جدا نميشود. از اينرو در بروز فتنهها وقتي كار بر مردم مشتبه ميشد، نگاه ميكردند عمار در كدام طرف است، همان جبهه را جبهه حق ميدانستند. در نبرد صفّين نيز، وجود عمار در ميان لشكريان اميرالمؤمنين (عليهالسلام) دليلي بود بر اينكه اينسو حق، و جبهه مقابل، باطل و ستمگر است. عمار در دوران خلافت علي (عليهالسلام) سالخورده بود، اما جواندل، بانشاط و پرتلاش بود. وي در دوران حكومت علوي، رئيس نيروهاي انتظامي در مدينه شد. پس از فتنهگريهاي معاويه در شام و پيمانشكني طلحه و زبير و بروز زمينههاي جنگ جمل و صفين، وي به همراهي امام حسن مجتبي (عليه السلام) مأمور تجهيز نيرو از شهر كوفه شدند. در نبرد صفين، حماسهآفرينيهاي عمار در دفاع از جبهه حق و رسوا كردن نيروهاي باطل بسيار چشمگير بود. او در ميدان نبرد، خطبههاي شورانگيز ميخواند و رزمندگان را به پيكار بيامان با متجاوزان و پيمانشكنان دعوت ميكرد. خطابههاي روشنگر او، به سپاه حق بصيرت بيشتري ميداد. وقتي چشم او به پرچم عمروعاص افتاد، گفت: به خدا قسم، ما با اين پرچم تاكنون سه بار جنگيدهايم و اينان در اين جنگ هم هدايت شده نيستند و در همان كفر سابق به سر ميبرند. در گرماگرم نبرد صفين، عمار ياسر، شهادتطلبانه و با اشتياق به ميدان رفت، در حاليكه چنين رجز ميخواند: امروز، دوستان را، محمد و حزب او را ديدار ميكنم. و پس از نبردي دلاورانه سرانجام به شهادت رسيد. شهادت عمار ياسر، گرچه در حضرت امير و يارانش شديداً اثر گذاشت و آنان را غمگين ساخت، ولي در تزلزل روحيه سپاه شام و رسوا نمودن معاويه هم بسيار مؤثر بود. چون رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) بارها درباره او فرموده بود: گروه ستمكار و اهل بغي، او را ميكشند. و ثابت شد كه اين گروه، همان سپاه شاماند كه به فرمان معاويه به جنگ با علي (عليهالسلام) آمدهاند. عمار ياسر، اين شيرمرد شجاع، در 94 سالگي به آستان پروردگارش عروج كرد و خطي از حماسه و ايمان و ولايت را براي هميشه، پيشروي رهروان حق باز كرد. سخن معاويه درباره او، به عنوان اعتراف دشمن، جايگاه والاي او را نشان ميدهد. روزي كه مالك اشتر با دسيسه معاويه در راه عزيمت به مصر شهيد شد، معاويه پس از شنيدن اين خبر گفت: علي بن ابي طالب دو دست داشت: يكي از آنها در جنگ صفين بريده شد و آن عمار ياسر بود؛ دست ديگرش امروز جدا گرديد و آن مالك اشتر بود. باشد كه ايمان و صبر و شجاعت عمار و حركتش بر مدار و محور حق و ولايت، الگوي همه رهروان راه حق و عدالت باشد. . مامقاني، تنقيحالمقال، ج2، ص320. . اعيانالشيعه، ج8، ص373. . همان. . اختصاص، ص12. . همان، ص3. . همان، ص14؛ اعيانالشيعه، ج8، ص374. . اختصاص، ص81.