در اين كلام خطاب مى كند به طلحه و زبير و توابع ايشان و مى گويد: (لم تكن بيعتكم اياى) نبود بيعت شما با من اى گروه جفاپيشه (فلته) واقع شدن بى تدبير وانديشه (و ليس امرى و امركم واحدا) و نيست كار من و كار شما يكى (انى اريدكم لله) به درستى كه من مى خواهم شما را از براى خدا و طلب نمى كنم تقدم خود را بر شما براى ريا و منافع دنيا (و انتم تريدوننى لانفسكم) و شما مى خواهيد مرا از براى حظ نفس هاى خود از غنايم وافيه (ايها الناس) اى مردمان (اعينونى) يارى دهيد مرا (على انفسكم) بر قهر كردن شما بر نفسهاى اماره خودتان به موافقت كردن در طاعت يزدان (و ايم الله) و سوگند به خدا (لانصفن المظلوم) هرآينه داد مى دهم و عدل كار مى فرمايم ستم رسيده را (و لاقودن الظالم) و هرآينه مى كشم ستمكار را (بخزامته) به حلقه بينى او (حتى اورده) تا فرود آورم او را (منهل الحق) به آبشخور حق و صراط مستقيم ذوالمنن (و ان كان كارها) و اگر چه باشد كراهت دارنده حكم