خطبه 174-موعظه ياران - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 174-موعظه ياران

در اين خطبه متنبه مى سازد مردمان را از خواب غفلت و اظهار مى كند فضايل كثيره و علو مرتبه خود را تا مردمان كمر انقياد او را در ميان جان بندند و بدان واسطه به درجات عاليه جنان رسند و از عذاب نيران برهند (ايها الغافلون غير المغفول عنهم) اى غافلانى كه غافل نيستند از شما (و التاركون) و اى ترك كنندگان مر آن چيزى را كه واجب گشته بر شما (و الماخوذ منهم) و اى جماعتى كه فراگرفته شده است از شما آنچه داده اند به شما از متاع اين جهان.

يا اخذ كرده شده از شما از عهد و پيمان بردارى امانات و تكاليف و ديانات و قواعد ايمان و ساير ضروريات.

(ما لى اريكم) چيست مرا كه مى بينم شما را (عن الله ذاهبين) از خداى تعالى روندگان و دورشوندگان (و الى غيره راغبين) و به سوى غير او رغبت كنندگان (كانكم نعم) گوييا شما چهارپايانيد (اراح بها سائم) كه برده باشد شبانگاه آن را شبان (الى مرعى وبى) به سوى چراگاه وباآورنده (و مشرب دوى) و آشاميدن آب بيماركننده هلاك سازنده اراده فرموده به نعم اشباح را، و به سايم نفوس اماره را، و به مرعى وبى و مشرب دوى دنيا را.

و تشبيه فرموده كشيدن نفوس اماره ايشان را به جانب معاصى، به راعى كه كشنده است غنم را
به چراگاه.

(و انما هى) جز اين نيست كه آن چارپايان (كالمعلوفه) همچو حيواناتى هستند كه علف داده شوند (للمدى) از براى كاردهاى قربانى (لا تعرف ماذا يراد بها) نمى شناسد كه چه چيزى خواسته مى شود از ايشان (اذا احسن اليها) چون نيكويى كرده شود به سوى او (تحسب يومها) مى پندارد روز خود را (دهرها) روزگار خود (و شبعها) و سيرى خود را (امرها) غذاى كار خود.

يعنى در بعضى اوقات كه لذات دنيويه بر ايشان گسترانيده شد گمان مى برند كه دايم اين حال خواهد بود از غايت نادانى (و الله لو شئت ان اخبر) به خدا سوگند كه اگر خواهم كه خبر دهم (كل رجل منكم) هر مردى را از شما (بمخرجه) به جاى بيرون آمدن او (و مولجه) و به جاى درآمدن او (و جميع شانه) و به همه كار او (لفعلت) هرآينه مى كنم آن را و به فعل مى آورم آن اخبار را (ولكن اخاف) و ليكن مى ترسم (ان تكفروا فى) كه كافر شويد در حق من (برسول الله صلى الله عليه و آله) به رسول خدا صلى الله عليه و آله كه در حق آن حضرت فرمود: اگر نه آن مى بود كه مى گفتند طايفه اى از امت من درباره تو آنچه نصارى درباره عيسى عليه السلام مى گفتند من امروز لب مى گشودم به مقالى چند كه هر گروهى كه آن را مى شنيدند خاك قدم تو
را برمى داشتندى براى روشنى ديده خود و آب وضوى تو را فرامى گرفتند از براى شفاء همين قدر كافى است كه تو از منى و من از تو، ميراث مى برى از من و من از تو (الا و انى مفض به) بدانكه من رساننده ام اين اخبار را كه منشا كفر مستضعفين مى شود (الى الخاصه) به خاصه اصحاب خود (ممن يومن ذلك منه) از آن كسانى كه ايمن كرده است اين كفر از ايشان يعنى از آن جماعتى كه ايمنم از انحراف ايشان از ايمان به واسطه علم و ثبات صدق و صواب ايشان و رسوخ و اغراق ايمان در ايشان (و الذى بعثه بالحق) به حق آن كسى كه فرستاد رسول خود را به راستى به سوى عباد (و اصطفاه) و برگزيد او را (على الخلق) بر خلقان به هدايت و ارشاد (ما انطق الا صادق) كه نمى گويم اين سخن را و اختيار نمى كنم به آن مگر در حالتى كه صادقم در آن (و لقد عهد الى) و هرآينه عهد فرموده حضرت رسالت به سوى من (بذلك كله) به همه اين اخبار (و بمهلك من يهلك) و به موضع هلاك هر كه هلاك مى شود) (و منجى من ينجوا) و جاى نجات هر كه ناجى مى گردد (و مال هذا الامر) و مرجع اين امر خلافت و جفائى كه مى كشم از اغيار (و ما ابقى شيئا) و باقى نگذاشت چيزى را (يمر على راسى) كه مى گذرد بر سر من از حوادث روزگار و
ستم مردم ستمكار (الا افرغه) مگر كه ريخت آن را (فى اذنى) در گوشهاى من (و افضى به الى) و رسانيد آن را به من (ايها الناس) اى مردمان (انى و الله ما احثكم على طاعه) به خدا سوگند كه برنمى انگيزم شما را بر طاعتى (الا و اسبقكم اليها) مگر كه سبقت گرفته ام بر شما به سوى آن طاعت (و لا انهكم عن معصيه) و نهى نمى كنم شما را از معصيتى (الا و اتناهى) مگر كه به آن ايستاده ام (قبلكم عنها) پيش از شما از آن معصيت

/ 651