ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(ارسله) فرستاده است او را بر ايشان.

(لانفاذ امره) براى روان كردن فرمان خود.

(و انهاء عذره) و اعلام نمودن نصيحت خود از حجت و برهان.

(و تقديم نذره) و پيش فرستادن ترسانيدن خود تا خلايق پيش از لقاى آخرت روى آورند به پرستيدن او.

(و اوصيكم) و وصيت مى كنم شما را اى بندگان خدا.

(بتقوى الله) به ترس كارى خدا.

(الذى ضرب لكم الامثال) آن خدايى كه بيان كرد از براى شما مثل ها و داستانها از براى متنبه شدن شما از خواب غفلت و راه يافتن شما در وادى حيرت و ضلالت.

(و وقت لكم الاجال) و تعيين فرموده از براى شما وقت اجلها را، و نوشت به قلم قضا عمر شما را تا اجل مسمى.

(و البسكم الرياش) و پوشانيد شما را لباسهاى فاخر.

(و ارفع لكم المعاش) و فراخ گردانيد از براى شما زندگانى دنيا را به طعام طاهر.

(و احاط بكم الاحصاء) و احاطه كرد به عمل شما شمردن را.

يعنى وارسيد علم او به جميع اعمال، و همه آن را به علم شامل خود احصا نمود.

(و ارصد لكم الجزاء) و آماده ساخت از براى شما جزاى عمل شما را.

(و آثركم) و برگزيد شما را.

(بالنعم السوابغ) به نعمتهاى تمام فرارسيده.

(و الرفد الروافع) و عطاياى به همه وارسنده.

(و انذركم) و بيم كرد شما را.

(بالحجج البوالغ) به حجتهاى رسنده به سرحد كمال.

(فاحصاكم عددا) پس شمرد شما را از روى شمار.

مراد كمال علم او است و احاطه او به جميع مردمان.

يعنى هيچ كس از شما از دايره علم او خارج نيست.

(و وظف لكم مددا) و اندازه كرد از براى شما مد
تهاى اعمار.

(فى قرار خبره) در جاى ساكن شدن از براى آزمايش.

(و دار عبره) و سراى عبرت گرفتن، يعنى دار دنيا كه محل اختبار است و اعتبار.

(انتم مختبرون فيها) شما آزموده شده هائيد در سراى فانى.

(و محاسبون عليها) و حساب كرده شده هاييد بر خير و شر دنيا در دار باقى.

(فان الدنيا رنق مشربها) پس به درستى كه دنيا تيره است محل آب خوردن آن چه، آن مكدر است به شوايب مصائب و هموم و آلوده است به سموم متاعب و غموم.

(ردغ مشرعها) خاك و گل آلود است جاى آب خوردن آن به اعتبار آنكه موارد تناول آن و مشارع آن مزلق اقدام عقول است از طريق مستقيم به طرف افراط و تفريط (يونق منظرها) خوش مى آيد در نظر غافلان نظرگاه آن.

(و يوبق مخبرها) و هلاك مى سازد محل آزمايش آن نزد التذاذ به زينت آن.

(غرور حائل) فريبنده اى است نيست شونده.

(و ضوء آفل) و روشنايى است فرورونده.

(و ظل زائل) و سايه اى است زوال پذيرنده.

(و سناد مائل) تكيه گاهى است به زوال ميل نماينده.

(حتى اذا انس نافرها) تا به مرتبه اى كه هرگاه انس گيرد كسى كه نفرت كننده و درمانده آن باشد به سبب عقل خود.

(و اطمان ناكرها) و آرام گيرد كسى كه ناشناس آن باشد و ترك نماينده آن به ديده بصيرت.

(قمصت بار
جلها) برجهد به پاهاى خود و بيندازد او را بر زمين مذلت.

(و قنصت باحبلها) و شكار كند به دامهاى مكر خود و او را به حباله حيله خود درآورد با انواع مشقت و محنت.

(و اقصدت باسهمها) و رساند به او تيرهاى جگردوز خود را و هلاك كند.

/ 651