خطبه 126-درباره تقسيم بيت المال
در وقتى كه سرزنش كردند آن حضرت را صلوات الله عليه (على تصييره الناس) برگردانيدن مردمان را (اسوه فى العطاء) پيروشده به يكديگر در عطا دادن عطيه و تحف، يعنى اعطاء عطيه على السويه.(من غير تفضيل اولى السابقات و الشرف) بى افزونى دادن خداوندان سبقت در عقل و حسب و صاحبان بزرگى در مزيت فضل و نسب.(فقال) پس فرمود بعد از استماع كلام عتاب آميز كه (اتامرونى) آيا امر مى كنيد مرا (ان اطلب النصر بالجور) آنكه طلب كنم يارى شما را به جور و ستم و به افراط و تفريط (فيمن وليت عليه) در قسمت آنكه والى گردانيده اند مرا بر او.يعنى عطا دهم به او بى سويه و حال آنكه سويت سنت حضرت رسالت است صلى الله عليه و آله.آورده اند كه بعضى از مدعيان خلافت بعد از زمان حضرت رسالت، سويه را كه سنت نبويه است ترك نمودند و بعضى را از معارف تفضيل دادند در قسمت او بدان عمل مى نمودند تا زمان خلافت حضرت اميرالمومنين صلوات الله عليه.آن حضرت در زمان خلافت خود به طريق سنت، سويت مرعى داشت، اين امر بر قوم شاق آمده، كينه هاى ديرينه را تازه ساختند تا منجر شد به مخالفت و نقض عهد بيعت و هر چند زبير و طلحه در اين باب مبالغه نمودند قبول ننمود و فرمود كه:(و الله لا اطور به) به خدا سوگند كه نزديك نشوم به آن كار.(ما سمر سمير) مادام كه افسانه گويد روزگار (و ما ام نجم فى السماء) و مادام كه قصد كند ستاره در آسمان (نجما) ستاره ديگر را در رفتار.يعنى هرگز در هيچ حال صادر نشود از من اين كار (لو كان المال لى) اگر بودى آن مال از من (لسويت بينهم) هرآينه برابرى رعايت مى كردم در ميان ايشان (ثم قال عليه السلام) بعد از آن فرمود كه (الا و ان اعطاء المال) بدانكه دادن مال خدا (فى غير حقه) در غير حق خود، يعنى در غير مصرف خود (تبذير) بى اندازه خرج كردن است (و اسراف) و از حد درگذشتن و اسراف و تبذير در شرع شريف مذموم است.كما قال الله تعالى و لا تبذر تبذيرا ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين و قوله تعالى و لا تسرفوا انه لا يحب المسرفين بعد از آن در مذمت تبذير برآمده مى فرمايد كه: (و هو) يعنى تبذير (يرفع صاحبه) برمى دارد خداوند خود را و بلند مى گرداند او را (فى الدنيا) در دنياى دنى (و يضعه) و پست مى سازد او را (فى الاخره) در سراى باقى (و يكرمه فى الناس) و مكرم و معزز مى گرداند او را در ميان مردمان (و يهينه) و خوار مى سازد او را (عند الله) نزد خداى منان (و لم يضع امرء) ننهاد هيچ مردى (ماله فى غير حقه) مال خود را در غير مصرف آن (و عند غير اهله) و نيز غير كسانى كه اهليت آن را داشته باشند (الا حرمه الله) مگر كه بازداشت او را خداى تعالى (شكرهم) از شكرگذارى و پاداش دادن ايشان، او را، زيرا كه اعطاى مال به غير مستحقين يا به جهت رغبت معطى است در معاونت ايشان بدون قربت يا به جهت دهشت و ترس او است از ايشان و اين باعث آن است كه او سبحانه منع كند او را از معاونت ايشان به او و از شكر كردن ايشان بر او.(و كان لغيره ودهم) و باشد مر غيرمعطى را دوستى غير مستحقين.يعنى ايشان غير او را دوست دارند، نه او را.(فان زلت به النعل يوما) پس اگر بلغزد او را پاى در روزى از روزهاى دوران (فاحتاج الى معونتهم) پس محتاج شود به يارى دادن ايشان (فشر خدين) پس بدترين دوست و رفيق باشند (و الام خليل) و سرزنش كننده ترين صديق