خطبه 055-در وصف اصحاب رسول - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 055-در وصف اصحاب رسول

مصدر ساخته است آن كلام را به بيان رسوخ صحابه حضرت رسالت، در جهاد نمودن با كافران و جد و جهد نمودن ايشان در آن تا سامعان اقتدا به ايشان نموده، در محاربه اهل عناد مجد و مردانه شوند و ثابت قدم گردند.

(و لقد كنا مع رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم) و هرآينه ما بوديم با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم.

(نقتل ابائنا و ابنائنا) كه مى كشتيم پدران خود را و پسران خود را.

(و اخواننا و اعمامنا) و برادران و عمهاى خود را.

(ما يزيدنا ذلك) زياده نمى ساخت ما را آن كشتن.

(الا ايمانا و تسليما) مگر ايمان و تسليم.

يعنى گردن نهادن و منقاد شدن به فرمان حضرت ملك منان.

(و مضيا على اللقم) و گذشتن به راه راست كه موصل است به جنان.

(و صبرا على مضض الالم) و شكيبايى نمودن بر سوزش الم و محن.

(و جدا فى جهاد العدو) و جهد كردن در محاربه دشمن.

(و لقد كان الرجل منا) و هرآينه بود در زمان پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم كه مردى از ما.

(و الاخر من عدونا) و مردى ديگر از دشمن.

(ما يتصاولان) حمله مى آورند بر يكديگر.

(تصاول الفحلين) چون حمله آوردن دو نر، با قوت هر چه تمامتر.

(يتخالسان انفسهما) مى ربودند نفس يكديگر را.

(ايهما يسقى ص
احبه) تا ظاهر شود كه كدامين از اين دو مى چشاند و مى آشامند به همراه خود.

(كاس المنون) جام مرگ را.

(فمره لنا من عدونا) پس يكبار نوبت گردش دولت ما را بود، از دشمن ما.

(و مره لعدونا منا) و بار ديگر دشمن ما را بود، از ما.

يعنى گاهى غالب بوديم و زمانى مغلوب، چون جنگ بدر و احد.

(فلما راى الله صدقنا) پس چونكه ديد حق- سبحانه و تعالى- صدق و راستى ما را در طلب مطلوب.

(انزل بعدونا الكبت) فرودآورد بر دشمن ما روگردانيدن و خوارى را.

(و انزل علينا النصر) و فرودآورد بر ما به تاييد خود، نصرت و يارى را.

(حتى استقر الاسلام) تا آنكه قرار گرفت، دين اسلام.

(ملقيا جرانه) در حالتى كه افكنده بود پيش گردن را به سينه خود، چون شتر آرام گيرنده، اين كنايه است از استقرار و ثبات اسلام.

(و متبوئا اوطانه) و جا گيرنده بود در مكانهاى خود.

و اين مستعار است از براى قلوب مومنان و بلاد ايشان يعنى جاى گرفته اسلام در دلهاى مومنان و شهرهاى ايشان.

(و لعمرى) و سوگند به زندگانى من.

(لو كنا ناتى ما اتيتم) كه اگر مى بوديم در آن زمان كه مى آمديم آنچه شما آمديد به آن، يعنى مى كرديم تقصيرى را كه شما كرديد در باب محاربه.

(ما قام للدين عمود) برپا نمى شد از برا
ى دين هيچ ستونى.

(و لا اخضر للايمان عود) و سبز نمى شد از براى ايمان هيچ شاخ درختى.

فقره اول كنايت است از اصل ايمان و فقره دوم اشارت است از نضارت و تازگى آن در قلوب مومنان، يعنى قائم نمى شد اصل ايمان و باقى نمى ماند نضارت و طراوت آن در دل مومنان.

(و ايم الله) و به حق خدا سوگند.

(لتحلبنها دما) هرآينه مى دوشيد از آن حالت تقصير، خون را به عوض شير خالص.

(و لتتبعنها ندما) و درمى آورديد در عقب آن حالت پشيمانى را.

تشبيه فرموده افعال ايشان را به احتلاب دم به جهت مشابهت آن به ناقه اى كه برسد به پستان او آفتى به سبب واقع شدن تقصير از جانب صاحب آن.

/ 651