خطبه 087-در بيان هلاكت مردم - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 087-در بيان هلاكت مردم

در اين خطبه توبيخ امت مى نمايد به سبب اختلاف ايشان در دين اسلام و تشتت آراى ايشان در احكام و استقلال هر يك به مذهبى در مسائل دينيه براى خود بى مراجعت به امام زمان، همچون اهل عناد و استكبار قرون ماضيه و مى فرمايد كه: (اما بعد) يعنى اما پس از حمد الهى و درود بر حضرت رسالت پناهى.

(فان الله سبحانه) پس به تحقيق كه حق- سبحانه و تعالى- (لم يقصم جبارى دهر قط) نشكست گردنكشان روزگار را هرگز به عادت ربانى.

(الا بعد تمهيل و رخاء) مگر بعد از مهلت دادن و فراخى زندگانى.

(و لم يجبر عظم احد) و به صلاح نياورد استخوان شكسته هيچ يكى را.

(من الامم) از امتهاى پيغمبران.

(الا بعد ازل و بلاء) مگر بعد از سختى و تنگى و گرفتارى.

(و فى دون ما استقبلتم) و در نزد آنچه روآورديد شما به آن.

(من خصب) از تنگى و ضعف احوال و كثرت اهوال در ابتداى اسلا م، و مامور شديد به اين كه ثبات ورزد يكى از شما با ده نفر از كاروان.

(و استدبرتم) و آنچه پشت كرديد.

(من خطب) از كار بزرگ با وجود كثرت و قوت شما، به جهت اختلاف راى ها و عدم انقياد در اطاعت پيشوا.

(معتبر) محل اعتبار است در مردم روزگار.

(و ما كل ذى قلب بلبيب) و نيست هر خداوند دل، عاقل و دان
ا.

(و لا كل ذى سمع بسميع) و نه هر صاحب گوش، شنوا (و لا كل ذى ناظر ببصير) و نه هر خداوند بينايى، بينا.

زيرا كه عاقل آن است كه به عقل خود فايده گيرد به آنچه او را فرموده اند و در گوش فراگيرد آنچه به وى شنوانيده اند و اخذ كند آنچه به وى نموده اند در طريق مبدا و معاد و راه سداد و رشاد.

(فيا عجبا) پس اى عجب! (و ما لى لا اعجب) و چيست مرا كه تعجب نكنم.

(من خطاء هذه الفرق) از خطاهاى اين فرقه هاى بى ادب.

(على اختلاف حججها فى دينها) بر اختلاف حجتهاى ايشان در دين و مذهب خود (و لا يقتصون اثر نبى) و نمى روند در پى پيغمبر خود.

(و لا يقتدون بعمل وصى) و اقتدا نمى كنند به عمل وصى نبى خود و شبهه اى نيست كه اگر متابعت و پيروى ايشان مى نمودند از اختلاف در دين ايمن مى بودند و از عقوبت آخرت مى رهيدند.

(و لا يومنون بغيب) و نمى گروند به غيب.

كه آن ايمان به خدا است يا به سراى عقبى و ثواب و عقاب.

(و لا يعفون عن عيب) و عفت نمى ورزند از عيب و افتاده اند در شك و ريب.

(يعملون فى الشبهات) عمل مى كنند در شبهه ها.

(و يسيرون فى الشهوات) و مى روند در پى شهوتها و آرزوها.

(المعروف فيهم ما عرفوا) معروف در ميان ايشان آن چيزى است كه خود شناخته اند
به ميل طبيعت، نه به قانون شريعت.

(و المنكر عندهم ما انكروا) و منكر نزد ايشان آن چيزى است كه منكر شناخته اند، نه به فرموده حضرت عزت.

(مفزعهم فى المعضلات) پناه گرفتن ايشان در مشكلات.

(الى انفسهم) به سوى نفسهاى ايشان است، نه به سنن سيد كائنات.

(و تعويلهم فى المبهمات) و اعتماد ايشان در كارهاى ناشناخته.

(على آرائهم) بر انديشه هاى خودشان است.

(كان كل امرى منهم) گوييا هر مردى از ايشان.

(امام نفسه) پيشواى نفس خود است در امور دين.

(قد اخذ منها) به تحقيق كه فرامى گيرد از نفس خود.

(فيما يرى) در چيزى كه مى بيند.

(بعرى ثقاف) به بندهاى استوار.

(و اسباب محكمات) و سببهاى محكم چون نصوص كردكار.

يعنى آنچه اخذ مى نمايد از نفس خود، در استحكام مانند احكام الهى مى داند.

/ 651