(و قال عليه السلام: لرجل افرط فى الثناء عليه) و فرمود آن حضرت عليه السلام به مردى كه افراط مى نمود در ثنا كردن به او و از حد مى گذرانيد در ستايش نمودن (و كان له متهما) و حال آنكه بود مر آن حضرت را تهمت نهنده به سبب بغض و عداوت (انا دون ما تقول) من زير آنم كه تو مى گويى (و فوق ما فى نفسك) و بالاى آنكه در نفس، پنهان مى دارى يعنى تو مدح مى كنى مرا به زيادت از آنچه در ذات من است و تعظيم مى نمايى فوق آنچه سزاوار است و حسن، و حال آن كه ظاهر تو مخالف باطن تو است چه زبان تو به ثناى من گويا است و دل تو به عداوت من برپا است.
حکمت 081
(و قال عليه السلام: بقيه السيف ابقى عددا) آنچه باقى مانده است از ضرب شمشير باقى مانده تر است از نظر عدد (و اكثر ولدا) و از حيث ولد، چه عنايت الهى و لطف بى نهايت پادشاهى مصروف شده به بقاى نوع انسانى و باز پس ماندن نفس مقتول به فضل نامتناهى و معيار اين قول نسل ذريت طاهره اند كه در بحر و بر منتشر شدند و پدران آنها درجه شهادت يافته اند
حکمت 082
(و قال عليه السلام: من ترك قول لا ادرى) كسى كه ترك كند گفتار نمى دانم را و نادانسته به جواب دهان بگشايد (اصيبت مقاتله) رسيده شود به جانب او مواضع قتل او، ينى كسى كه معتاد بود به اخبار نمودن به چيزى كه نداند سبب هلاكت دنيا و آخرت او گردد.