خطبه 191-درباره معاويه
در اين كلام اظهار فطانت خود مى نمايد و معرفت او به جميع انواع مكر و حيل و ترك آن به جهت رضاى خداى عز وجل: (والله ما معويه بادهى منى) سوگند به خدا كه نيست معاويه عظيم تر و زيرك تر از من در ساتعمال كردن عقل و فطنت را در ما لا ينبغى با اظهار و اراده ما ينبغى و چونكه غدر رذيله اى است تحت فجور، همچنانكه وفا فضيلتى است در تحت عفت از اين جهت مى فرمايد كه: (و لكنه يغدر) وليكن غدر مى كند و بى وفايى مى نمايد (و يفجر) و بزه كارى مى كند و منحرف مى شود از حق و نمى ترسد از عقوبت حضرت بارى (و لو لا كراهيه الغدر) و اگر نبودى كراهيت بى وفايى (لكنت من ادهى الناس) مى بودم سخت تر و زيادتر از مردم در روش حيله بازى (و لكن كل غدره فجره) وليكن هر غدرى و بى وفايى بر گرديدن است از فرمان حق (و كل فجره كفره) و هر فجرتى و نافرمانى كافر شدن است از معبود مطلق، اگر حلال داند آن فجور را.يا آنكه مراد اين باشد كه هر فجرتى كفران نعمت خدا است.(و لكل غادر لواء) و مر هر بى وفايى را علمى است (يعرف به) كه شناخته مى شود آن غادر به آن علم (يوم القيمه) در روز قيامت.چنانچه در خبر نبوى ورود يافته (و الله ما استغفل) به خداسوگند كه طلب كرده نشده ام به غفلت (بالمكيده) به كيد نمودن.يعنى مرا غافل نيافته اند تا به واسطه آن كيد كنند به من (و لا استغمز) و خواسته نشده ام به غمز كردن با من.يعنى ضعيف كردن و عاجز گردانيدن مرا (بالشديده) به امر سخت و دشوار زبده كلام آن است كه مرا ضعيف و عاجز نديده اند تا به شدايد ضعيف شوم و عاجز گردم.و در بعضى كلام (لا استغمر) واقع شده به راى مهمله.يعنى استجهال من نكرده اند به شدايد مكايد.