خطبه 059-خبر دادن از پايان كار خوارج - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 059-خبر دادن از پايان كار خوارج

فرمود آن حضرت عليه الصلوه و التحيه: (لما قتلهم) در وقتى كه قتل نمود خوارج را.

(فقيل له يا اميرالمومنين) پس گفتند او را يا امير مومنان.

(هلك القوم باجمعهم) هلاك شدند اين قوم، همه ايشان.

(فقال كلا و الله) پس گفت كه نيست اين چنين به خدا سوگند.

(انهم نطف) به درستى كه ايشان نطفه هايى اند.

(فى اصلاب الرجال) در پشتهاى مردان.

(و قرارات النساء) و در رحمهاى زنان.

(كلما نجم منهم قرن) هرگاه كه برآيد از ايشان شاخى.

(قطع) بريده شود به حكم الهى.

استعاره فرموده لفظ قرن را از براى روساى خوارج كه پيدا شوند بعد از آن حضرت، و ذكر نجوم از براى ترشيح است و لفظ قطع كنايه است از قتل.

يعنى هر وقتى كه رئيسى از روساى ايشان، از اصلاب و ارحام خروج نموده بر مسند حكومت نشيند، مقتول گردد و بر روى دنيا مكث ننمايد.

(حتى يكون اخرهم) تا آن كه باشند آخر ايشان.

(لصوصا سلابين) دزدان ربايندگان.

يعنى تا آن كه مال ايشان را به اراذل و ادانى كشد كه كار ايشان دزدى باشد در خفيه.

و به واسطه ضعفى و عجزى كه داشته باشند به انكار قيام نتوانند نمود به علانيه.

پس چگونه بالفعل قطع خوارج بالكليه شده باشد.

آورده اند كه نه نفر از آن بقيه السيف كه ماند
ند در نهروان، متفرق شدند در بلدان.

دو نفر رفتند به عمان، و دو به آذربايجان، و دو به سجستان، و دو به جزيره و يكى به شهر موزدخان و ظاهر شد از ايشان دزدى و راهزنى و انواع بدع از ايشان در اطراف جهان و قريب به بيست فرقه شدند آن كافران.

/ 651