خطبه 133-ذكر عظمت پروردگار - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 133-ذكر عظمت پروردگار

در اين خطبه اظهار مى كند تذلل دنيا و آخرت را در تحت فرمان حضرت منان و تذكير مى فرمايد مردمان را به نعمت قرآن و ارسال پيغمبر آخرالزمان و تنفير مى نمايد ايشان را از متاع فانيه اين جهان به اين طريق كه: (و انقادت له الدنيا و الاخره) گردن نهاد از براى رب، عباد اين جهان و آن جهان (بازمتها) با مهارهاى خودشان اين كنايت است از دخول ايشان در ذل حاجت و در تحت تصرف قدرت صانع عالميان.

و لفظ ازمه مستعار است از براى امكانى كه محوج است به صانع (و قذفت اليه) و انداختند به سوى او (السموات و الارضون) آسمانها و زمينها (مقاليدها) كليدهاى خزاين خود را ابن عباس رضى الله عنه گفته كه مقاليد سموات و ارض مفاتيح رحمت است و رزق.

(و سجدت له) و سجده كردند از براى او (بالغدو و الاصال) به بامداد و شبانگاه (الاشجار الناضره) درختان تازه، و اين اشارت است به دخول اشجار در تحت خضوع و حاجت به حضرت عزت (و قدحت له) و برافروخت به فرمان او (من قضبانها) از شاخه هاى از اشجار (النيران المضيئه) آتشهاى روشن كننده (و اتت اكلها) و داد خورش خود را (بكلماته) به سبب قدرت كامله او (الثمار اليانعه) ميوه هاى رسيده از آفت رهيده
(منها و كتاب الله بين اظهركم) كتاب خدا در ميان شما (ناطق لا يعيا لسانه) گويايى است كه عاجز و درمانده نمى شود زبان او كه حجت قاطعه است (و بيت لا تهدم اركانه) و خانه اى است كه ويران نمى گردد اصول او كه قوانين محكمه است (و عز لا تهزم اعوانه) و عزيز و غالب است كه شكسته نمى شود اعوان و انصار او كه عاملانند به مضمون قرآن و حافظانند به الفاظ قرآنى
(منها ارسله) فروفرستاد حضرت عزت، حضرت رسالت را (على حين تتره) هنگام انقطاع وحى (من الرسل) از رسولان (و تنازع) و در زمان نزاع كردن به يكديگر (من الالسن) از زبانها، مراد اختلاف اقوال است.

(فقفى به الرسل) پس درآورد او را در پى رسولان (و ختم به الوحى) و ختم كرد به او وحى خود را (فجاهد) پس جهاد نمود آن حضرت (فى الله) در راه حضرت عزت (المدبرين عنه) با مدبران و اعراض كنندگان از او به واسطه كمال جهل و عناد ايشان (و العادلين به) و با برابركنندگان و مانند گردانندگان غير به او از آفريدگان
(و انما الدنيا منتهى بصر الاعمى) و به درستى كه دنيا نهايت ديده نابينا است زيرا كه او جاهل به احوال آن سرا است (لا يبصر مما ورائها شيا) نمى بيند از آنچه در پس دنيا است از احوال آخرت و از اين جهت همت خود را مصروف دنيا مى گرداند (و البصير ينفذها بصره) و بينا از احوال روز موقف مى گذراند از دنيا بصر خود را.

(و يعلم ان الدار ورائها) و مى داند كه سراى بقا در پس اين دار فنا است و سعى مى كند از براى آن (فالبصير منها شاخص) پس بينا از احوال دنيا رونده است و رحلت نماينده و ندارد به او وابستگى و قرار (و الاعمى اليها شاخص) و كور بى بصيرت به سوى او رونده است و ميل كننده و دل نهاده از نادانى در اين سراى ناپايدار (و البصير منها) و بينا از دنيا (متزود) زاد تقوا بردارنده است از براى راه سفر آخرت (و الاعمى لها) و كور بى بصيرت از براى دنيا (متزود) توشه گيرنده است به حيله و مشقت

/ 651