حکمت 006
كلمه نوزدهم: (من رضى عن نفسه كثر الساقط عليه) كسى كه خشنود باشد از نفس خود به جهت اعتقاد كمال و رفعت مقدار، بسيار باشد خشم كننده و ناخشنود شده بر او يعنى هر كه بردارد نفس خود را زياده بر قدر آن و اعتقاد نمايد كمال خود را و حال آنكه نزد مردمان، كمتر از آن باشد بسيار شود انكار ايشان در حق او و ناخشنود و دشمن شوند بر او به واسطه اين صفت رذيله كلمه بيستم: (الصدقه دواء منجح) صدقه دادن دوايى است حاجت برآورنده يعنى بردارنده امراض نفسانى و الم هاى جسمانى استعاره لفظ (دواء) از براى صدقه به اعتبار آن است كه صدقه، حسنه اى است كه مى برد سيئه را كه داء نفسانى است.
و ديگر آنكه صدقه، مستجلب همم و ادعيه صالحه است به سوى دفع امراض بدنيه همچنانكه حضرت رسالت پناه (ص) فرموده كه (داوو امراضكم بالصدقه) كلمه بيست و يكم: (اعمال العباد فى عاجلهم نصب اعينهم فى اجلهم) و عملهاى مردمان كه واقع مى شود رد عاجل ايشان، كه اين جهان است در مى ايستد ايستادنى در پيش چشم هاى ايشان در آجل ايشان كه در آن جهان است.
و بر تقدير رفع (نصب) مصدر است به معنى مفعول و معنى چنين است كه ايشان آنچه كه در اين جهان مى كنند بر پاى
كرده شده است در پيش چشم هاى ايشان در آن جهان، چه مقرر است كه در (يوم تبلى السرائر) آشكارا گردد هر آشكارا و نهانى و اين به واسطه آن است كه نفوس، منتقش مى شوند در دنيا به ملكات خير و شر لكن چونكه در اغطيه ابدانند از ادراك آن محجوبند پس در وقتى كه زايل شود آن حجب به واسطه موت، مشاهده كنند و به نصب العين ببينند آنچه كردند.
كما قال الله سبحانه (فكشفنا عنك غطائك فبصرك اليوم حديد) پس معلوم شد كه در آن روز، ظاهر شود جميع اعمال عباد تا طيب آن از خبيث مميز گرد و بسى رسوايى كه بر افعال قبيحه مترتب شود شعر: گر پرده ز روى كار ما بر دارند آن كيست كه رسواى دو عالم نشود