خطبه 068-سرزنش ياران - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 068-سرزنش ياران

و از كلام آن عالى مقام است- عليه التحيه و السلام- كه فرموده: (فى ذم اصحابه) در مذمت و نكوهش اصحاب خود.

(كم اداريكم) چند مدارا كنم با شما.

(كم اتدارى البكار العمده) چنان كه مدارا كنند با شتران جوان كه كوفتناك باشد.

كوهان ايشان به سبب گرانى بار، و به واسطه آن گريزنده از بار كشيدن و صاحبان ايشان مدارا كنند بر آن گريختن و مشقت كشيدن.

(و الثياب المتداعيه) و همچنان كه مدارا كنند به جامه هاى كهنه كه پى در پى دريده شود به مرتبه اى كه (كلما اخيطت من جانب) هر بار كه دوخته شود از جانبى.

(تهتكت من آخر) دريده شود از جانبى ديگر.

(اكلما اظل عليكم منسر) آيا هر بار كه مشرف شود بر شما لشكرى.

(من مناسر اهل الشام) از لشكرهاى اهل شام.

(اغلق كل رجل منكم بابه) ببندد هر مردى از شما در خانه خود را از ترس.

(و انجحر) و درآيد در سوراخ.

(انجحار الضبه فى جحرها) همچون درآمدن سوسمار در سوراخ خود.

(و الضبع) و همچون درآمدن كفتار.

(فى وجارها) در خانه خود.

(الذليل و الله من نصرتموه) به خدا ذليل و خوار كسى است كه يارى دهيد او را در كارزار.

(و من رمى بكم) و كسى كه تير اندازد به سبب شما به طرف دشمنان.

(فقد رمى بافوق ناصل) پس به حقيق
ت كه مى اندازد تير سوفار شكسته بى پيكان.

(و الله لكثير فى البلحات) به خدا سوگند كه هرآينه شما بسازيد در عرصه خانه ها.

(قليلون تحت الرايات) و اندكيد در زير علمها.

(و انى لعالم بما يصلحكم) و من دانا هستم به چيزى كه به اصلاح آرد شما را.

(و يقيم اودكم) و راست گرداند كجى شما را.

(ولكنى و الله) وليكن من به خدا سوگند (لا ارى اصلاحكم) نمى بينم اصلاح شما را.

(بافساد نفسى) به فساد آوردن كار خود را در عقبى.

چه اصلاح ايشان به تهديد و قتل و عقوبت بود چنانكه عادت ملوك ستمكار است و هر چند كه جهاد در پيش امام عادل واجب است شرعا اما جايز نيست كه عقوبت ترك هر واجب قتل باشد و مع ذلك مى شايد كه معلوم آن حضرت بوده باشدكه اگر به قتل عقوبت مى نمود از او گريخته به خصم روى مى آوردند و بر ارباب الباب مخفى نيست كه اين كلام اصل مكارم اخلاق است، زيرا كه آنانى كه نصيحت پذير نيستند و قبول تاديب نمى نمايند و در ايشان اعوجاج تمام هست و در اصلاح آن اختيار مى افتد به اشتغال قوه غضبيه، بر وجهى كه بيرون رود از حد اعتدال، اعراض به آن اولى است از اشتغال نمودن به آن اصلاح.

و چون آن حضرت علم داشت به عدم اصلاح ايشان به نصيحت و تهديد، از اين جهت از م
وعظه اعراض نموده تير دعاى عليهم را در كمان استجابت نهاده به جانب ايشان انداخت و فرمود كه (اصرع الله حدودكم) خوار گرداناد خداى تعالى رخسارهاى شما را! (و اتعس جدودكم) و بر روى درافكناد و هلاك و تباه گرداناد نصيبهاى شما را از بزرگى و توانگرى! (لا تعرفون الحق) نمى شناسيد حق كامل را.

(كمعرفتكم الباطل) همچو نشناختن شما باطل را.

(و لا تبطلون الباطل) و باطل نمى گردانيد باطل را.

(كابطالكم الحق) همچو باطل گردانيدن شما حق را.

/ 651