خطبه 169-چون به بصره نزديك شد - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 169-چون به بصره نزديك شد

اين كلام وارد شده در حق كليب جرمى: (كلم به بعض العرب) تكلم فرموده به اين كلام بعضى عرب كه آن كليب جرمى بود (و قد ارسله قوم من اهل البصره) وقتى كه فرستاده بودند او را گروهى از اهل بصره (لما قرب عليه السلام منها) در آن محل كه آن حضرت نزديك بصره رسيده بود براى محاربه.

(و باعث بر فرستادن او آن بود كه: (يعلم لهم منه حقيقه حاله مع اصحاب الجمل) معلوم كند از براى ايشان از آن حضرت حقيقت حال او با اصحاب جمل و كيفيت جواز محاربه او با ايشان را.

(لتزول الشبهه عن نفوسهم) تا زايل شود شبهه نفسانى ايشان در جواز محاربه نمودن به آن گروه (فبين له عليه السلام) پس روشن گردانيد آن حضرت از براى او (من امره معهم) از امر جواز محاربه خود با ايشان (ما علم به انه على الحق) آن چيزى را كه علم پيدا كرد كليب به آن چيز بر حقيقت آن حضرت و بطلان اصحاب جمل.

(ثم قال له) بعد از آن فرمود كه: (بايع) بيعت كن با من (فقال انى رسول قوم) پس به رستى كه من فرستاده گروهيم از مردمان (و لا احدث حدثا) پديد نمى كنم كار نوى را بى مشورت ايشان (حتى ارجع اليهم) تا آنكه بازگردم به سوى ايشان و اين كليب كه رسول اهل بصره بود آمده بود نزد آن حضرت تا معلوم
نمايد حال او را كه بر شبهه است يا بر حجت، چون كلام او را شنيد كه بى شايبه شبهه است انقياد نمود و چون از بيعت عذر آورد (فقال عليه السلام) پس حضرت فرمود كه (ارايت) خبر ده مرا (لو ان الذين ورائك) اگر آن كسانى كه در پس تواند (بعثوك) برانگيزاند تو را (رائدا) در حالى كه طالب آب و گياه باشى از براى ايشان (تبتغى لهم) طلب كنى از براى ايشان (مساقط الغيث) مواضع افتادن باران (فرجعت اليهم) پس بازگردى به سوى ايشان (فاخبرتهم) پس خبر دهى به مردمان (عن الكلاء و الماء) از گياه و آب (فخالوا) پس مخالفت تو نمايند و توجه نمايند (الى المعاطش و المجادب) به مواضع تشنگى و قحطى (ما كنت صانعا) چه كار خواهى كرد در حال مخالفت اصحاب (قال) گفت (كنت تاركهم و مخالفهم) باشم ترك كننده ايشان و توجه خواهم كرد (الى الكلاء و الماء) به سوى آب و گياه (فقال له عليه السلام) پس حضرت فرمود كه (فامدد اذا يدك) پس فروگذار اين هنگام دست خود را از براى بيعت (فقال الرجل) پس گفت كليب (فو الله ما استطعت) پس به خدا سوگند كه نتوانستم (ان امتنع) كه امتناع نمايم (عند قيام الحجه على) نزد قائم شدن برهان بر من (فبايعته عليه السلام) پس بيعت كردم با آن حضرت عليه السلام
(و الرجل يعرف بكليب الجرمى)

/ 651