خطبه 206-نيايش
و از جمله دعاى آن حضرت است كه (كان يدعوا به كثيرا) كه بسيار مى خواند آن را و مداومت مى نمود بر آن: (الحمدلله) شكر و سپاس مر خداى را است (الذى لم يصبح بى) كه نياورد مرا در صباح (ميتا) مرده (و لا سقيما) و نه بيمار (و لا مضروبا على عروقى بسوء) و نه زده شده بر رگهاى خود به واسطه بدى و آزار از دست دشمن جفاكار (و لا ماخوذا باسوء عملى) و نه گرفته شده به بدترين كردار خود (و لا مقطوعا دابرى) و نه بريده شده پشت من به قطع فرزند (و لا مرتدا عن دينى) و نه برگشته شده از دين خود (و لا منكرا لربى) و نه انكار كننده پروردگار خود (و لا مستوحشا من ايمانى) و نه اندوهگين شده و رميده گشته از ايمان خود (و لا ملتبسا عقلى) و نه شوريده از عقل خود (و لا معذبا) و نه عذاب كرده شده (بعذاب الامم من قبلى) به مثل عذاب امتهايى كه پيش از من بودند (اصبحت) در صباح درآمدم (عبدا مملوكا) بنده مالك دار (ظالما لنفسى) ستمكار به نفس خود (لك الحجه على) مر تو را است حجت بر من (و لا حجه لى) و هيچ حجتى نيست مرا (لا استطيع) توانايى ندارم (ان اخذ) آنكه بگيرم چيزى را (الا ما اعطيتنى) مگر آنكه داده اى به من از عطيات (و لا اتقى) و نمى پرهيزم (الا ما وقيتنى) مگر از چيزى كه نگه داشت مرا (اللهم) بار خدايا (انى اعوذبك) به درستى كه پناه مى گيرم به تو (ان افتقر فى غناك) از آنكه محتاج شوم به غير در توانگرى بى غايت تو (او اضل فى هداك) يا گمراه گردم در راه با سعادت تو (او اضام فى سلطانك) يا مظلوم شوم از جفاى ظالمى در غلبه سلطنت تو (او اضطهد) يا مقهور گردم (و الامر لك) و حال آنكه امر، مر تو راست به مثابه اى كه مى فرمايى هرچه مى خواهى، و منع مى كنى هرچه نمى خواهى (اللهم) بار خدايا (اجعل نفسى) بگردان نفس مرا (اول كريمه) نخستين گرامى داشته (تنتزعها) كه بيرون كشى آن را (من كرائمى) از گرامى داشته هاى من (و اول وديعه) و اول وديعه نهاده (ترتجعها) كه بازستانى آن را (من ودائع نعمك عندى) از نعمتهاى به امانت گذاشته هاى تو نزد من مراد آن است كه برخوردارى ده مرا به همه جوارح با قواى سليم، تا وقت رحلت من از دنيا به سراى خلد، چه بيرون كشيدن جان پيش از همه مرائم از قوا و آلات مستلزم بقاى سلامت است تا وقت ممات.و مثل اين كلام ميمنت انجام است كلام حضرت رسالت پناه عليه الصلوه و السلام كه: (اللهم متعنى بسمعى و بصرى و اجعلهما الوارث منى) يعنى بار خد
ايا بر خوردارى ده مرا به گوش و چشم من و بگردان اين هر دو را وارث من.(اللهم) بار خدايا (انا نعوذبك) پناه مى گيريم به تو (ان نذهب عن قولك) از آنكه برويم از گفتار تو.يعنى عمل ننماييم به آن (او نفتتن عن دينك) يا در فتنه انداخته شويم از دين بزرگوار تو (او تتابع بنا) يا پياپى در افتد به ما (اهوائنا) هواهاى ما (دون هدى الذى جاء من عندك) نزد هدايتى كه آمد از جانب تو