(وصى به شريح بن هانى) اين نامه آن حضرت است كه وصيت كرده به آن شريح بن هانى را كه قاضى بصره بود (لما جعله على مقدمته) در وقتى كه گردانيد او را بر پيشرو لشگر خود كه متوجه مى شدند (الى الشام) به سوى شام.(اتق الله) بپرهيز از عصيان نمودن در راه خدا (فى كل صباح و مساء) در همه بامداد و شبانگاه، يعنى در جميع احوال (و خف على نفسك) و بترس بر نفس خود (الدنيا الغرور) از دنياى فريبنده در آمال (و لا تامنها على حال) و ايمن مباش از آن.يعنى ميل مكن به سوى آن بر هيچ حال (و اعلم انك) و بدان به درستى كه تو (ان لم تردع نفسك) اگر باز ندارى نفس اماره خود را (عن كثير مما تحب) از بسيارى از آنچه دوست مى دارى از اقوال و افعال (مخافه مكروهه) به جهت ترس از آنچه كراهت داشته شده است از اهوال (سمت بك الاهواء) بردارد تو را هويها و آروزها (الى كثير من الضرر) به سوى بسيارى از ضرر و وبال (فكن لنفسك) پس باش مر نفس خود را (مانعا رادعا) منع نماينده و بازدارنده (و لنزوتك عند الحفيظه) و مر برجستن خودت را نزد خشم و قهر (راقما قامعا) قهركننده و خوارنماينده و شكننده