ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يعنى كو رحم كه در آن خون مجتمع مى شود (و مضغه) و خون بسته (او ناشئه خلق) يا مخلوق نمايان شده و آفريده گشته (و سلاله) و نطفه حيوانات كه بيرون كشيده شده است از پشت ايشان (لم تلحقه) نرسيده به ذات آفريدگار (فى ذلك) در اين چيزها كه آفريده و پيدا كرده (كلفه) رنجى و مشقتى (و لا اعترضته) و پيش نيامده او را (فى حفظ ما ابتدع) در نگه داشت آنچه نو پيدا كرده (من خلقه) از آفريده هاى خود عارضه) پيش آمده از فتور قوت (و لا اعتورته) و احاطه نكرده او را (فى تنفيذ الامور) در روان كردن امرها (و تدابير المخلوقين) و تدبيرهاى خلايق (ملاله) ملالتى و كدورتى (و لا فتره) و نه ضعفى و سستى (بل نفذهم) بلكه فافذ شده و جارى گشته در ايشان (علمه) دانش بى نهايت او (و احصاهم) و به شمار درآورده ايشان را (عده) شمردن او (و وسعهم) و فرارسيده به ايشان (عدله) عدالت و دادگست
رى او (و غمرهم) و پوشيده گناه ايشان را (فضله) فضل بى منتهاى او (مع تقصيرهم) با وجود تقصير كردن ايشان (عن كنه ما هو اهله) از پايان رسانيدن چيزى كه او- سبحانه- سزاوار آن است، از عبادت و شكر نعمت و غير آن
بعد از آن التفات نموده از غيبت به خطاب و فرمود كه: (اللهم) بار خدايا (انت اهل الوصف الجميل) تويى سزاوار وصف نيكويى بى شمار (و التعداد الكثير) و شايسته شمار نمودن ستايش و ثناى بسيار (ان تومل) اگر اميدوار باشند به تو (فخير مامول) پس تو بهترين اميد داشته شده هايى (و ان ترج) و اگر رجاء از تو خواهند (فاكرم مرجو) پس تو گرامى ترين رجا داشته شدگانى (اللهم) بار خدايا (و قد بسطت لى لسانا) و به تحقيق كه گسترانيده اى از براى من زبان را (فيما لا امدح غيرك) در آنچه مدح نكنم به آن غير تو را (و لا اثنى به) و ثنا نخوانم به آن (على احد سواك) بر هيچ يك به جز تو را، چه مستحق مدح و ثنا غير تو نيست (و لا اوجهه) و متوجه نگردانم زمان را (الى معادن الخيبه) به سوى معدنهاى نوميدى (و مواضع الريبه) و محلهاى شك و گمان كه ارباب نعم فانيه اند در اين جهان.

چه ايشان در مظنه رد مطالبند و مواضع شك آن، پس تو را حمد و ثنا بايد گفت كه منعم حقيقى در اين جهان و آن جهان تويى.

(و عدلت بلسانى) و بازداشته اى زبان مرا (عن مدايح الادميين) از مدحهاى آدميان (و الثناء على المربوبين المخلوقين) و ثنا گفتن بر آفريده شدگان كه پرورده نعم تو هستند (ال
لهم) بار خدايا (و لكل مثن) و مر هر ثناكننده اى را (على من اثنى عليه) بر آن كس كه ثنا گفت بر او (مثوبه من جزاء) مثوبتى هست از پاداش آن (او عارفه من عطاء) يا نيكويى از نعمت دادن (و قد رجوتك) و به تحقيق كه اميدوارم به تو (دليلا) در آن حال كه تو راهنما باشى (على ذخائر الرحمه) بر ذخيره هاى بخشش (و كنوز المغفره) و گنجهاى مغفرت.

يعنى آمرزش (اللهم) بار خدايا (و هذا مقام من افردك) اين نوع ثنا گفتن، مقام و منصب كسى است كه منفرد دانست تو را (بالتوحيد الذى هو لك) به يگانگى كه آن خاص است مر تو را (و لم ير مستحقا) و نديد كسى را كه استحقاق داشته باشد (لهذه المحامد و الممادح) مر اين ستايشها و ثناها را (غيرك) غير از ذات بزرگوار تو (و بى فاقه اليك) و حاصل است مرا حاجتى به سوى جناب تو (لا يجبر مسكنتها) كه جبر و تلافى نمى كند مسكنت و مذلت، آن حاجت را (الا فضلت) مگر فضل و احسان تو (و لا ينعش من خلتها) و برنمى دارد فقر و فاقه آن احتياج را (الا منك و جودك) مگر عطا و بخشش تو (فهب لنا) پس ببخش ما را (فى هذا المقام) در اين مقام و مرتبه (رضاك) خشنودى خود را (و اغننا) و بى نياز گردان ما را (عن مد الا يدى) از كشيدن دستها (الى من سواك)
به سوى غير تو (انك على ما تشاء قدير) به درستى كه تو بر آنچه كه مى خواهى، توانايى يا رب ز همه خلق مرا بدخو كن و از جمله جهانيان مرا يكسو كن روى دل من صرف كن اندر ره خود در كار خودت يك جهت و يكرو كن

/ 651