نامه 019-به يكى از فرماندهان
(الى بعض عماله) اين نامه اى است از آن حضرت به سوى بعضى از عاملان خود.(اما بعد) اما پس از حمد رب العالمين و صلوات بر سيدالمرسلين (فان دهاقين اهل بلدك) پس به درستى كه دهقانان اهل شهر تو (شكوا منك) شكايت كردند از دست تو (غلظه و قسوه) از روى درشتى و سخت دلى تو (و احتقارا و جفوه) و حقير شمردن و جفا كردن تو (فنظرت) پس نظر كردم به ديده بصيرت (فلم ارهم) پس نديدم ايشان را (اهلا لان يدنوا) سزاوار آنكه نزديك گردانيده شوند (لشركهم) به جهت شرك آن مجوسيان آتش پرست (و لا ان يقصوا و يجفوا) و نه آنكه دور گردانيده و جفا كرده شوند (لعهدهم) به جهت عهد كردن آن طايفه مجوس با مومنان و چون حال بر اين منوال است: (فالبس) پس بپوش براى ايشان (جلبابا من اللين) پرده اى از نرمى (تشوبه) كه آميخته باشى آن را (بطرف من الشده) به طرفى از سختى (و داول لهم) و بگردان روزگار را براى ايشان (بين القسوه و الرافه) ميان سخت دلى و مهربانى (فامزج لهم) پس آميخته كن براى ايشان (بين التقريب و الادناء) ميان نزديك گردانيدن و به نهايت نزديكى رساندن (و الابعاد و الاقصاء) و ميان دور ساختن و به غايت دورى پرداختن (انشاء الله تعالى) اگرخواست الهى بوده باشد در اين امر.