بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
(اوصيكم بتقوى الله) وصيت مى كنم شما را به پرهيزكارى و ترس كارى از خدا.(الذى اعذر) آن خدايى كه اظهار عذر كرد و ظاهر ساخت پاداش عمل را.(بما انذر) به آنچه بيم كرد خلايق را به آن از انواع عقوبتها.(و احتج بما نهج) و حجت آورد بر ايشان به آنچه روشن كرد از دلايل و بينات.(و حذركم عدوا) و ترسانيد شما را از دشمنى كه.(نقذ فى الصدور) روان شد در سينه ها (خفيا) در حالتى كه پنهان است از نظر.(و نفث فى الاذان) و دميد در گوشها كلمات مضله را.(نجيا) در حالى كه راز گوينده است به سر.اين كنايت است از وسوسه شيطان در قلوب بندگان به صورت الفاظ و غير آن.(فاضل) پس گمراه كرد مطيع خود را.(و اردى) و به هلاكت آورد او را.(و وعد فمنى) و وعده داد پس، آرزومند گردانيد او را به اميدهاى بى بنياد.(و زين) و بياراست در نظر او.(سيئات الجرايم) بديهاى جرمها.(و هون) و آسان كرد در ديده اعتبار او.(موبقات العظايم) گناهان بزرگ را كه هلاك سازنده اويند.(حتى اذا استدرج قرينته) تا آنكه چون نزديك گردانيد همنشين خود را كه آن نفس است، مراد استغفال و وسوسه او است يعنى به تانى و آهسته او را غافل ساخته.(و استغلق رهينته) و فروبست نفس را كه رهين او است به اعتبار احاطه معاصى به آن.(انكر ما زين) انكار كرد آن چيزى را كه آراسته بود در نظر او.(و استعظم ما هون) و بزرگ شمرد آن چيزى را كه آسان گردانيده بود بر او.(و حذر ما آمن) و ترسانيد آن چيزى را كه ايمن كرده بود او را به آن.اين كلام اشارت است به قوله تعالى نكص على عقبيه و انى برى ء منكم پس احتراز از چنين دشمنى واجب شد و عدم اغترار از قول و فعل او لازم و متحتم.بيت: غافل مشو كه مركب، مردان راه را در سنگلاخ وسوسه پيها برنده اند و بعضى ديگر از خطبه مذكوره (فى صفه خلق الانسان) در صفت و كيفيت آفرينش آدمى است و مبدا عمر او است و بيان نعمت او- سبحانه- و تبكيت او به كفران نمودن در مقابل نعمت حضرت منان، و به غفلت او در متابعت شيطان و تذكير او به غايت و نهايت او كه موت است و توابع آن از احوال ميت و آنچه بعد از موت است از عذاب قبر و غير آن از جهت تنفير او از تعلقات اين آخر جهان و ترغيب او در آنچه غايت اصلاح معاد است و نهايت آن.و آن اين است كه: (ام هذا الذى انشاه فى ظلمات الارحام) لفظ ام در اين مقام از براى استفهام است در معرض تعديد نعم او- سبحانه- و تقدير كلام آن حضرت است كه افلا ينظرون الى كذا من خلق الله ام الى هذا الانسان الذى انشاه فى ظلمات الارحام يعنى آيا نظر نمى كنند به آنچه از پيش گذشت از انواع مخلوقات او، يا به آدمى كه بيافريد او را صانع حكيم در تاريكى هاى رحمها.كه آن ظلمت مشيمه است و ظلمت رحم و ظلمت شكم.(و شغف الاستار) و در غلافهاى پرده هاى دل.(نطفه دهاقا) در حالتى كه بود نطفه ريخته و پر شده در رحم.(و علقه محاقا) و خون بسته گشته، ناقص و ناتمام.(و جنينا) و بچه در شكم.(و راضعا) و طفل شيرخواره.(و وليدا) و از شير بازگرفته.(و يافعا) و رسيده به سن احتلام.(ثم منحه) پس از آن عطا فرمود او را.(قلبا حافظا) دل حفظ كننده و يادگيرنده.(و لسانا لافظا) و زبان گوينده.(و بصرا لاحظا) و ديده نگرنده.