خطبه 165-تحريض به الفت با يكديگر
اين خطبه در نصيحت اصحاب است و مذمت خوارج و ساير احزاب كه شايبه سوء مزاج داشته اند با آن جناب (ليتاس صغيركم بكبيركم) مى بايد كه پيروى كند كوچك شما بزرگ خود را (و ليروف كبيركم بصغيركم) و بايد كه مهربانى نمايد بزرگ شما به كوچك خود (و لا تكونوا كجفاه الجاهليه) و نباشيد چون جفاكاران و غليظان زمان جاهليت (لا فى الدين يتفقهون) كه نه در دين دانا شوند (و لا عن الله يعقلون) و نه از خداى تعالى آگاه مى شوند و نه سخن راست مى شنوند (كقيض بيض) همچو پوست بيرون تخمهاى افعى و غير آن از حيوانات موذيه (فى اداح) در مواضع بچه بيرون آوردن (يكون كسرها وزرا) كه مى باشد شكستن آن تخمها گناه به جهت ايذا يافتن حيوان (و يخرج حضانها شا) و بيرون آورده مى شوند بچه آنها از روى شرارت زيرا كه ايذا مى رسانند به مردمان.وجه شبه اهل جاهليت به قيض بيض آن است كه همچنانكه جايز نيست كسر بيض به واسطه آنكه موجب وزر است همچنين حلال نيست رنجانيدن ايشان به جهت حرمت ظاهر اسلام و همچنانكه از عدم كسر آن بيض و واگذاشتن آن به حال خود، بيرون مى آيند حيوانايى كه موذى مردمانند و قاتل ايشان همچنين از عدم تعرض به اهل جاهليت و واگذاشتن ايشان بيرون مى روند از دين و داخل مى شوند در راه شيطان لعين.(افترقوا بعد الفتهم) متفرق و پراكنده شدند احزاب، بعد از الفت گرفتن ايشان به طريق صدق و صواب (و تشتتوا عن اصلهم) و پراكنده شدند از اصل خود.و اين اشارت است به آن قدوه احباب (فمنهم) پس بعضى از ايشان (اخذ بغصن) فراگيرنده اند شاخى را از آن اصل بزرگوار.و ايشان شيعه ناجيه اند كه متمسك شده اند به ذيل متابعت آل احمد مختار، يعنى ائمه اطهار (اينما مال) و هر جا كه ميل كرد آن شاخه بلندمقدار (مال معه) ميل كند با او تابع فرمانبردار (على ان الله سبحانه) بنابر آنكه خداى تعالى (سيجمعهم) زود باشد كه جمع كند ايشان را (لشر يوم) از براى بدترين روزى (لبنى اميه) مر بنى اميه ستمكار را كه روز زوال ملك ايشان است.و اين اخبار است از انقراض آن قوم نابكار به دست ابومسلم مروزى و تابعان نصرت شعار او (كما يجتمع قزع الخريف) همچنانكه بهم مى آيد پاره هاى ابر پراكنده در فصل پاييز.تخصيص خريف به سبب سرعت تالف سحاب و امطار است.يعنى ايشان را جمع كند به اسرع زمانى و اسهل وجهى (يولف الله) الفت دهد حق، ميان ايشان (ثم يجعلهم) پس از آن بگرداند حق تعالى ايشان را (ركاما) متراكم و بر هم نشسته (كركام السحاب) همچو ابرهاى برهم نشسته بسياربارا
ن (ثم يفتح لهم) پس از آن بگشايد حق از براى ايشان (ابوابا يسيلون) درهايى كه روان شوند (من مستثارهم) از جاى برخاستن و پراكنده شدن خود (كسيل الجنتين) مانند سيل دو بستان شهر اهل سبا (حيث لم تسلم عليه) به حيثيتى كه سلامت نماند از آن سيل (قاره) هيچ پشته زمينى (و لم تثبت له) و ثابت نشود مر آن را (اكمه) هيچ زمين مرتفعى (و لم يرد سننه) و باز نكرد راه آن را (رص طود) محكمى كوهى (و لا حداب ارض) و نه پشته هاى زمينى (يزعزعهم الله) متفرق سازد ايشان را خداى تعالى (فى بطون اوديته) در درونهاى واديهاى خود (ثم يسلكهم) پس دربرد ايشان را (ينابيع فى الارض) در چشمه هاى زمين خود (ياخذ بهم) بگيرد به ايشان (من قوم) از گروهى (حقوق قوم) حقهاى قومى ديگر (و يمكن لقوم) و جاى دهد قومى را (فى ديار قوم) در ممالك آن قوم.غرض كه باقى نماند از بنى اميه اكابر و اصاغر و همه هلاك شوند همچو هلاك آن در بوستان از سيل عرم كه در قرآن اشاره به آن شده.و وجه شبه ايشان به سيل عرم، خروج ايشان است و سرعت غيبت ايشان به مرتبه اى كه هيچ كس سالم نماند از ايشان، همچنانكه سالم نماند از سيل (عرم) هيچ پشته زمين.(و ايم الله) و سوگند به خدا (ليذوبن ما فى ايديهم) هرآي
نه بگدازد هر چه در دست ايشان باشد (بعد العلو و التمكين) بعد از بلندى و تسلط ايشان به سبب تسليم خلافت به بنى عباس (كما تذوب الاليه على النار) همچنانكه گداخته شود دنبه بر آتش
(ايها الناس) اى مردمان (لو لم تتخاذلوا) اگر فرونگذاريد يكديگر را (عن نصر الحق) از يارى دادن حق كه آن جهاد است با اعداء دين (و لم تهنوا) و سستى نكنيد (عن توهين الباطل) از سست گردانيدن امر باطل كه آن راه شيطان لعين است (لم يطمع فيكم) طمع نكند در شما اصلا (من ليس مثلكم) كسى كه نيست مثل شما (و لم يقو) و قوى نشود (من قوى عليكم) كسى كه قوى است بر شما (ولكنكم تهتم) ليكن شما حيران و سرگردان شده ايد (متاه بنى اسرائيل) همچو حيرانى و سرگردانى بنى اسرائيل در بيابان تيه (و لعمرى) و قسم به زندگانى من (ليضعفن لكم) هرآينه افزون كرده شود براى شما (التيه من بعدى) حيرانى و سرگردانى بعد از من (اضعافا) افزونى فراوان گويند كه اين اشارت است به ملك بنى اميه، زيرا كه سرگردانى بنى عباس در تيه چهل سال بود و مدت ملك بنى اميه صد و بيست سال و اين اضعاف چهل است زيرا كه ضعف چهل، هشتاد است و اضعاف آن صد و بيست مى باشد.(فاخلفتم الحق) پس واگذاشتيد حق را (وراء ظهورهم) در پس پشتهاى خود (و قطعتم الادنى) و قطع كرديد پيوند نزديكتر را، مراد، آن حضرت است.(و وصلتم الابعد) و پيوند كرديد دورتر را، يعنى دشمنان آن حضرت را.(و اعلموا) و بدا
نيد اى مردمان (انكم ان اتبعتم) آنكه اگر شما پيروى كنيد (الداعى لكم) خواننده خود را كه منم (سلك بكم) ببرد شما را (منهاج الرسول) به راست راست پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم (و كفيتم) و كفايت كرده شويد (مونه الاعتساف) رنج بيراهى و مشقت گمراهى را (و نبذتم الثقل الفادح) و بيندازيد بازثقيل گران كننده را كه وزر است (عن الاعناق) از گردنهاى نفوس خود.