بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
(ارسله) فرستاده است او را بر ايشان.(لانفاذ امره) براى روان كردن فرمان خود.(و انهاء عذره) و اعلام نمودن نصيحت خود از حجت و برهان.(و تقديم نذره) و پيش فرستادن ترسانيدن خود تا خلايق پيش از لقاى آخرت روى آورند به پرستيدن او.(و اوصيكم) و وصيت مى كنم شما را اى بندگان خدا.(بتقوى الله) به ترس كارى خدا.(الذى ضرب لكم الامثال) آن خدايى كه بيان كرد از براى شما مثل ها و داستانها از براى متنبه شدن شما از خواب غفلت و راه يافتن شما در وادى حيرت و ضلالت.(و وقت لكم الاجال) و تعيين فرموده از براى شما وقت اجلها را، و نوشت به قلم قضا عمر شما را تا اجل مسمى.(و البسكم الرياش) و پوشانيد شما را لباسهاى فاخر.(و ارفع لكم المعاش) و فراخ گردانيد از براى شما زندگانى دنيا را به طعام طاهر.(و احاط بكم الاحصاء) و احاطه كرد به عمل شما شمردن را.يعنى وارسيد علم او به جميع اعمال، و همه آن را به علم شامل خود احصا نمود.(و ارصد لكم الجزاء) و آماده ساخت از براى شما جزاى عمل شما را.(و آثركم) و برگزيد شما را.(بالنعم السوابغ) به نعمتهاى تمام فرارسيده.(و الرفد الروافع) و عطاياى به همه وارسنده.(و انذركم) و بيم كرد شما را.(بالحجج البوالغ) به حجتهاى رسنده به سرحد كمال.(فاحصاكم عددا) پس شمرد شما را از روى شمار.مراد كمال علم او است و احاطه او به جميع مردمان.يعنى هيچ كس از شما از دايره علم او خارج نيست.(و وظف لكم مددا) و اندازه كرد از براى شما مد تهاى اعمار.(فى قرار خبره) در جاى ساكن شدن از براى آزمايش.(و دار عبره) و سراى عبرت گرفتن، يعنى دار دنيا كه محل اختبار است و اعتبار.(انتم مختبرون فيها) شما آزموده شده هائيد در سراى فانى.(و محاسبون عليها) و حساب كرده شده هاييد بر خير و شر دنيا در دار باقى.(فان الدنيا رنق مشربها) پس به درستى كه دنيا تيره است محل آب خوردن آن چه، آن مكدر است به شوايب مصائب و هموم و آلوده است به سموم متاعب و غموم.(ردغ مشرعها) خاك و گل آلود است جاى آب خوردن آن به اعتبار آنكه موارد تناول آن و مشارع آن مزلق اقدام عقول است از طريق مستقيم به طرف افراط و تفريط (يونق منظرها) خوش مى آيد در نظر غافلان نظرگاه آن.(و يوبق مخبرها) و هلاك مى سازد محل آزمايش آن نزد التذاذ به زينت آن.(غرور حائل) فريبنده اى است نيست شونده.(و ضوء آفل) و روشنايى است فرورونده.(و ظل زائل) و سايه اى است زوال پذيرنده.(و سناد مائل) تكيه گاهى است به زوال ميل نماينده.(حتى اذا انس نافرها) تا به مرتبه اى كه هرگاه انس گيرد كسى كه نفرت كننده و درمانده آن باشد به سبب عقل خود.(و اطمان ناكرها) و آرام گيرد كسى كه ناشناس آن باشد و ترك نماينده آن به ديده بصيرت.(قمصت بار جلها) برجهد به پاهاى خود و بيندازد او را بر زمين مذلت.(و قنصت باحبلها) و شكار كند به دامهاى مكر خود و او را به حباله حيله خود درآورد با انواع مشقت و محنت.(و اقصدت باسهمها) و رساند به او تيرهاى جگردوز خود را و هلاك كند.