خطبه 111-درباره ملك الموت
و بعضى ديگر از خطبه آن حضرت است (ذكر فيها ملك الموت) ياد كرده است در آن احوال ملك الموت را.
كه آن فرشته اى است موكل به قبض ارواح (و توفيه الانفس) و فرا گرفتن او روحها را (هل تحس به) آيا تو درمى يابى او را (اذا دخل منزلا) هرگاه درآيد به منزلى (ام هل تراه) يا آيا مى بينى او را (اذا توفى احدا) گاهى كه فرامى گيرد روح يكى از مردمان را استفهام بر سبيل انكار است، يعنى نه چنين است كه بينى او را در حين قبض روح (بل كيف يتوفى الجنين) بلكه چگونه مى كند قبض روح بچه را (فى بطن امه) در شكم مادر خودش (ايلج عليه من بعض جوارحها) آيا درمى آيد بر او در بعض از اجزاء مادر او.
(م الروح اجابته) يا آنكه جان بچه اجابت مى كند او را (باذن ربها) به فرمان پروردگار او (ام هو ساكن معه فى احشائها) يا آنكه ملك الموت ساكن است با آن بچه در آلات اندرون مادر.
(كيف يصف الهه) چگونه وصف مى كند معبوداو را (من يعجز) آن كسى كه عاجز است و مضطر (عن صفه مخلوق مثله) از وصف مخلوقى كه مثل او است در امكان و احتياج به او.
ذكر اين خطبه در تنزيه واجب الوجود است از ادراك عقول بشريت و وجه استدلال آن است كه ايشان عاجز است از وصف مخلوقى كه مثل او است ك
ه آن ملك الموت است و از معرفت كيفيت تصرف او در قبض نفوس انسانيه و هر كه اين چنين باشد پس عجز او بيشتر باشد در صفت خالق او.