خطبه 172-شايسته خلافت - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 172-شايسته خلافت

اين خطبه نيز در ذكر خلافت است: (امين وحيه) حضرت رسول صلى الله عليه و آله امين وحى الهى است.

يعنى بر آن طريق كه وحى بر او نازل مى شود مى رساند به بندگان، بى زياده و نقصان.

(و خاتم رسله) و خاتم پيغمبران او است (و بشير رحمته) و بشارت دهنده رحمت شامله او است (و نذير نقمته) و بيم كننده خشم و عقوبت كامله او است
(ايها الناس) اى گروه مردمان (ان احق الناس بهذا الامر) به درستى كه سزاوارترين مردمان به اين كار كه امامت است و خلافت (اقواهم عليه) قويترين و تواناترين ايشان است بر اين كار تا باشد او را شجاعت در جهاد اهل بغى و كفار (و اعلمهم) و داناترين ايشان است (باداء امر الله فيه) به امرهاى خداى تعالى در آن امر مشقت آثار.

چه شروع نمودن در اين امر مستلزم علم است به اصول و فروع دين كردگار با صفت عدالت و عفت كه اصول دين، مكارم اخلاق است تا وضع كند هر چيزى را در موضع آن.

و در روايتى بعد از قول (و اعلمهم به اعملهم بامرالله فيه) واقع شده يعنى: احق ناس به آن كار، عمل كننده ترين ايشان است به امر خدا در آن كار (فان شغب شاغب) پس اگر بيرون آيد ستمكارى كه برانگيزاند بدى را در روزگار (استعتب) خواسته شود از او بازگشت به سوى حق و به آنچه لايق است و سزاوار (فان ابى) پس اگر ابا نمايد و مصر باشد در استكبار (قوتل) كشته شود به ناچار و چون زعم معاويه و اتباع او آن بود كه انعقاد خلافت فرع اجماع جميع انام است و به واسطه اين، اعتراض بر آن حضرت مى كردند به عدم ثبوت خلافت او به سبب عدم اجماع مذكور، از اين جهت آن حضرت درصدد رد اين درآمد
ه مى فرمايد كه: (و لعمرى) و قسم به زندگانى من (لئن كانت الامامه) اگر باشد امامت و خلافت (لا تنعقد) كه منعقد نشود (حتى تحضرها) تا آنكه حاضر شوند به انعقاد آن (عامه الناس) جميع مردمان (ما الى ذلك سبيل) نباشد به انعقاد آن راهى در هيچ زمان از جهت عدم امكان حضور جميع مردمان در يك اوان و بر تقدير امكان، در غايت دشوارى خواهد بود و قريب به حرج است استحضار ايشان، پس انعقاد خلافت موقوف نباشد به استجماع جميع مردمان بلكه معتبر در انعقاد آن اجماع و اتفاق اهل حل و عقد است از امت محمد صلى الله عليه و آله چنانكه اشارت مى فرمايد به اين كه: (ولكن اهلها يحكمون على من غاب عنها) ليكن اهل امامت- كه اهل حل و عقدند- حكم مى كنند بر كسى كه غايب است از آن (ثم ليس للشاهد ان يرجع) پس از آن نيست مر حاضر راضى را همچه طلحه و زبير كه از بيعت رجوع نمايد.

(و لا للغائب ان يختار) و نه غايب را همچو معاويه كه اختيار كند آن را از براى خود.

حضرت استدلال فرموده بر قوم به طريقه اعتقاد ايشان و اگر نه امامت او ثابت بود به نص و شرايط خلافت كه در صدور كلام اشاره به آن فرموده در او موجود بود و در ديگران مفقود و بعد از جواب اعتراض خصم فرمود كه: (الا و انى ا
قاتل رجلين) بدانيد كه من مقاتله مى كنم با دو مرد (رجلا ادعى ما ليس له) مردى كه دعوى كرد چيزى را كه حق او نبود چون معاويه (و آخر منع الذى عليه) و مرد ديگر كه منع نمود چيزى را كه واجب بود بر او از اطاعت چون زبير و طلحه غاويه اسكنهما الله فى الهاويه



/ 651