(و قال عليه السلام: ياتى على الناس زمان) مى آيد بر مردمان، روزگارى (لا يقرب فيه) كه مقرب نباشد در آن هيچ كس نزد مردمان (الا الماحل) مگر مكار غماز و سخن چين مردمان به سوى سلطان زمان و به روايتى (ماجل) آمده است يعنى هزال لاعب (و لا يظرف فيه) و زيرك خوانده نشود در آن زمان يعنى هيچ كس را زيرك نگويند (الا الفاجر) مگر گناهكار كاذب (و لا يضعف فيه) و ضعيف خوانده نشود در آن يعنى ضعيف نگويند هيچكس را (الا المنصف) مگر انصاف دهنده و داد نماينده (يعدون الصدقه غرما) شمرند صدقه را در آن زمان تاوان (و صله الرحم منا) و پيوستن به خويشاوندان را منت نهادن بر ايشان (و العباده استطاله على الناس) و عبادت خدا را گردنكشى و خود را بزرگ شمردن به آن بر مردمان (فعند ذلك) پس نزد آن اوان (يكون السلطان بمشوره الاماء) باشد سلطان زمان و پادشاه مردمان به مشورت با كنيزان (و اماره الصبيان) و اميرى كودكان (و تدبير الخصيان) و صلاح انديشيدن خصيه كشيدگان و خواجه سرايان و نامردان.
حکمت 099
(و قد راى عليه ازار خلق مرقوع) و ديدند بر آن حضرت ازارى كهنه كه پاره اى چند بر آن دوخته بود (فقيل له فى ذلك) پس گفتند مردم او را در آن صفت يعنى پرسيدند از او از كيفيت اين هيات (فقال) پس در جواب فرمود كه: (يخشع له القلب) خشوع مى ورزد و فروتنى مى كند از براى آن، دل كبر پيشه (و تذل به النفس) رام مى شود به آن، نفس اماره (و يقتدى به المومنون) و پيروى مى كنند به آن مومنان شايسته.