خطبه 093-در فضل رسول اكرم
اين خطبه در ذكر ازليت و سرمديت واجب الوجود است و اشارت به پيغمبران و امامان و طهارت مولد ايشان (فتبارك الله) پس بزرگ و برتر است معبود به حق (الذى لا يبلغه بعد الهمم) آن معبودى كه نمى رسد به او همتهاى بعيده (و لا يناله) و درنمى يابد او را (حدس الفطن) تيزى دريافتن فطنتهاى زكيه (الاول الذى لا غايه له) اولى كه هيچ پايانى نيست او را (فينتهى) تا به نهايت سد (و لا آخر له) و هيچ آخرى نيست او را (فينقضى) تا به غايت كشد اثبات اين مطلوب در خطب سالفه سمت ذكر يافتبعضى ديگر از اين خطبه اين است كه: (فاستودعهم) پس به امانت نهاد حق سبحانه پيغمبران و امامان را (فى افضل مستودع) در فاضلترين موضع امانت كه اصلاب آباء كرام ايشان است (و اقرهم) و قرار داد ايشان را و ساكن گردانيد (فى خير مستقر) در بهترين محل قرار كه ارحام طاهره امهات ايشان است (تناسختهم) نقل كرد ايشان را (كرايم الاصلاب) پشتهاى بزرگوار پدران (الى مطهرات الارحام) به رحمهاى پاك كرده شده هاى مادران از ناپاكى از شرك و زنا و مانند آن.اين اشارت است به قول حضرت رسالت پناهى صلى الله عليه و آله و سلم نقلنا الاصلاب الطاهره الى الارحام الزكيه و رد است بر آنان كه پيغمبران را مشرك زاده دانند نعوذ بالله من ذلك.(كلما مضى يلف) هر بار كه گذشت به جوار پروردگار سلفى (قام منهم) بايستاد از ايشان (بدين الله خلف) به اقامت دين آفريدگار خلفى (حتى افضت كرامه الله سبحانه) تا آنكه رسيد كرامت حضرت عزت، كه منصب نبوت است (الى محمد صلى الله عليه و آله و سلم فاخرجه) پس بيرون آورد آن حضرت را (من افضل المعادن) از بهترين معدنها (منبتا) از روى روييدن كه آن طينت طيبه نبوت است (و اعز الارومات) و عزيزترين اصلها (مغرسا) از روى نشاندن كه آن
ماده پاكيزه اى است كه مستعد رسالت است.(من الشجره التى صدع منها) از درختى كه شكافته است و هويدا كرده از آن شجره طيبه (انبيائه) پيغمبران خود را (و انتخب منها) و برگزيده است از آن درخت سعادت بخت (امنائه) امينان خود را (عترته خير العتر) عترت آن حضرت و ذريه او بهترين عترتها است و از اين جهت است كه آن حضرت صلى الله عليه و آله و سلم فرموده كه: (ساده اهل المحشر و ساده اهل الدنيا انا و على و الحسن و الحسين و حمزه و جعفر) يعنى بهترين اهل محشر و اهل دنيا منم و على و حسن و حسين و حمزه و جعفر (و اسرته خير الاسر) و قوم او بهترين قومهاى امم انبياء هستند كما قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم: (ان الله اصطفى من العرب معدا و اصطفى من معد بنى النضر بن كنانه و اصطفى هاشما من بنى النضر و اصطفانى من بنى هاشم) يعنى حق سبحانه برگزيد از عرب معد را و اختيار كرد از معد، بنى نضر بن كنانه را و برگزيد از بنى نضر، هاشم را و برگزيد مرا از هاشم (و شجرته خير الشجر) و شجره آن حضرت بهترين شجر است كه آن هاشم است كه از شجره طيبه ابراهيم پيغمبر است.(نبتت فى حرم) رسته است شجره هاشم در حرم محترم (و بسقت) و دراز كشيده و برآمده (فى كرم) در حديقه
مجد و كرم (لها فروع طوال) مر آن شجره را است شاخه هاى دراز بلند كه حضرت خيرالبشر است و ائمه اثنا عشر عليهم السلام (و ثمر لا ينال) و مر آن شجره را است ميوه اى كه دست هيچ كسى به دامن آن نرسيده.مراد طهارت عترت آن حضرت است كه دست لوث به آن نرسيده (فهو امام من التقى) پس آن حضرت پيشواى كسى است كه سمت تقوى دارد (و بصيره من اهتدى) و بينايى دل كسى است كه هدايت پذيرد (سراج لمع ضوثه) چراغى است كه درخشان است روشنايى او به حيثيتى كه پرتو او به همه جا رسيده (و شهاب سطع نوره) و ستاره درخشانى است كه علم كشيده است نور او، به مرتبه اى كه شعاع آن از ثرى به ثريا درگذشته.(و زند برق لمعه) آتش زنه اى است كه بارقه لمعان او از افق هدايت جهيده (سيرته القصد) روش آن حضرت ميانه روى است از افراط و تفريط (و سنتته الرشد) و سنت او راه نماينده خلقان است (و كلامه الفصل) و كلام او جداكننده حق است از باطل (و حكمه العدل) و حكم او بر قانون عدل كامل است (ارسله) بفرستاد او را حق سبحانه (على حين فطره من الرسل) در زمان منقطع شده از پيغمبران (و هفوه عن العمل) و لغزش عاملان از عمل (و غباوه من الامم) و وقوع جهالت از امتان
(اعلمو) عمل كنيد اى بندگان خدا (رحمكم الله) كه رحمت كناد بر شما خدا، عملى كه واقع شود (على اعلام بينه) بر طريقه نشانه هاى روشن هويدا، كه آن ائمه هدايند (فالطريق نهج) پس راه حق راه راست است و روشن (يدعوا الى دار السلام) كه مى خواند شما را به سراى سلامت يعنى جنت (و انتم فى دار مستعتب) و حال آنكه شما در سرايى هستيد كه ممكن است كه طلب كرده شود در او عتبى كه آن عبارت است از رجوع كردن به حق يا آنكه ممكن است كه در او طلب عتبى كنند از خدا كه آن رجا و عفو است از او- سبحانه- (على مهل و فراغ) بر مهلت زمان و فراغت (و الصحف منشوره) در حالتى كه نامه هاى اعمال نشر كرده شده است (و الاقلام جاريه) و قلمهاى كرام الكاتبين روان است در نوشتن خير و شر (و الابدان صحيحه) و بدنها صحيحند (و الالسن مطلقه) و زبانها روانند و فصيح (و التوبه مسموعه) و توبه شنونده شده است (و الاعمال مقبوله) و عملها قبول كرده شده است.پس وقت را غنيمت شمريد و فرصت را از دست مگذاريد.شعر: وقت را غنيمت دان آن قدر كه بتوانى حاصل حيات اى جان اين دم است تا دانى