خطبه 101-در زمينه سختيها - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 101-در زمينه سختيها

و بعضى ديگر از خطبه آن حضرت است (تجرى هذا المجرى) كه جارى شده است در موضع خطبه پيشين و در او مذكور است احوال روز بازپسين.

(و ذلك يوم) و آن روز، روزى است كه (يجمع الله فيه) جمع كند حق سبحانه و تعالى در او (الاولين و الاخرين) خلايق اولين و آخرين را (لنقاش الحساب) از براى دور و دراز كشيدن حساب و شمار (و جزاء الاعمال) و پاداش دادن كردار، (خضوعا قياما) در حالتى كه همه فروتن باشند و ايستاده در مقام عجز و شكستگى و بيچارگى (قد الجمهم العرق) و به تحقيق كه رسيده باشد ايشان را عرق به دهان، مثل دخول لجام در دهان حيوان.

اين كنايت است از غايت شدت و نهايت بليت و محنت روز بازپسين و حدت هواى آتشين (و رجفت بهم الارض) و بلرزد به واسطه صعوبت و شدت حالت ايشان، عرصه زمين.

(فاحسنهم حالا) پس نيكوترين ايشان از روى حال (من وجد) كسى است كه بيابد (لقدميه موضعا) از براى اثبات قدم خود جايى (و لنفسه متسعا) و از براى نفس خود محل گشادگى و فضائى.

در اين فصل انذار مى كند مردمان را به آنچه واقع شود بعد از انواع فتن، مثل فتنه صاحب زنگبار كه در بصره حادث شد و غير ذلك و مى گويد: (فتن كقطع الليل المظلم) فتنه هايى همچون پاره هاى شب تار از شدت كارزار و عدم اهتداء در آن روزگار (لا تقوم لها قائمه) كه برنخيزد از براى دفع آن فتنه استاده (و لا ترد لها رايه) و بازنگرداند مر آن فتنه ها را علم يارى دهنده (تاتيكم) بيايد به شما (مزمومه) در حالتى كه مهار كرده شده باشد (مرحوله) پالان بر نهاده.

يعنى آماده شده (يحفزها قائدها) دفع كند آن فتنه ها را كشنده آنها، يعنى منشى و محدث آنها (و يجهدها راكبها) و جهد كند و سرعت نمايد در رفتار، سوار آنها يعنى اعوان آنها (اهلها) اهل آن فتنه كه زنگيانند (قوم شديد كلبهم) گروهى باشند كه سخت باشد حرص ايشان (قليل سلبهم) اندك باشد ثياب و سلاح و اسبان ايشان (يجاهدهم فى الله) جهاد كنند با ايشان در راه خدا (قوم اذله) گروهى از مخلصان كه خوار باشند (عند المتكبرين) نزد متكبران و گردنكشان (فى الارض مجهولون) در زمين شناخته نشده باشند، يعنى مردمان مرتبه ايشان را ندانسته باشند.

(و فى السماء معروفون) و در آسمان معروف و مشهور باشند.

يعنى فرش
تگان منزلت ايشان را دانسته باشند.

(فويل لك يا بصره) پس واى مر تو را اى بصره (عند ذلك) نزد نزول آن بلا (من جيش من نقم الله) از لشكرى كه پديد آيند از خشم خدا از براى عاصيان (لا رهج له) هيچ غبارى نباشد مر آن لشكر را (و لا حس) و هيچ حسى و آوازى نباشد مر آن لشكر را، زيرا كه ايشان را خيل و قعقعه نباشد.

(و سيبتلى اهلك) و زود باشد كه مبتلا شوند اهل تو، اى بصره! (بالموت الاحمر) به مرگ سرخ كه قتل است.

(و الجوع الاغبر) و به گرسنگى غبارآلود كه آن تيره شدن رخسار است و از حال خود گشتن.

/ 651