ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(الا انه قد ادبر من الدنيا) بدانيد كه پشت كرده است از دنيا (ما كان مقبلا) آنچه روى آورده است (و اقبل منها) و روى آورنده است از دنيا (ما كان مدبرا) آنچه پشت كرده است يعنى آنكه پشت بر دنيا كرد رو به آخرت آورد و آنكه رو به دنيا آورد پشت بر آخرت كرد (و ازمع الترحال) و مصمم ساختند كوچ كردن را (عباد الله الاخيار) بندگان خدا كه نيكوكارند (و باعوا قليلا من الدنيا لا يبقى) و فروختند از دنيا اندكى را كه ندارد بقا (بكثير من الاخره لايفنى) به بسيارى از آخرت كه نمى يابد فنا (ما ضر اخواننا) چه چيز مضرت رسانيد برادران ما را (الذين سفكت دماوهم) آنانى كه ريخته شد خون هاى ايشان (بصفين) در روز صفين مراد عمار سار عنسى است و ابوالهيثم تيهان و خزيمه بن ثابت ذو الشهادتين و هاشم بن عتبه بن ابى وقاص و عبدالله بن بديل بن ورقاء خزاعى و مسلم بن عبدربه ازدى (الا يكونوا اليوم احياء) آنكه نباشند امروز زنده هايى (يسيغون الغصص) كه فرو خورند غصه ها را از اعداء دين (و يشربون الرنق) و آشامند آب تيره را از مفسدين (قد و الله لقوا الله) به خدا كه رسيدند به رحمت خدا (فوفاهم اجورهم) پس رسانيد به تمام و كمال، مزدهاى ايشان ر
ا در صدر جنان (و احلهم دار الامن) و فرود آورد ايشان را به سراى ايمنى (بعد خوفهم) پس از ترس ايشان از دشمنان (اين اخوانى) كجايند برادران من (من الذين ركبوا الطريق) آنانكه برنشستند بر راه دين (و مضوا على الحق) و گذشتند بر طريق حق (اين عمار) كجا است عمار ياسر (اين ابن التيهان) و كجا است ابن تيهان.

يعنى ابوالهيثم مالك بن مالك و گفته اند مالك بن عمرو بن حارث.

(و اين ذو الشهادتين) و كجا است خداوند دو شهادت.

يعنى ابوعماره خزيمه بن ثابت انصارى اوسى كه حضرت پيغمبر (ص) شهادت او را به شهادت دو مرد شمرد.

(و اين نظراوهم) و كجايند نظيران ايشان (من اخوانهم) از برادران ايشان (الذين تعاقدوا) آنانكه عقد كرده بودند با يكديگر و عهد نموده با هم (على المنيه) بر مردن در راه دين (و ابرد بروسهم) و فرستاده شده بود سرهاى ايشان (الى الفجره) به سوى فاجران كه امراى اهل شام بودند (ثم ضرب بيده الى لحيته) بعد از آن، آن حضرت عليه السلام بزد دست خود را به محاسن شريف خود و گرفت آنرا (فاطال البكاء) پس دراز گردانيد گريه را (ثم قال) بعد از آن فرمود (اوه على اخوانى) آه بر برادران من (الذين تلوا القران) كه بخواندند قرآن را (فاحكموه
) پس استوار ساختند آن را (و تدبروا الفرائض) و انديشه كردند مفروضات آن را (فاقاموها) پس به پاى داشتند آن را (و احيوا السنه) و زنده كردند راه شريعت را (و اماتوا البدعه) و ميرانيدند بدعت را (دعوا للجهاد) خوانده شدند از براى جهاد (فاجابوا) پس اجابت كردند (و وثقوا بالقائد) و اعتماد كردند بر كشنده و پيش رونده خود.

مراد نفس نفيس خود است صلوات الله عليه.

(فاتبعوه) پس متابعت و پيروى نمودند از او (ثم نادى) بعد از آن ندا فرمود (باعلى صوته) به بلندترين آواز خود (الجهاد الجهاد) بشتابيد به قتال و جهاد (عباد الله) اى بندگان خدا (الا و انى معسكر) بدانيد كه من ساز لشگر كننده ام (فى يومى) در همين روز (فمن اراد الرواح) پس هر كه خواهد روان شدن و توجه نمودن را (الى الله) به سوى رحمت خدا (فليخرج) پس بايد كه بيرون آيد.

(قال نوف) گفت نوف بكالى كه حضرت اميرالمومنين عليه السلام (عقد للحسين عليه السلام) عقد كرد از براى پسر خود حسين عليه السلام (فى عشره الاف) در ده هزار مرد (و لابى ايوب الانصارى) و از براى ابى ايوب كه خالد بن سعد بن كعب بود از بنى نجار (فى عشره الاف) در ده هزار مرد (و لقيس بن سعد فى عشره الاف) و از براى
قيس بن سعد در ده هزار (و لغيرهم) و از براى غير ايشان (على اعداد اخر) بر شماره هاى ديگر از لشگريان (و هو يريد) و آن حضرت صلوات الله عليه مى خواست (الرجفه الى صفين) بازگشتن را به سوى صفين (فما دارت الجمعه) پس نگرديد جمعه (حتى ضربه) تا آنكه زد او را به شمشير (الملعون بن ملجم) مطرود مرجوم پسر ملجم (لعنه الله) از رحمت خود دور گرداناد او را خدا (فتراجعت العساكر) پس بازگشتند لشگريان (فكنا) پس بوديم ما (كاغنام) همچو گوسفندان (فقدت راعبها) كه گم كرده باشد شبان خود را (تختطفها الذئاب) كه ربايند ايشان را گرگان (من كل مكان) از هر جايى كه باشند.

/ 651