نامه 049-به معاويه
(الى معاويه ايضا) اين نيز نامه آن حضرت است به سوى معاويه و حاصل اين نامه تنفير است از اين جهان به ذكر معايب (اما بعد) اما پس از ستايش حضرت عزت و درود بر حضرت رسالت (فان الدنيا مشغله عن غيرها) پس به درستى كه دنيا جاى دست بازداشتن است از غير آن.
يعنى غافل شدند از آن جهان و مشغول شدند به امتعه فانى اين جهان (و لم يصب صاحبها منها شيئا) و نمى رسد خداوند دنيا از او به چيزى (الا فتحت له حرصا عليها) مگر كه مى گشايد براى او حرص و آز را (و لهجا بها) و حرص سخت را به متاع آن (و لن يستغنى صاحبها) و هرگز غنى و بى نياز نمى شود صاحب دنيا (بما نال فيها) به آنچه رسيد در او (عما لم يبلغه منها) از آنچه نرسيد آن را از امتعه آن (و من وراء ذلك) و از پس آن (فراق ما جمع) جدايى است از آنچه جمع كرد (و نقض ما ابرم) و شكستن آنچه استوار كرد بيت: اى خداوندان طاق و طمطراق صحبت دنيا نمى ارزد نفاق اندك اندك بهر خود آراستن پس به يكبار از سرش برخاستن (و لو اعتبرت بما مضى) و اگر عبرتگيرى به آنچه گذشت (حفظت ما بقى) حفظ كنى آنچه باقى ماند از عمر يعنى محافظت آن نمايى از تضييع آن در امور باطل و تسويلات شيطانيه،
و صرف كنى آن را در متابعت امامى كه منسوب است از قبل حضرت احديت به براهين ساطعه و احاديث صحيحه