(يقولوا) مى گويند كه: (حرص على الملك) حريص است بر
امارت و پادشاهى.
(و ان اسكت) و اگر خاموش مى شوم در اين امر.
(يقولوا) مى گويند كه: (جزع من الموت) ترسيد از مرگ و از مقاتله و محاربه.
(هيهات هيهات) چه دور است و چه دور جزع من از موت.
(بعد اللتيا و التى) بعد از تعاقب و شدائد بسيار و ملاقات نمودن به سخنهاى بى شمار از كوچك و بزرگ آن.
اين ضرب المثلى است كه در وقت سختيها و مصيبتهاى عظيمه مى گويند و منشاء آن اين بوده كه مردى به نكاح درآورده زن كوچك كوتاه بالا را و از او سختى ها و المها كشيده بعد از آن او را طلاق داده و نكاح كرده زن بزرگسال، بلندبالا را و از او نيز ستمها ديده او را نيز طلاق داده و زبان به اين مقال گشوده كه: بعد اللتيا و التى لا اتزوج ابدا يعنى: بعد از اين دو زن هرگز متزوج نمى شوم.
آن حضرت صلوات الله و سلامه عليه از براى مصائب عظيمه و شدائد متعاقبه اين مثل زده و بعد از آن فرموده: (و الله) به خدا سوگند.
(لابن ابى طالب) هرآينه پسر ابيطالب.
(آنس بالموت) انس گيرنده تر است به مرگ.
(من الطفل) از انس طفل شيرخواره.
(بثدى امه) به پستان مادر خود.
انس طفل به پستان از ميل شهوت است كه در معرض زوال است و انس موت موجب خلاصى از سراى انتقال و رسيدن به جوار حضرت بى زوال
، پس انس آن حضرت به موت از انس طفل به پستان بيشتر باشد و چون حال بر اين منوال است پس تاخر من از امر خلافت و تعلل از امارت نه از جهت خوف و مقاتله و ملاقات نمودن به موت است.
(بل اندمجت) بلكه سبب توقف من در اين امر آن است كه منطوى و پيچيده شده ام (على مكنون علم) بر علم مخزون خود پوشانيده ام از شما آن علمى را كه در گنجينه سينه من است و اظهار آن مى نمايم.
(لو بحت به) اگر ظاهر سازم بعضى از آن را.
(لاضطربتم) هرآينه مضطرب شويد و بلرزيد.
(اضطراب الارشيه) مانند لرزيدن ريسمان.
(فى الطوى البعيده) در چاه دور و دراز.
و اين از اخبار نبوى بوده كه آن حضرت را گفته كه زود باشد كه كار خلافت به بنى اميه رسد و بسا افعال شنيعه و اعمال قبيحه از آن ناقابلان جاهل و متكبران سنگين دل به ظهور انجامد و به واسطه آن اكثر مسلمانان در فتنه و آشوب مبتلا شوند تو بر آن تحمل نماى و از صبر و شكيبائى انحراف منماى تا وقتى كه منقضى شود دولت ايشان.
و بعضى گفته اند: مراد حضرت به علمى كه منطوى است به او، علم آخرت است و آنچه بعد از موت است از شدائد و اهوال و معنى اين است كه: اگر كشف نمايم امور آخرت را و اهوال و مخاويف آن را هرآينه مضطرب شويد چون اضطراب
ريسمان در چاه عميق از ترس عقاب و مخاويف و بواسطه آن مناقشه نمودن شما با من در امر خلافت و طلب امارت و سلطنت از دل شما زايل گردد.