خطبه 230-در سفارش به تقوا - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 230-در سفارش به تقوا

مدار اين خطبه بر تقوا است و ترسكارى و تذكير نعم حضرت بارى و تنبيه مردمان از غرور اين جهان فانى: (اوصيكم ايها الناس) وصيت مى كنم شما را اى مردمان (بتقوى الله) به ترسيدن از خدا (و كثره حمده) و به بسيارى ستايش كردن او (على الائه اليكم) بر نعمتها كه رسنده اند به شما (و نعمائه عليكم) و بر نعم كثيره او كه واقع شده اند بر شما (و بلائه لديكم) و به آزمايش او كه نزد شما است از خير و شر كقوله تعالى (و نبلوكم بالشر و الخير فتنه) (فكم خصكم بنعمه) پس چه بسا خاص كرد شما را به نعمتى (و تدارككم برحمه) و دريافت شما را به رحمتى و عاطفتى (اعورتم له) آشكارا كرديد شما عورت را يعنى معاصى و فساد را براى او (فستركم) پس پوشانيد شما را لباس سداد و قلم عفو بر جريده شما كشيد (و تعرضتم) و پيش آمديد شما به انواع معاصى (لاخذه) از براى گرفتن او شما را (فامهلكم) پس مهلت داد شما را (و اوصيكم بذكر الموت) و وصيت مى كنم شما را به ياد كردن مرگ (و اقلال الغفله عنه) و به كم كردن غفلت و بى خبرى از آن را (و كيف غفلتكم) و چگونه است غفلت شما (عما ليس يغفلكم) از چيزى كه نيست فرو گذارد شما را (و طمعكم) و چيست طمع شما (فيمن
ليس يمهلكم) در كسى كه مهلت ندهد و هلاك سازد شما را (فكفى واعظا بموتى) پس كافى است پند دهنده مرده هايى كه (عاتيتموهم) معاينه ديديد ايشان را (حملوا الى قبورهم) كه برداشته شدند به سوى قبرها (غير راكبين) بى آنكه بودند سوار شوندگان (و انزلوا فيها) و فرود آورده شدند در آن قبور (غير نازلين) بى آنكه بودند فرود آيندگان در آن (كانهم) گوييا ايشان (لم يكونوا للدنيا) نبودند از براى دنيا (عمارا) عمارت كنندگان اصلا (و كان الاخره) و گوييا سراى آخرت (لم تزل لهم دارا) هميشه بود ايشان را خانه و سرا (او حشوا ما كانوا يوطنون) رميدند از چيزى كه بودند كه وطن مى گرفتند از اين سرا (و اوطنوا ما كانوا يوحشون) و وطن گرفتند چيزى را كه بودند كه از او وحشت مى پذيرفتند از سراى عقبى (و اشتغلوا بما فارقوا) و مشغول بودند به چيزى كه از او مفارقت نمودند (و اضاعوا ما اليه انتقلوا) و ضايع ساختند چيزى را كه به سوى او منتقل شدند (لا عن قبيح يستطيعون انتقالا) نه از فعل زشت استطاعت دارند از روى منتقل شدن از او (و لا فى حسن يستطيعون ازديادا) و نه در فعل نيكو توانايى دارند از روى زياده ساختن (انسوا بالدنيا) انس گرفتند به دنيا (فغرتهم) پ
س فريب داد دنيا ايشان را (و وثقوا بها) و اعتماد كردند بر دنيا به آرزوها (فصرعتهم) پس انداخت ايشان را بر خاك هلاك.

(فسابقوا) پس سبقت ورزيد اى بندگان خدا (رحمكم الله) كه رحمت كناد خدا بر شما و پيشى گيريد به واسطه طاعات و عبادات (الى منازلكم) به سوى منزل هاى شما (التى امرتم ان تعمروها) كه مامور شديده ايد به عمارت كردن آن (و التى رغبتم فيها) و آن منازلى كه رغبت افكنده شديد در آنها (و دعيتم اليها) و خوانده شديد به سوى آنها (و استتموا نعم الله عليكم) و تمام كنيد نعمتهاى خدا را بر خود (بالصبر) به شكيبايى نمودن (على طاعته) بر طاعت و عبادت او (و المجانبه لمعصيته) و دور شدن مر نافرمانى او را (فان غدا من اليوم قريب) پس به درستى كه فردا به امروز نزديك است (ما اسرع الساعات فى اليوم) چه شتابنده اند ساعتها در افناى روز (و اسرع الايام فى الشهور) و چه سريعند روزها در فانى ساختن ماهها (و اسرع الشهور فى السنين) و شتابانند ماهها در اعدام سالها (و اسرع السنين فى العمر) و چه سريعند سالها در افناى عمرها

/ 651