خطبه 212-تلاوت الهيكم التكاثر
اين كلام را ايراد فرموده: (بعد تلاوه الهيكم التكاثر حتى زرتم المقابر) بعد از خواندن سوره الهيكم التكاثر.و سبب نزول اين سوره آن است كه بنى عبدمناف و بنى سعد بر يكديگر تفاخر كردند به كثرت مردم قبيله و مردم بنى عبدمناف بيشتر آمدند.بنى سهم گفتند بسيار مردم ما، در جاهليت كشته شده اند.ما زنده و مرده را شمار مى كنيم.چون بر اين نوع شمردند قوم بنى سهم بيشتر آمدند به سه خانواده.و حق سبحانه اين سوره فرستاد كه (الهيكم التكاثر) الخ.يعنى مشغول كرد شما را فخر كردن به بسيارى قوم تا حدى كه آمديد به گورستانها و شماره كرديد.و گفته اند كه معنى آيه آن است كه مشغول شديد به تكاثر اموال و اولاد و مستغرق امور معيشت گشتيد تا آنگاه كه بمرديد و آمديد به مقابر.نه چنين است كه همت عاقل مصروف دنيا شود و از آخرت فراموش كند، كه اجل ناگاه فرود آيد و ندامت سود ندارد روزى كه اجل كند شبيخون البته ببايد از جهان رفت گر دل نبود اسير دنيا آسان ره آن جهان توان رفت حقا كه زود باشد كه بدانيد عاقبت تكاثر و تفاخر را، يعنى به وقت مرگ.پس حقا كه بدانيد خطاى راى خود را وقت نشور نه چنان بايد كه به مرده و زنده مباهاتكنيد اگر بدانيد دانستنى بى گمان كه چه در پيش داريد و هر آينه شما را باز دارد مفاخرت و مكاثرت.به خدا كه خواهيد ديد دوزخ را اول از دور، در وقتى كه به عرصات درآييد.پس بخواهيد ديد آنرا ديدنى به چشم بى شك وقتى كه به وى درآييد پس هر آينه پرسيده شويد آن روز در وقت محاسبه از نعمتها كه بدان مشغول شديد از عبادتها.خطاب مخصوص است به هر كه دنيا او را از دين بازداشته و گفته اند مخاطب، كفارند.واضح آن است كه اعم دارند.چه همه كس را از شكر نعمتى كه داشته سوال خواهند كرد.بعضى آن را تخصيص كرده اند به آب سرد و رطب، يا سايه خشك يا لذت نوم يا اعتدال خلق يا اسلام يا شرايع يا قرآن.و اشهر آن است كه (صحت و فراغ) است.چه در حديث آمده كه دو نعمت است كه بيشتر مردمان در آن مغبونند و قدر آن نمى دانند صحت و فراغت و خواطر جمعى.و در بعضى از تفاسير، مذكور است كه: نعيم محمد (ص) است كه همه را از دعوت و ملت و سنت و اتباع او خواهند پرسيد.چه نعمت است بزرگ از خدا كه بر ثقلين سپاس دارى اين نعمت است فرض العين القصه، چون آن حضرت اين سوره را تلاوت نمود، فرمود: (يا له مراما) يعنى اى قوم به فرياد رسيد براى تعجب كردن مطلوبى را كه
تفاخر است.لام (يا له) لام جر است كه داخل شده در مستغاث له، و منادى محذوف است.(ما ابعده) كه چه دور است آن از نظر اعتبار اولوالابصار (و زورا) و زيارت كنندگان قبور را (ما اغفله) كه چه غافلند از روز شمار (و خطرا) و كار بزرگى را كه (ما افظعه) چه فظيع و شنيع است نزد ابرار (لقد استخلوا منهم) هر آينه خالى خواسته اند از اهل قبور و ترك كرده (اى مدكر) چه پند دهنده عظيم را، كه آن عبرت گرفتن است از آثار ايشان (و تناوشوهم) و فرا گرفته اند ايشان را (من مكان بعيد) از جاى دور، كه تفاخر ايشان است به كثرت قبورى كه دال است بر بسيارى عشاير ايشان (افبمصارع ابائهم يفخرون) آيا به مواضع افتادن پدران خود مى نازند (ام بعديد الهلكى يتكاثرون) يا به شماره هاى هالكان با هم معارضه مى كنند به كثرت فتنه و بسيارى قبيله (يرتجعون منهم) باز مى گردند از ايشان (اجسادا خوت) جسدهاى افتاده را (و حركات سكنت) و حركات رو به سكون نهاده را (و لان يكونوا عبرا) و هر آينه كه باشند محل پند گرفتن (احق من ان يكونوا مفتخرا) سزاوارتر است از آنكه باشند جاى تفاخر كردن (و لان يهبطوا بهم) و آنكه فرود آيند به ايشان (جناب ذله) به گوشه خوارى (اجحى من
ان يقوموا بهم) بهتر است نزد عقل از آنكه بايستند به ايشان (مقام عزه) در مقام ارجمندى و بزرگوارى (لقد نظروا اليهم) هر آينه نظر كردند به سوى ايشان (بابصار العشوه) به ديده هاى پوشيده به حجب جهل (و ضربوا منهم) و رفتند از ايشان (فى غمره جهاله) در سختى نادانى و بسيارى بى عقلى (و لو استنطقوا عنهم) و اگر سخن گفتن خواهند از مردگان (عرصات تلك الديار الخاويه) از عرصه هاى آن ديار افتاده خراب (و الربوع الخاليه) و از منزلهاى خالى از اصحاب (لقالت) هر آينه گويند در جواب (ذهبوا فى الارض ضلالا) رفتند در زير زمين، گمشدگان (و ذهبتم فى اعقابهم جهالا) و مى رويد شما در عقبهاى ايشان، نادان و بى خبران (تطون فى هامهم) پاى مى زنيد بر فرق هاى ايشان (و تستثبتون فى اجسادهم) و درنگ مى كنيد در جسدهاى خاكپرور ايشان (و ترتعون فيما لفظوا) و مى چريد و برخوردارى مى يابيد در آنچه انداخته اند از متاع اين جهان (و تسكنون فيما خربوا) و ساكن مى شويد در آنچه خراب كرده اند آن را (و انما الايام بينكم و بينهم) و به درستى كه روزها ميان شما و ايشان (بواك) گريانند به زبان حال (و نوائح عليكم) و نوحه و زارى كنان بر شما چه، ليالى و ايام احياء را
به اموات مى رسانند، پس گوييا كه خبر مرگ به ايشان مى دهند و به واسطه آن نالان و گريانند.