خطبه 008-درباره زبير و بيعت او
اين كلام از جمله كلام آن حضرت است: (يعنى به الزبير) كه اراده كرده بود به آن زبير را.
(فى حال اقتضت ذلك) در حالى كه اقتضاء مى كرد آن را و آن وقتى بود كه آن منعوت نقض عهد نموده بود و در مقام محاربه درآمده، آن حضرت فرمود كه تو بيعت نموده با من پس بيعت من در گردن تو لازم باشد و متابعت تو با من واجب و متحتم.
زبير گفت: كه در حين بيعت توريه نمودم و خلاف آن در دل نهفته و به زبان اظهار بيعت نموده پس بيعت تو در گردن من نباشد.
آن حضرت صلوات الله عليه چون نفاق او را ملاحظه نمود و عذرى كه بدتر از گناه است از او استماع كرد فرمود كه: (يزعم انه قد بايع بيده) دعوى مى كند زبير كه بيعت نموده به دست خود.
(و لم يبايع بقلبه) و بيعت نكرده به دل خود.
(فقد اقر بالبيعه) پس به تحقيق كه اقرار كرده است به بيعت خود شرعا و اظهار نموده به آن (و ادعى الوليجه) و دعوى كرده پنهان داشتن خلاف آن را در باطن و هر كه دعوى غير ظاهر مى كند در اثبات آن محتاج است به بينه به حسب شرع.
(فليات عليها) پس بايد كه بياورد بر آن دعوى.
(بامر يعرف) چيزى را كه شناخته شود به آن صحت دعوى او.
(و الا) و اگر بر آن حجت نياورد و اقامت بينه ننمايد.
(فليدخل) پ
س بايد كه درآيد.
(فيما خرج عنه) در آن دعوى كه بيرون رفته از آن يعنى اطاعت نمايد و منقاد شود.