نامه 004-به يكى از فرماندهانش
(كتبه الى بعض امراء جيشه) اين نامه اى است كه نوشته به سوى بعضى از اميران لشكر خود و آن عثمان بن حنيف است كه در بصره عامل آن حضرت بود و ارسال اين نامه بودى در وقتى كه طلحه و زبير با لشكر بسيار به آن ديار متوجه شده بودند و جماعتى از اهل بصره بيعت آن حضرت را شكسته، و عثمان اين صورت را به عرض رسانيد، آن حضرت اين نامه را به وى فرستاد (فان عادوا) پس اگر باز گردند آن شكنندگان بيعت (الى ظل الطاعه) به سايه فرمانبردارى و از رنج هاى حرب به راحت اطاعت ميل كنند (فذاك الذى نحب) پس اين چيزى است كه دوست مى داريم آن را از آن جماعت (و ان توافت الامور بالقوم) و اگر تمام شود كارها به آن گروه، يعنى موافق شود اسباب مخالفت ايشان و همه متفق شوند در ميل كردن (الى الشقاق و العصيان) به خصومت و نافرمانى (فانهد) پس برخيز اى عثمان (بمن اطاعك) به معاونت كسى كه فرمان برد تو را (الى من عصاك) به سوى حرب كسى كه نافرمانى كند به تو (و استعن) و يارى خواه (بمن انقاد معك) به كسى كه گردن نهد و منقاد شود به حكم تو (عمن تقاعس عنك) از مستغنى بودن از كسى كه تاخر نمايد و باز پس ايستد از امر تو (فان المتكاره) پس به درستى كهكراهت دارنده از حرب (مغيبه خير من مشهده) غايب بودن او بهتر است از حاضر بودن او (و قعوده اغنى من نهوضه) و نشستن او بى نياز كننده تر است مردمان را.يعنى با نفع تر و مفيدتر است ايشان را از برخاستن او، زيرا كه ظاهر خواهد ساخت آنچه در دل او است از خلاف و مردم اقتدا به او نموده فرار خواهند نمود از قتال اهل خلاف.