بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
(و المغبون من غبن نفسه) و زيانكار كسى است كه زيان سازد نفس خود را در فعلى كه موجب عقوبت آخرت گردد.(و المغبوط من سلم له دينه) و سودمند آن كسى است كه به سلامت باشد مر او را دين او، تا درآيد به آن سبب به خلد برين.(و السعيد من وعظ بغيره) و نيكبخت كسى است كه پند گيرد به حال خود و حذر كند از شرور او.(و الشقى من انخدع لهواه و غروره) و بدبخت آن كسى است كه فريب خورد به هوا و غرور خود.(و اعلموا) و بدانيد اى بندگان خدا.(ان يسير الرياء شرك) آنكه اندكى از ريا شرك است به خدا.و آن شرك خفى است چه آن كه فعل مرائى از براى رضا و خشنودى خلق است و فعل مخلص از براى رضاى خدا و خشنودى حق.(و مجالسه اهل الهوى) و همنشينى اهل هوا و آرزو.(منساه للايمان) محل فراموشى ايمان است.(و محضره للشيطان) و ج اى حاضر شدن شيطان است.(جانبوا الكذب) دور شويد از دورغ.(فانه مجانب للايمان) پس به تحقيق كه دروغ بر يك جانب است مر ايمان را.يعنى ميان كذب و ايمان مباينه است.چه ايمان از اعظم فضايل است و كذب از اكبر رذايل.و مويد اين است آنچه در حديث نبوى وارد شده كه الكذب لا امتى.آورده اند كه مردى جديدالاسلام نزد اميرالمومنين عليه السلام آمد و گفت يا اميرالمومنين! در اسلام مناهى بسيار است و مرا اجتناب از جميع آنها متعذر است.يك خصلت از خصايل ذميمه اختيار فرما تا از آن دور شوم.اميرالمومنين عليه السلام فرمود: كه از كذب اجتناب نما.آن مرد از خدمت اميرالمومنين عليه السلام جدا شد، گذر او بر در خانه خمارى افتاد، طبيعت او مايل به شرب خمر گشت.خواست كه مرتكب آن شود با خود گفت: اگر اميرالمومنين از من پرسد كه خمر خورده اى اگر اقرار كنم حد زند و اگر انكار كنم دروغ گفته باشم و عهد كرده ام كه دروغ نگويم.پس از سر آن درگذشت و به در خانه فاحشه اى رسيد.قوت شهوترانى او در كار آمد و به همان علت اول از آن ممتنع شد و به سر هر گناه كه مى رسيد از بيم آنكه مبادا به سبب ارتكاب آن دروغ بايد گفت عنان عزيمت از آن بازمى كشيد، پس به خدمت اميرالمومن ين عليه السلام آمد و گفت يا اميرالمومنين! در مجموع مناهى بر من بسته گردانيدى و مرا معلوم شد كه سر همه بدى ها دروغ گفتن است: بيت: در پى كذاب دون همت مرو رمز الكذاب لا امت شنو گم شود روزى ز گفتار دروغ در سخن كذاب را نبود فروغ در خبر است كه عبدالله جواد از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم پرسيد كه: مومن زنا كند؟ فرمود: باشد كه كند.گفت: يا رسول الله مومن دزدى كند؟ فرمود باشد كه كند.گفت: يا رسول الله مومن دروغ گويد: گفت: نبينى كه خداى تعالى مى فرمايد كه: انما يفترى الكذب الذين لا يومنون بايات الله و اولئك هم الكافرون بيت: هر كه را عادت بود قول دروغ آتش دوزخ از او گيرد فروغ (الصادق على شفا منجاه و كرامه) راست گوى بر كناره نجات است و رستگارى و بزرگوارى (و الكاذب على شرف مهواه و مهانه) و دروغگوى بر گوشه هوس و خوارى است.(و لا تحاسدوا) و بر يكديگر حسد مبريد.(فان الحسد ياكل الايمان) پس به درستى كه حسد مى خورد ايمان مردم را.(كما تاكل النار الحطب) همچنانكه آتش هيزم را.بيت: هر كه پيشه بود حقد و حسد هرگز از آتش دوزخ نرهد كينه از سينه خود بيرون كن زين عمل قدر و شرف افزون كن بيخ حقد و حسد از د ل بركن بر فلك ساز چو عيسى مسكن (و لا تباغضوا) و دشمنى مكنيد با يكديگر.(فانها الحالقه) پس به درستى كه عداوت سترنده و برنده حسنات است.(و اعلموا) و بدانيد اى مردمان.(ان الامل يسهى العقل) آنكه اميدوارى و آرزوى متاع دنيوى به سهو مى اندازد خرد را.(و ينسى الذكر) و فراموش مى گرداند ذكر خدا را.(فاكذبوا الامل) پس به دروغ داريد آرزو را بر ذكر موت و احوال قبور و نشور.(فانه غرور) پس به تحقيق كه امل غرور است و فريب.(و صاحبه مغرور) و صاحب امل مغرور، يعنى فريب خورده و از خدا غافل است.فرد: همه مشغول عالم كولى است ترك كولى به خدا مشغولى است