خطبه 119-بيان فضيلتهاى خود
دراين كلام اظهار علوم كثيره و فضيلت كامله خود مى كند تا مردم اطاعت او نمايند و دست اعتصام به حبل المتين او زنند و از حضيض ظلمت ضلالت و غوايت به سرحد آفتاب ارتفاع هدايت رسند.(تالله لقد علمت) به خدا سوگند كه من دانسته ام (تبليغ الرسالات) رسانيدن حضرت رسالت پيغامهاى الهى را به انام.(و اتمام العدات) و تمام كردن آن حضرت وعده هاى ملك علام را (و تمام الكلمات) و تمام حكمتها را از تفسير قرآن و تاويل كلام (و عندنا اهل البيت) و نزد ما است كه اهل بيت حضرت رسالتيم (ابواب الحكم) بابهاى حكمها و حكمتها و بيان امور مشتبه بر فهمها.(و ضياء الامر) و روشنى دين خدا (الا و ان شرايع الدين واحده) بدانيد كه قوانين دين متين و قواعد راه مبين يكى است.چه غايت مقصد آن منتهى است به معلم علم لدنى صلوات الله عليه و آله، يا آنكه مراد به شرايع دين دائمه معصومين باشند.چه ايشان موارد خلقند و مقصد ايشان، و از ايشان اغتراف علم و حكمت كرده اند زيرا كه سرچشمه علوم الهى و ينبوع حكم نامتناهى هستند.(و وسبله قاصده) و راههاى دين ميانه راه است كه هر كه از آن تجاوز كرد، گمراه است (و من اخذ بها لحق و غنم) هر كه فراگرفت راههاى دين را رسيدبه مقصد و غنيمت يافت (و من وقف عنها) و هر كه بازايستاد از آن (ضل و ندم) گمراه شد و به حسرت ندامت شتافت.(اعملوا) عمل كنيد و به كردار صالح مشغول شويد (ليوم تدخر له الذخاير) از براى روزى كه ذخيره كرده مى شود از براى آن روز ذخيره هاى پيش فرستاده را از افعال حسنه و اعمال صالحه.(و تبلى يفيها السرائر) و به ظهور مى آورد در آن روز احوال نيات و عقايد صحيحه و فاسده (و من لا ينفعه) و كسى كه فايده ندهد او را (حاضر لبه) عقل او كه حاضر است نزد او در زمان حيات (فعازبه عنه) پس عقلى كه غايب است از او در وقت ممات (اعجز) عاجزتر است از رسيدن به فوايد (و غايبه اعوز) و عقل او پنهان و نايابتر است نظر به حصول مقاصد (و اتقوا) و بترسيد اى بندگان خدا (نارا حرها شديد) از آتشى كه گرمى او سخت است و هايل (و قعرها بعيد) و تك او دور است و به اسفل سافل مايل (و حليتها حديد) و زيور او آهن است.مانند اغلال و سلاسل (و شرابها صديد) و شراب او زردآب است چون زهر هلاهل (الا و ان اللسان الصالح) بدان بدرستى كه زبان شايسته (يجعله الله للمرء) كه بگرداند آن را خداى تعالى از براى مرد (فى الناس) در ميان مردمان به ذكر جميل (خير له من المال) بهتر است مر او را از مال (يورثه) كه ميراث برد آن را (من لا يحمده) كسى كه ستايش نكند او را به كثير و قليل، ا
ين ترغيب است بر طلب ذكر جميل براى آخرت و اهانت مال حقارت آن