بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
(ليفهم معتبرا) تا فهم كند در حالى كه عبرت گيرنده باشد.(و يقصر مزدجرا) و بازايستد از گناه در آن حال كه زجركننده باشد نفس خود را از ناشايست و نابايست.(حتى اذا قام اعتداله) تا آنكه چون قايم شد اعتدال او، يعنى به حد جوانى رسيد.(و استوى مثاله) و راست شد مثال و پيكر او.(نفر مستكبرا) رميد ازحق در حالتى كه گردنكش بود از طاعت الهى و مشغول به مناهى.(و خبط سادرا) و خبط كرد و روى به فساد آورد در آن حال كه بازى كننده بود در ملاهى.(ماتحا فى غرب هواه) آب كشنده بود در دلو هوا و هوس خود.استعاره فرموده لفظ غرب را از براى آنچه پر كرده بود در صحايف اعمال از گناهانى كه بيشتر از هواى نفس خواسته، و ثواب خود را به آن كاسته.(كادحا سعيا لدنياه) رنج كشنده، جهدنماينده از براى دنياى خود.(فى لذات طربه) در لذتهاى خوشى خويش.(و بدوات اربه) و در خاطر درآمدهاى حاجت، يعنى حاجتهايى كه به خاطر او خطور كرده باشد.(ثم لا يحتسب رزيه) پس گمان نمى دارد مصيبتى را كه برسد به او.(و لا يخشع تقيه) و نمى ترسد از محذورى و بليتى كه رخ نمايد به او.(فمات فى فتنته) پس مرد در فتنه روزگار.(غريرا) در حالتى كه غافل بود از غضب كردگار.(و عاش فى هفوته) و زيست در لغزيدن خود از طريق شريعت.(يسيرا) در اندك زمان.(لم يفد عوضا) فايده نگرفت عوضى را در دنيا، از آنچه فوت كرده از امور عقبى.(و لم يقض مفترضا) و قضا نكرد فرض شده را.(دهمته) هجوم كرد بر او ناگاه.(فجعات المنيه) اندوهها و دردهاى مرگ.(فى غير جماحه) در بقاياى زمان شتافتن در پى هواى خود.(و سنن مراحه) و در طريقه نشان خود.(فظل سادرا) پس گشت متحير و افكار.(و بات ساهرا) و شب گذرانيد بيدار، يعنى به بيدارى شب را به روز آورد.(فى غمرات الالام) در سختيهاى دردها.(و طوارق الاوجاع و الاسقام) و در شب آينده هاى الم ها و بيماريها، يعنى دردها و بيماريهاى در شب آينده.(بين اخ شقيق) در ميان برادرى كه پاره اى است از جان.(و والد شفيق) و پدر مهربان.(و داعيه بالويل جزعا) و خواننده به كلمه واى به جهت جزع و ناشكيبايى.(و لا دمه للصدر قلقا) و زننده سينه، به جهت اضطراب.