نامه 040-به يكى از كارگزاران خود
(الى بعض عماله) اين نامه را ارسال فرموده به سوى بعضى از عاملان خود (اما بعد) اما پس از حمد الهى و درود بر حضرت رسالت پناهى (فقد بلغنى عنك امر) پس به تحقيق كه رسيد به من از جانب تو كارى (ان كنت فعلته) اگر كرده اى آن كار را (فقد اسخطت ربك) پس به تحقيق كه به خشم آورده اى پروردگار خود را (و عصيت امامك) و نافرمانى كرده امام و پيشواى خود را در آن كردار (و اخزيت امانتك) و خوار كرده امانت خود را.
يعنى سست گردانيدى عهدى را كه فراگرفته از امام خود به اختيار (بلغنى) رسيد به من (انك جردت الارض) آنكه تو پوست كنده اى زمين را اين كنايت است از اخذ نمودن او جميع اموال را از صاحبان آن و باقى نگذاشتن جزئى از آن را براى ايشان (فاخذت ما تحت قدميك) پس فرا گرفته چيزى را كه در زير قدم هاى تو بود از محصولات و دفاين زمين (و اكلت ما تحت يديك) و خورده اى چيزى را كه در زير دستهاى تو بود از مال ها، كه غير حاصل زمين است و دفينه (و ارفع الى حسابك) پس رفع كن به سوى من حساب خود را (واعلم ان حساب الله) و بدانكه حساب خدا در قيامت (اعظم من حساب الناس) بزرگتر است از حساب مردمان از روى حساب.
(والسلام)